مقاله روانشناسی ورزشی
توسط مرکز آموزش مجازی پارس ( آموزش الکترونیک ، آموزش از راه دور ،آموزش غیر حضوری ) گرداوری شده است. حیطه روانشناسی ورزشی در کشور خودمان نیز بخشی از موفقیت خردسالان کاراته کا در بازیهای جهانی را علاوه بر آموزش و تمرینات و تکنیک، مرهون آشنایی و داشتن برخورد اصولی با مسایل روان شناختی این ورزشکاران هستیم.
اثرات ورزش بر سلامت روان
ورزش طولانی مدت برای حفظ فواید روانی، مورد نیاز است. یک جلسه ورزش میتواند مثل یک دوز دارو باشد.برای آن که دارو ( یا در مورد بحث ما ورزش) اثرکافی، طولانی مدت و پایدار داشته باشد باید به مقدار لازم و مدت زمان مشخص مورد استفاده واقع شده باشد. مطالعات متعددی نقش ورزش منظم (بهویژه ورزش هوازی) را در اتقاء روانی فرد نشان دادهاند. اهمیت این یافته علمی را نباید کم انگاشت.نه تنها ورزش منظم میتواند آمادگی قلبی عروقی را بهبود بخشد، میتواند آثار مفیدی روی وضعیت خلقی ورزشکار نیز داشته باشد.
فواید روانی ورزش در همه افراد در هر سن یا هر مقدار توانایی جسمانی دیده میشود. ما باید این احساس نیاز را در همه اقشار و افراد جامعه برانگیزانیم تا از موقعیتهای خود در جهت فعالیت جسمی سود برند. کودکان نیاز ویژهای به انگیزش جهت انجام فعالیتهای ورزشی دارند. زیرا در سنین کودکی است که رفتارهای ورزشی برای تمام طول عمر تثبیت میشود. سالمندان نیز نیازهای خاص خود دارند. فعالیت جسمانی میتواند اثرات ناتوانکننده سالمندی را کاهش دهد که این امر هم به وسیله تاثیرات جسمی و هم روانی اعمال میشود. افراد دارای ناتوانی جسمی از این قاعده مستثنی نیستند، بعضی اوقات در اجتماع به غلط تصور میشود که این افراد قادر به فعالیت جسمانی و ورزش نیستند درصورتی که این افراد میتوانند به طور خاص و تحت نظر مستقیم پزشک معالج ورزش کنند.
درهر صورت میبایست همواره درنظر داشت که :
۱) بین ورزش هوازی و کاهش سطح اضطراب و افسردگی ارتباط وجود دارد.
۲) ورزش هوازی در درمان خلق پایین و اضطراب خفیف تا متوسط موثر است.
۳) کاهش اضطراب و افسردگی ممکناست خود به خود و بدون ارتباط با آمادگی قلبی عروقی پدید آید.
۴) امادگی جسمانی کاهشدهنده تنشهای زندگی است بطوریکه در ورزشکاران مراجعات به پزشک کمتر از افراد عادی است.
زمان مصرف شده برای ورزش نباید زمان هدر رفته درنظر گرفتهشوداز آنجایی که ما در یک دنیای پرتنش زندگی میکنیم باید قدمهایی را برداریم که تنش روزانه را کاهش دهیم. باید به افراد آموزش داده شود که ورزش جزیی از برنامه روزمره و در راس برنامههای فردی باشد.
شخصیت و ورزشکار
شخصیت یک فرد با سه لایه مشخص نشان داده میشود. سطحیترین آن “رفتار وابسته به نقش” فرد دراجتماع است. اما عمیقترین و پرمعناترین لایه “هسته روان شناختی” است.
برای درک ورزشکار، مربی نباید با رفتار وابسته به نقش وی اغفال شود.
ورزشکار ممکن است خیلی تند و خشن برخورد کند اما واقعیت این باشد که وی احساس ناامنی میکند. مربی باید زمان کافی برای مطالعه و شناخت روان – شناختی ورزشکار خود داشته باشد و بفهمد که وی واقعا در هسته روان شناختی خود چگونه است؟
اما باید به خاطر داشت که نمیتوان از روی نوع شخصیت، به میزان زیادی در مورد کارآیی ورزشی قضاوت کرد. به طور کلی ورزشکاران نسبت به افراد غیر ورزشکار و ورزشکاران سطح قهرمانی نسبت به ورزشکاران سطوح پایین تر از نظر شخصیتی متفاوت هستند. به عنوان مثال ورزشکاران شخصیتی مستقل تر، هدفمندتر و برونگراتر از غیرورزشکاران دارند. که این امر بیشتر به علت انتخاب طبیعی است نه به علت آموزش، افرادی که خصوصیات شخصیتی خاصی دارند بیشتر به سوی ورزش گرایش مییابند.
