مقاله داستان نویسی
۱- داستان:
آفرینش رویدادها وحوادث به ظاهرواقعی است ، داستان واگویی وتکرارواقعیت نیست بلکه فراورده ای است تخیلی که درجهان خود واقعی نمایانده می شود.
۲- روایت داستان نویسی:
شیوه ای است که داستان برای خواننده/شنونده تعریف می شود.هرداستان می تواندبه شیوه های متفاوتی روایت شود.
۳- راوی داستان نویسی :
کسی یا چیزی را که داستان به زبان او و از دید او برای خواننده/شنونده تعریف می شود راوی می نامیم.راوی آفریده ی نویسنده است و نه خود نویسنده.
۴- ویژگی های راوی داستان نویسی:
زاویه ی دید ، دانش تفسیری و ساختاره ویژگی های راوی هستند که بر شیوه روایت و میزان تأثیر او بر روند داستان و طرزتلقی خواننده از داستان تأثیرگذاراست.زاویه دیدودانش تفسیری ذاتی وساختاره عرضی است.
ویژگی های ذاتی جزوخصوصیات پایه ای ودرونی راوی است وبرجریان آگاهی رسانی وروایت تأثیرمستقیم دارندولی ساختاره با توجه به شرایط روایت وداستان به ویژگی های راوی افزوده می شود.زاویه دیدودانش تفسیری برشرایط روایت مؤثرهستندولی ساختاره متأثرازشرایط روایت است.
دریک داستان زاویه دید و دانش تفسیری تغییرنمی کنند ولی ساختاره می تواند تغییرکند ، مگر آنکه وظیفه ی روایتگری داستان به شخص دیگری(چه درون داستان وچه بیرون داستان)منتقل شود.
هرکدام ازاین ویژگی ها امکانات ومحدودیت هایی رادرشیوه ی روایت ایجادمی کنند.زاویه ی دیدودانش تفسیری ویژگی خود راوی هستندوساختاره،عامل نمودراوی.راوی بازاویه دیدودانش تفسیری تعریف وباساختاره تبدیل به یک گونه ی روایتی(تیپ روایتی)می شود که می تواند داستان راروایت کند.
۱-۴- زاویه دید(جهان بینی راوی ونوع نگرش اوبه دنیای داستان نویسی) :
دیدگاه وجایگاه راوی نسبت به داستان ورویدادهای داستان است که به دوصورت من و اومی باشد.
الف) زاویه ی دید من(راوی درون داستانی) :
داستانی که بازاویه دید من روایت می شود، راوی ، قهرمان داستان و موضوع اصلی روایت است. من درداستان همان قهرمان داستان است و اوست که داستان رابرای ماتعریف می کند وما بادیده ها ودانش اونسبت به داستان ، ازرویدادها و شخصیت های داستان آگاه می شویم .
ب) زاویه ی دید او :
هرگاه راوی درداستان حضورنداشته باشد ویا حضورداشته باشدولی قهرمان داستان نباشد وصرفاً داستان کس دیگری راروایت کند وخودموضوع اصلی روایت نباشد، داستان بازاویه دید او روایت می شود.برخی این راوی راراوی برون داستانی نامیده اند که نادرست می باشد چراکه امکان دارد راوی درداستان حضورداشته ونقش ناظرداشته باشد ویا تأثیرچندانی درروند داستان نداشته باشد. ۲-۴- ساختاره :
درشیوه روایت هرزاویه دیدراوی،سه ساختاردستوری اول شخص ، دوم شخص و سوم شخص به کاربرده می شود، ضمیرهاوافعال درمورد قهرمان داستان درروایت به صورت اول شخص ، دوم شخص و سوم شخص بیان می شوند. به کاربردن صورت های زمان گذشته و زمان حال افعال نیزدرروایت تأثیرگذاراست وهرکدام محدودیت ها و امکاناتی رانیزفراهم می آورند .
پ-۱(ساختاره زاویه ی دیدها) داستان نویسی:
هرکدام اززاویه ی دیدها که جهان بینی ، دیدگاه وجایگاه راوی هستند نسبت به داستان ، می توانند با ساختاره های مختلف درآمیزند وشکل های مختلفی ازگونه ی روایتی راوی رابسازند.
پ-۲(من قهرمان) داستان نویسی:
راوی با زاویه دیدمن باساختاره اول شخص داستان راروایت می کند. داستان اززبان قهرمان داستان بیان می شودوبنابراین همه ی ضمیرها وافعالی که به قهرمان داستان ارجاع دارد به صورت اول شخص به کاربرده می شود.
پ-۳(آینه) داستان نویسی:
راوی بازاویه ی دیدمن داستان را باساختاره ی دوم شخص روایت می کند. گویی قهرمان داستان درآینه باخودش درحال صحبت کردن است و داستان اززبان قهرمان خطاب به تصویرش درآینه واگویه می شود. درداستان ضمیرها وافعالی که به قهرمان داستان ارجاع دارد به صورت دوم شخص به کاربرده می شوند.
پ-۴(همزاد) داستان نویسی:
باساختاره سوم شخص ، راوی بازاویه دیدمن داستان راروایت می کند.شخص روان پریشی رادرنظربگیریدکه همزادی برای خود تصورمی کند وخیال می کندهرکاری که انجام می دهد همزادش نیزانجام می دهد وحالا این شخص بخواهد داستانی را که برای خودش اتفاق افتاده روایت کند ، ازآنجایی که به تصوراوهمزادش هم همان افعال اووهمان جایگاه او رادرداستان داردلذا اواگرداستان همزادش راتعریف کند انگارکه داستان خودش رابرای ماتعریف کرده است . دراین روایت ضمیرها وافعالی که به قهرمان ارجاع دارد به صورت سوم شخص به کاربرده می شود.
پ-۵(روان) داستان نویسی:
راوی بازاویه ی دید اوداستان راباساختاره ی اول شخص روایت می کند.دراین شیوه راوی که دیدی فراترازدیدقهرمان داستان دارد واطلاعات بیشتری نسبت به قهرمان داستان درخصوص رویدادها وشخصیت هاداردخودرادرقالب قهرمان داستان جامی زندوداستان را روایت می کند اما به زبان خود راوی . به عنوان مثال دربیان ذهنیات ودرونیات قهرمان رعایت امانت نکرده وعیناً همان چیزی را که وجود دارد بیان نمی کند بلکه می تواند به صورت گزینشی ودرجهت پیشبرد اهداف خود آن ها را بیان کند ویا به سبک وویژگی های لحن خودش(راوی) آن ها را بیان کند. گویی روح وروان قهرمان به جای او داستان را تعریف می کند.
پ- ۶(فرستاده) داستان نویسی:
راوی بازاویه ی دید اوداستان را باساختاره ی دوم شخص روایت می کند،گویی که فرستاده ای است ازجانب کسی یاچیزی غیر از قهرمان(هم می توانددرون داستان باشدوهم برون داستانی)که باقهرمان داستان صحبت می کندواطلاعاتی را که قهرمان داستان از آن ها بی اطلاع است نیز به او می گوید. ضمیرها و افعالی که به قهرمان
۱-۵- من قهرمان مفسر(من قهرمان و راوی اول شخص) داستان نویسی:
درونیات قهرمان داستان را بیان می کند و می تواند حدسیاتی نیز درباره ی درونیات دیگر شخصیت های داستان داشته باشد،اماباید مراقب بودهنگامی که داستان اززاویه ی دیدمن وباساختاره ی اول شخص روایت می شودراوی مطلقاًنمی تواندازدرونیات وافکار دیگر شخصیت هاخبرداشته باشدوفقط می تواندحدس هایی درباره ی افکارآن هاداشته باشد،مگراین که داستان به صورت افعال گذشته ومانند خاطره بیان شود دراین صورت می توان با توجه به قراین حدس هایی شاید نزدیک تر به واقعیت درباره ی افکاردیگرشخصیت ها بیان کردهرچند راوی آن را حدس افکارنمی داند و به عنوان نظرقطعی و واقعی دیگرشخصیت ها بیان می کند.
مثال : مجموعه داستان های «آویشن قشنگ نیست» نوشته ی حامد اسماعیلیون را می توان مطرح نمود.