یک استثناء این قانون، سالهای قبل از بلوغ است. در طول سالهای نوجوانی، ورزش کردن در شکلگیری نکات شخصیتی مثبت مثل اتکاء به نفس و استقلال بسیار موثر است. مربیان و آموزگارانی که با پسران و دختران نوجوان کار میکنند باید توجه داشته باشند که ورزش کردن در زندگی افراد نوجوان و جوان نقش مثبت ویژهای دارد. برنامههای ورزشی که برای نوجوانان طراحی شده است باید به ایجاد حسهایی مثل خودباوری، اعتماد به نفس و استقلال اهمیت دهند.
برد و باخت نباید بیشتر از نیازهای واقعی دختران و پسران جوان اهمیت داشتهباشد. تستهای متفاوتی جهت ارزیابی وضعیت شخصیتی ورزشکاران در دسترس است. هریک از این تستها برای یک منظور و هدف خاص طراحی شدهاند. بنابراین باید تست مناسب انتخاب شود.
به طور کلی میتوان گفت که در بین ورزشکارانی که به ورزشهای گوناگون می پردازند، از نظر شخصیتی تفاوت وجود دارد. احتمالا واضحترین اختلاف در بین ورزشکاران تیمی وانفرادی دیده میشود. به عنوان مثال ورزشکاران ورزش های تیمی برونگراتر، وابسته تر و پرخاشگرتر از ورزشکاران ورزشهای انفرادی هستند. به طور قطع، باید بین فوتبالیستها وتنیس بازان انتظار تفاوتهایی را داشت. روانشناسان ورزیده میتوانند از وضعیت شخصیتی کمک بگیرند و تعیین کنند که چه نوع ورزشی برای ورزشکار مناسب است.اما نباید در انتخاب نوع ورزش از طرف روانشناس اصراری صورت گیرد.
اگر یک ورزشکار نوجوان با شخصیت مناسب تنیس، بخواهد به ورزش فوتبال بپردازد، باید به وی این امکان داده شود. گاهی ورزشکار به نقطهای میرسد که نمیداند بین دو نوع ورزش کدام را به عنوان ورزش اول خود برگزیند. احتمالا درنظر گرفتن وضعیت شخصیتی دراین موقعیت میتواند بسیار کمککننده باشد. در بساری از موارد میان ورزشکارانی که در پستهای مختلف یک تیم بازی میکنند تفاوتهایی خصوصا از لحاظ شخصیتی یا روانشناختی یافت میشود.
( دروازهبان در مقایسه با سایر بازیکنان فوتبال ) خصوصیات شخصیتی ورزشکاران را میتوان در انتخاب وظایف ورزشکار دریک تیم دخالت داد البته مربی نباید فراموش کند که خصوصیات جسمانی مثل سرعت، قدرت و چابکی نیز اهمیت بسزایی دارند. در ضمن باید به خاطر داشت که خصوصیات شخصیتی که از تستهای متفاوت برداشت میشوند، نشانگر قوی و خوبی برای مهارت در ورزش نیستند. به علاوه در مورد هر ورزشکار باید به طور مجزا و جداگانه قضاوت شود.
خشونت
بین سطح منطق اخلاقی ورزشکار و تمایل وی به خشونت ارتباط وجود دارد. مربیان وآموزگاران باید خشونت ورزشکار را به وسیله هدایت ورزشکار به احساس درست کاهش دهند. به ورزشکاران باید آموخته شود که خشونت در طی یک مسابقه ورزشی به اندازه خشونت در زندگی روزمره بد است. براساس فرضیه ناکامی – خشونت “برکوویتز” یک واقعه ناامید و ناکامکننده می تواند فرد را به طرف خشونت سوق دهد. مربیان باید به موقعیتهایی از بازی که میتواند منجر به خشونت گردد، توجه داشته باشند.