۲-۵- من قهرمان بیننده(من ناظر) داستان نویسی:
مثل نمای پی.اُ.وی درسینما است. یعنی داستان راکسی یا چیزی اززبان خودوزاویه دیدمن برای خواننده روایت می کند بدون آن که ازتفکرات وذهنیات خودچیزی رابیان کندوبه خواننده اجازه می دهددرچشم اونشسته وازچشم اودنیاراببیندوآنچه رادیده است بیان می کند بی آنکه حرفی ازدرونیات خود زده باشد ویاحدسی درباره ی دیگران بزند.
مثال: داستان «گرای پنجاه وپنج» ازمجموعه ی «برف وسمفونی ابری» نوشته ی «پیمان اسماعیلی» که به گونه ی روایتی من قهرمان بیننده روایت می شود را می توان مطرح نمود.
۳-۵- آینه مفسر داستان نویسی:
قهرمان ، داستان راخطاب به خود درآینه ای فرضی روایت می کندوافکارودرونیات خودرانیزبیان می کند. راوی، قهرمان(خودراوی) با ضمیروافعال دوم شخص دستوری نشان می دهد.
مثال:داستان«سوراخ لحاف»ازمجموعه داستان«ها کردن»نوشته ی«پیمان هوشمندزاده»رامی توان مطرح نمود.
۴-۵- آینه بیننده داستان نویسی:
مانند آینه مفسراست بااین تفاوت که ازافکارودرونیات قهرمان هیچ اطلاعی داده نمی شود.
مثال:بخشی ازداستان«پانی»(مندرج درص۳۶کتابچه کافه کندو)،نوشته ی«وحیدرنجبر»رابه عنوان نمونه می توان مطرح نمود.
۵-۵- همزاد مفسر داستان نویسی:
راوی بازاویه دیدمن،درموردخود(قهرمان)ازافعال وضمیرسوم شخص دستوری استفاده می کند، گویی همزادخودراروایت می کندواز افکارودرونیات همزادش باخبراست وبیانش می کند.
مثال: داستان«قربانی ابراهیم» ازمجموعه ی«آن گوشه ی دنج سمت چپ» نوشته «مهدی ربی» را می توان مطرح نمود.
۶-۵- همزاد بیننده داستان نویسی :
سوم شخص عینی نیزنامیده شده است . مانند ناظری است که رویدادهاوافعال همزادخود- درواقع خودراوی- رابازگومی کند.
مثال:بخشی ازداستان«پانی»(مندرج درص۴۰کتابچه کافه کندو)،نوشته ی«وحیدرنجبر»رابه عنوان نمونه می توان مطرح نمود.
۷-۵- روان مفسر(من دوم نویسنده) داستان نویسی:
راوی با زاویه ی دید او با به کاربردن افعال و ضمیرهای اول شخص دستوری درمورد قهرمان داستان ، مانند روح وروان او- قهرمان رویدادهای داستان وافعال وافکارقهرمان رابازگومی کند. با آن که ازضمیروافعال اول شخص دستوری برای قهرمان داستان استفاده می شود ولی لحن وسبک روایت،لحن وسبک راوی- نویسنده- است ونه قهرمان ، درصورتی که لحن وسبک روایت درمن قهرمان ، لحن وسبک خود قهرمان داستان است ونه راوی- نویسنده .
مثال:داستان«نفرین خاک»ازمجموعه ی «کتاب ویران»،نوشته ی«ابوتراب خسروی»رابه عنوان نمونه می توان مطرح نمود.
۸-۵- روان بیننده داستان نویسی :
همان روان مفسراست بااین تفاوت که افکاروذهنیات قهرمان بیان نمی شود.
مثال:بخشی ازداستان«پانی»(مندرج درص۴۴کتابچه کافه کندو)،نوشته ی«وحیدرنجبر»رابه عنوان نمونه می توان مطرح نمود.
۹-۵- فرستاده ی مفسر :
راوی گویی فرستاده ایست از جانب خدا یا موجودی برتراز قهرمان داستان که با اوسخن می گوید وازافکاراوورویدادهای فراترازدانش قهرمان داستان خبرداردواوست که داستان راخطاب به قهرمان برایش نقل می کند.
مثال: داستان«نوازش ازسمت تیز»نوشته «رضیه انصاری» را می توان مطرح نمود.
۱۰-۵- فرستاده ی بیننده داستان نویسی :
گویی فرستاده ای ازجانب کسی یاچیزی غیرازقهرمان – معمولاً درون داستانی است ، که رویدادهای داستان وافعال قهرمان رابرای او بازگو می کند.
مثال:داستان«مسیح»ازمجموعه داستان«آن گوشه ی دنج سمت چپ»،نوشته ی«مهدی ربی»رامی توان مطرح نمود.
۱۱-۵- ناظرمفسر یک کانونه(دانای کل محدود)(سوم شخص آگاه) :
راوی بازاویه دید او چسبیده به قهرمان داستان درداستان حضور دارد و می تواند افکار او را نیز بخواند و بیان کند و فقط می تواند موقعیت هایی راکه قهرمان حضورداردتعریف کندونمی توانددرجایی که قهرمان حضورندارد باشد و رویدادهای آنجا راروایت کند.
مثال:بخشی ازداستان«یک تکه شازده درتاریکی»ازمجموعه داستان«برف وسمفونی ابری»،نوشته ی«پیمان اسماعیلی»رامی توان به عنوان نمونه می توان مطرح نمود.
۱۲-۵- ناظر بیننده ی یک کانونه(چشم دوربین وناظرمستقیم) :
فرض کنید که دوربینی را به قهرمان داستان وصل کرده اید وهرجاراکه اومی رودوحضورداردضبط می کندوسپس نمایش می دهد،این دوربین قادرنیست که افکارودرونیات قهرمان داستان ویاهیچ کس دیگری راضبط کندونمایش دهدوصرفاً رویدادها وافعال شخصیت ها بیان می شود.
مثال:داستان«سوچ»نوشته ی«غزاله علیزاده»رامی توان مطرح نمود.
۱۳-۵- ناظرمفسردوکانونه داستان نویسی :
داستان راقهرمان داستان روایت نمی کند بلکه شخصیت دیگری درداستان، داستان راروایت می کند و طبیعتاً درمورد قهرمان داستان از ضمیروافعال سوم شخص دستوری استفاده می کند ودرمورد خودش- راوی- ازضمیروافعال اول شخص ولی ازآن جایی که زاویه دید راوی نسبت به داستان ، زاویه ی دید اوست وساختاره ی سوم شخص درمورد قهرمان داستان به کار- می رود، پس این راوی را ناظر می نامیم و ازآن جا که دوشخصیت – قهرمان و راوی – کانون توجه روایت هستند، هرچند راوی می تواند شخصیت های دیگری نیز مورد توجه قراردهد اما خودش و قهرمان هستند که کانون توجه اصلی می باشند، آن رادوکانونه وچون راوی افکارودرونیات خودرابیان می دارد ومی تواند حدسیاتی نیزدرمورد افکارودرونیات قهرمان داشته باشد آن را مفسرمی دانیم.
مثال:داستان«شب ناتمام»ازمجموعه داستان«آن جا که پنچرگیری هاتمام می شوند»،نوشته ی«حامدحبیبی»رامی توان مطرح نمود.
۱۴-۵- ناظربیننده ی دوکانونه داستان نویسی :
راوی فقط رویدادهای داستان وافعال واعمال خودوقهرمان داستان رابیان می کندوازافکارخودپرده برنمی داردوهیچ حدسی نیزدرباره ی افکارقهرمان داستان نمی زند.
مثال:داستان«پل ها»ازمجموعه ی«آن گوشه ی دنج سمت چپ»،نوشته ی«مهدی ربی»رامی توان به عنوان نمونه مطرح نمود.
۱۵-۵- ناظرمفسرچندکانونه(دانای کل):
راوی موجودی برتراست که ازافکارو درونیات همه ی شخصیت های داستان آگاه است وازهمه ی رویدادها، چه آن که قهرمان درآن حضورداشته باشد وچه نه ، آگاه است و داستان را روایت می کند.
مثال:داستان«پسرک آن سوی رود»ازمجموعه ی«مومیاوعسل»،نوشته ی«شهریارمندنی پور»رامی توان مطرح نمود.
۱۶-۵- ناظربیننده ی چندکانونه:داستان نویسی
مانند گونه ی روایتی ناظرمفسرچندکانونه است ولی افکارودرونیات شخصیت ها را بیان نمی کند.