وقتی یک ورزشکار ناکام و عصبانی میشود،مربی باید وی را از بازی بیرون کشیده، آرام و خونسرد نماید. رفتار خشونت آمیز در میدان بازی منجر به خشونت بیشتر میگردد ( چرخه معیوب ) . مربیان باید به ورزشکاران بیاموزند که خشونت به تیم آنها کمک نخواهد کرد و احساس بهتر بودن را نیز در آنها ایجاد نخواهد نمود. خشونت به احتمال بیشتر موجب عقب افتادن تیم میگردد نه کمک به آن. مربیانی که میخواهند موفق باشند نباید خشونت را ترویج کنند. یک عمل نشانی از خشونت حتی اگر یک یا دو بار موجب موفقیت در یک مسابقه گردد، در طولانی مدت به یک ناتوانی و اختلال جدی تبدل خواهد شد.
اعمال خشونت آمیز بیشتر در تیمهای بازنده، در طی مسابقات با اختلاف زیاد و پس از یک چهارم اول بازی رخ میدهد درطی این موقعیتها مربی باید مراقب ورزشکارانی که سابقه رفتار خشونت آمیز دارند، باشد. تمام مسابقات ورزشی نقاط کلیدی حساسی دارند که باید به آنها توجه خاص داشت. درواقع از نظر روانشناسی، ” توجه انتخابی ” یکی از مهمترین خصوصیات شناختی یک ورزشکار موفق است. مثلا در والیبال، بلوک کردن توپ یک سلاح دفاعی مهم در امتیازگیری است. زیرا یک تیم معمولا در چرخشی از توپ که خودش سرویس میزند، بلوککننده ها باید به طور انتخابی به حملهکننده اصلی توجه داشته باشند و نباید حواسشان به حرکات پاسور یا سایر حملهکننده ها یا حتی به توپ باشد.
توجه
توجه انتخابی مهارتی آموختنی است. بدون شک بعضی از ورزشکاران در داشتن توجه انتخابی نسبت به سایرین برتر هستند. اما دلیلی وجود ندارد که این مهارت آموختنی نباشد. نقش مربی این است که نقاط کلیدی و حساس در بازی را به ورزشکاران خود نشان دهد و توجه ورزشکاران را به طور انتخابی به آنها جلب کند. یک مثال خوب ، پرتابهای آزاد در بسکتبال است. اما تعدادی از ورزشکاران این مهارت را در شرایط سکوت یاد میگیرند که دراین شرایط مسالهای برای انحراف توجه آنها وجود ندارد. پدید آوردن شرایطی مشابه مسابقه، مثل حضور تماشاچیان و طرفداران تیم مقابل میتواند به ورزشکاران در آموختن این توجه انتخابی در شرایط نزدیک به مسابقه کمک کند.
توجه انتخابی در شرایط مشابه مسابقه، مثل حضور تماشاچیان و طرفداران تیم مقابل میتواند به ورزشکاران در آموختن این توجه انتخابی در شرایط نزدیک به مسابقه کمک کند. ظرفیت پردازش اطلاعات دریک ورزشکار محدود است. اگر یک مربی به ورزشکار اطلاعاتی بیش از ظرفیت قابل پردازش وارد کند، شکست حاصل میشود. البته باید به خاطر داشت که این ظرفیت به توجه ورزشکار مربوط است و با هوش تفاوت دارد.
محتوای اطلاعاتی مهارتهای مختلف را میتوان به نفع افزایش قابلیت پردازش اطلاعات کاهش داد. مثلا دریک فوتبالیست مبتدی، عمل در بیان کردن توپ به تنهایی به آن چنان فضای پردازشی نیاز دارد که برای مهارت دریبل کردن، ورزشکار میتواند هم به دریبل کردن و هم به پاس دادن هم به وضعیت پیشرفت بازی و … بپردازد. این بدان معنی نیست که فضای پردازشگر بیشتر شده بلکه محتوای اطلاعاتی دریبل کردن به نزدیک صفر رسیده است. محدود کردن توجه به یک امر، توجه را از سایر امور مهم باز میدارد.
توجه به امور مختلف به ورزشکار اجازه میدهد که به نقاط حساس ورزش توجه داشته باشد اما توجه به مسایل غیرمتبط میتواند به عملکرد ورزشی صدمه بزند. توجه صرف به یک موضوع، به ورزشکار اجازه میدهد که فقط به اصلیترین نکته بپردازد اما این امر نیز به عملکرد صدمه میزند، زیرا بسیاری از نکات مرتبط حذف میشوند. ورزشکاران موفق آنهایی هستند که بتوانند دریک موقعیت توجه خودشان را محدود و دریک موقعیت دیگر توجه خودشان را بازکنند.
مهارتهای تمرکزی و توقف فکر میتواند به ورزشکار کمک کند که از خطاهای ایجاد شده توسط انحراف توجه و افکار منفی جلوگیری نماید. مهارتهای تمرکز و توقف فکر را میتوان قبل از مسابقات به ورزشکار آموزش داد تا وی بتواند از انها در مواقع لازم در مسابقات استفاده کند. درطی مسابقاتی مثل ماراتون و دو استقامت، اهمیت توجه درونی بیشتر از زمان تمرینات این ورزش است. برای اینکه یک دونده استقامت موفق باشد، باید بتواند در مدت زمانی طولانی توجه درونی داشته باشد. به وسیله مربیگری صحیح، ورزشکار یاد میگیرد که از این توجه درونی استفاده کند. اما این امر اشتباه است که اصرار بورزد که در تمام طول دویدن این توجه درونی را حفظ کند. توجه به امور دیگر نیز آرامش بخش است و زنگ تفریح روانشناسی مورد نیاز ورزشکار را تامین مینماید.
انگیزه واعتماد به نفس
داشتن احساس موثر بودن در ورزشکاران جوان با سطح موفقیت آنها مرتبط است. مربی و آموزگار باید به ورزشکاران جوان اطمینان دهند که موفقیتهای فراوانی کسب خواهند کرد. این امر باعث احساس توانا بودن ورزشکار در مسابقه میشود. احساس مفید بودن در ورزشکاران جوان بااستفاده از مدلهای حرفهای و تاکید بر اینکه توانایی درونی به تنهایی نمیتواند نتیجه مسابقه را تعیین کند، ایجاد میشود. مربیان و اموزگاران باید به پیدایش احساس خود مفید بودن در ورزشکار جوان با روشهای تاکید به نقاط قوت در مقابل نقاط ضعف و فراهم آوردن الگوهای مناسب و تاکید براینکه کوشش و تلاش به اندازه توانایی درونی مهم است، کمک کنند. انگیزه را در کودکان میتوان از طریق تلاشهای موفق مکرر ایجاد کرد.
توصیف صحیح موفقیت به صورت نتیجه مثبت و نه فقط بردن، به پیشرفت کودکان کمک میکند و موفقیت میتواند به شکل بهبود مهارت ، نقش کوشش کردن یا لذت بردن توصیف شود. مهم است که یک ورزشکار جوان حداقل در یک فعالیت ورزشی موفقیت و احساس توانایی و قابلیت را در خود تجربه کرده باشد. یک موفقیت میتواند احساس و درک ورزشکار از خود راتقویت کند. با تجربه موفقیتهای بیشتر، ورزشکار اعتماد به نفس بیشتری به دست میآورد.
در هنگام تلاش برای تشکیل احساس اعتماد به نفس، قابلیت و توانایی باید به مسایل تکاملی توجه داشت. در سن ۶تا۷سالگی کودک شروع به ارزیابی خود درمقایسه با کارایی هم سن و سالان خود میکند. این امر یک خصوصیت تکاملی این سن است و باید جهت کمک به کودک تلاش شود تا وی قابلیت را تابعی از تلاش و عملکرد مطلق خودش و نه نتیجه کار بداند. اگر مربی به اهمیت تلاش و پیشرفت فرد تکیه کند، برد و باخت اهمیت کمتری مییابند
اعتماد به نفس در موقعیتهایی مثل دودلی، مقایسه اجتماعی و اعمالی که برای فرد تناسب ندارند، در زنان بیشتر ازمردان مختل میشود. عوامل متعددی بر تغییرات اعتماد به نفس موثرند. یکی از این عوامل درک فرد از تواناییش است. انجام یک کار که احتیاج به قدرت عضلانی دارد، موجب برانگیخته شدن احساس عدم اعتماد به نفس در خانمها میشود، اما میتوان این احساس را با تصور فرد در مورد توانایی هایش اصلاح کرد.
اگر وی باور داشته باشد توانایی چنین عملی درونی و غیرقابل تغییر است، در برابر انجام آن احساس عدم اعتماد به نفس خواهد کرد.اما اگر باور داشته باشد که توانایی انجام آن قابل آموختن و اکتسابی است، احساس وی در جهت مفید بودن واعتماد به نفس به طور قابل توجهی افزایش مییابد. این امر مهم است که به تمام ورزشکاران به ویژه بانوان آموزش داده شود که اعمال حرکتی، آموختنی و مهارتی هستند، حتی اگر برای فردمشکل یا بیتناسب به نظر برسند.