مثال : داستان «مردگان» از مجموعه داستان«برف وسمفونی ابری»، نوشته ی«پیمان اسماعیلی» رامی توان به عنوان نمونه مطرح نمود.
۶- مقایسه گونه ی روایتی راوی ژنت(Gerard Genette) واین کتاب
ژرارژنت ازسه کانون روایت ودوموقعیت راوی نام می برد که کانون های روایت را صفر، درونی وبیرونی وموقعیت های راوی رابازنمودهمگن وبازنمودناهمگن نامگذاری می کند.
بنابراین تقسیم بندی اگرراوی بدون هیچ محدودیتی درمیدان زاویه ی دید داستان راتعریف کند، کانون صفرواگرراوی هیچ دخالتی درداستان نداشته باشد وهم چون دوربینی تنها وقایع را نشان دهد، کانون بیرونی واگرراوی خوددخیل درداستان باشد واززاویه ی دید او که محدود است داستان روایت شود، کانون درونی ، نامیده می شود.همچنین اگرداستان اززاویه ی دیدمن ، ویا به اصطلاح ژنت من-راوی ، روایت شود بازنمودهمگن واگراززاویه ی دید او، به اصطلاح ژنت او- راوی،روایت شودبازنمودن ناهمگن است. ازترکیب این سه کانون روایت ودوموقعیت راوی شش موقعیت داستانی یا شش نوع روایت به وجود می آید:
الف) کانون صفر- بازنمودناهمگن
ب) کانون صفر- بازنمودهمگن
ج) کانون درونی- بازنمودناهمگن
د) کانون درونی- بازنمودهمگن
و) کانون بیرونی- بازنمودناهمگن
ی) کانون بیرونی- بازنمودهمگن
تجزیه وتحلیل داستان نویسی : این شش موقعیت داستانی با انواع گونه های روایتی راوی ای که مابرشمردیم به شکل زیرهمپوشانی دارند;
۱- کانون صفر- بازنمود ناهمگن با راوی ناظرمفسرچندکانونه
۲- کانون صفر- بازنمود همگن با من قهرمان مفسرویاناظرمفسردوکانونه
۳- کانون درونی- بازنمود ناهمگن باهمزادمفسر
۴- کانون درونی- بازنمود همگن با من قهرمان مفسریا ناظرمفسردوکانونه
۵- کانون بیرونی- بازنمودناهمگن باناظربیننده ی چندکانونه
۶- کانون بیرونی- بازنمودهمگن با من قهرمان بیننده یا ناظربیننده ی دوکانونه
یادآوری : ژنت دراین تقسیم بندی گونه ی روایتی ای راکه راوی آن ازشخصیت های داستان است ولی قهرمان نیست را متمایزندانسته ازگونه ای که راوی قهرمان است.
نتیجه :
اگربخواهیم ساختاره راازگونه ی روایتی تقسیم بندی این کتاب حذف کنیم وفقط به آن چه که راوی می تواند باشد نظرداشته باشیم ونه آن طورکه راوی نمودپیدامی کندبازهم به نظرمی رسدکه تقسیم بندی ژنت کامل نباشد. اگرساختاره را حذف کنیم به این می رسیم که راوی یاازشخصیت های داستان(درون داستان) است یابیرون ازداستان است وازشخصیت های داستان نیست ، اگرازشخصیت های داستان باشد یا قهرمان است یا کسی غیرازقهرمان ، اگرازشخصیت های داستان نباشد یافقط همراه قهرمان است یابرهمه کس وهمه چیزمسلط است. بنابراین چهارحالت مختلف به وجود می آید;
۱- قهرمان(زاویه ی دیدمن)
۲- غیرقهرمان درون داستان(زاویه ی دید او، دوکانونه)
۳- ناظربرقهرمان(زاویه ی دید او، یک کانون)
4- ناظربرهمه(زاویه ی دیداو، چندکانونه)
این چهارشکل می توانند یا مفسرباشند یا بیننده ازترکیب این دو ، هشت نوع راوی به وجود می آید که بازاگربا تقسیم بندی ژنت مقایسه کنیم کامل تروجامع تراست. بدیهی است که برخی ازشیوه های روایت منحصربه یک یاچند گونه ی خاص روایتی راوی است وهرراوی ای نمی تواند هرشیوه ای را برای روایت داستان به کارگیرد.