اگراهمیت جایزه خارجی که به ورزشکار داده میشود در چشم ورزشکار مهمتر ازخود شرکت در ورزش باشد، میتواند انگیزه درونی راکاهش دهد. اگر جایزههای خارجی مثل جام، مدال و… در چشم ورزشکار جایزهای برای عملکرد مناسب و تشویق برای شرکت بیشتر ورزشکار گردد، انگیزه داخلی را تقویت میکند.
ایجاد انگیزه درونی در ورزشکار و اعتماد به نفس، هدف نهایی برنامههای ورزشی نوجوانان است. برنامههای ورزشی نوجوانان که براساس انگیزه تعیین شده توسط سازمانها یا والدین طراحی میشوند، ممکن است انگیزه مورد نیاز در ورزشکار را فراموش کنند. به منظور کمک به ورزشکار درایجاد علاقه درونی به ورزش واعتماد به نفس، انگیزه ورزشکار برای ورزشکردن باید اهمیت بالاتری نسبت به انگیزه والدین یا مربی داشته باشد.
اضطراب و انگیختگی
محرکهایی که از محیط میآیند و توسط مغز به عنوان تهدیدکننده فرد تفسیر میشوند، به طور خودکار پاسخ اضطرابی ایجاد میکنند. مربی و ورزشکار باید فیزیولوژی انگیختگی را بشناسد . مداخله و برنامههای مواجهه با استرس براساس توانایی معکوس کردن این پاسخ میباشند. اینکه ورزشکار به یک وضعیت تهدیدکننده ( رقابت ) با اضطراب وضعیتی پاسخ دهد یا خیر، وابسته به درک ورزشکار از موقعیتش است. خصوصیات هر ورزشکار منحصر به فرد است. تصمیمگیری باید براساس فرد باشد. مربی نباید پاسخ اضطرابی ورزشکار را دریک موقعیت رقابتی با پاسخ متصور از موقعیت مشابه غیررقابتی تفسیر کند. درک خود ورزشکار از موقعیت، سطح پاسخ اضطرابی را تعیین میکند.
پاسخ اضطرابی وضعیتی به یک موقعیت استرس زا را میتوان ثبت کرد. خود ورزشکار میتواند پاسخهای رفتاری وابسته به اضطراب خود را ثبت کند. با ثبت این موقعیتها مربی میتواند به شناسایی و کنترل استرس رقابتی ورزشکار کمک کند. ارتباط بین انگیختگی و اضطراب وضعیتی جسمی (درک جسمی افزایش فعالیت سمپاتیک) و عملکرد ورزشی به شکل Uوارونه است در حالیکه ارتباط بین اضطراب وضعیتی شناختی و عملکرد ورزشی خطی و منفی است.
تهدیدکننده های واقعی عملکرد ورزشکار ، نگرانی ، عدم وجود خودباوری و بیقراری است. با دانستن این امر مربی باید به ورزشکار کمک کند براین تهدیدکننده های ناتوانکننده فائق آید. همزمان ، بهترین سطح اضطراب وضعیتی جسمی باید مورد تشویق قرار گرفته، حفظ شود. زیاد بودن اضطراب وضعیتی جسمی و نیز کم بودن آن مضر است. جهت و شدت اضطراب وضعیتی مشخص میکند که آیا این وضعیت برای عملکرد ورزشی مفید یا مضر است. با توجه به اختلافات بین افراد، بسیار مهم است که یک مربی یا آموزگار بداند که آیا ورزشکار سطح خاصی از اضطراب را به شکل مثبت یا منفی تحمل میکند
امادهسازی ورزشکاران برای رقابت بیشتر از ارتقاء روحیه آنها میباشد و باید بهترین سطح انگیختگی برای هر ورزشکار را شامل شود. بهترین سطح انگیختگی، بسته به پیچیدگی عملکرد ورزشکار و سطح مهارتی وی متفاوت است. ورزشکاران بسیار ماهر و ورزشکارانی که کارهای ساده را انجام میدهند احتیاج به سطح نسبتا پایینی از انگیختگی دارند. بالارفتن سطح انگیختگی موجب باریک شدن محدوده توجه ورزشکار میشود. ورزشکاران رشتههایی که نیازمند توجه به نکات متعدد هستند، احتیاج به سطح پایین تری از انگیختگی دارند.