مقاله روانشناسی رشد
امروزه آموزش با شیوه های نوینی ارائه میشود و یکی از این شیوه ها آموزش مجازی میباشد که از جهات مختلفی همچون صرفه جویی در زمان و مکان به صرفه میباشد. نخستین گام در راستای آموزش مجازی را میتوان فرهنگ سازی ،ایجاد اعتماد و باور مردم نسبت به کیفیت بالای آموزش و مدرک آن عنوان کرد.این مرکز با بیش از ۱۰۰ مدرس و اعضای هیئت علمی دانشگاه قرارداد همکاری در جهت تدوین محتوا اعم از جزوات درسی ، امکانات مولتی مدیا و همچنین ضبط فیلم های آموزشی نموده است . در حال حاضر مرکز پارس با اخذ مجوزهای لازم اقدام به آماده سازی بیش از 4۰۰ دوره ی آموزشی در شاخه های مختلف علمی نموده است.
یکی از این دوره ها ، دوره آموزشی روانشناسی رشد یک دوره آموزشی بسیار کاربردی و علمی زیر گروه شاخه روانشناسی در مرکز آموزش مجازی پارس می باشد. معمولا تاریخچه روانشناسی رشد را در سه دوره مورد مطالعه قرار میدهند:
1. از دوره رنسانس تا اوایل قرن نوزدهم
2. از اوایل قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم
3. از اوایل قرن بیستم به بعد.
ولی در این میان نباید نظریات دانشمندان قبل از رنسانس و حتی قبل از میلاد را نادیده گرفت. در اینجا ابتدا به نظریات دانشمندان قبل از میلاد اشاره میکنیم، سپس به سه دوره مورد اشاره میپردازیم .
قبل از میلاد
گفته میشود که از حدود پنج قرن قبل از میلاد، در جنینشناسی، فرضیهای به نام "پیشساختگی" مطرح بوده است. بر اساس این فرضیه؛ در اسپرم یا تخمک یک انسان کامل ولی بسیار کوچک به نام "هومونکولوس" وجود دارد و رشد آن تا بزرگسالی تنها در ابعاد و کمیتهاست. در این دوره به ویژه در ایران، روم و یونان هدف آموزش و پرورش این بود که کودک را به گونهای تربیت کنند که در آینده شهروند خوبی باشد و اساسا کودک به عنوان کودک مورد توجه نبود. نظریهپردزان این دوره عمدتا فلاسفه یونان بودند که از مهمترین آنان میتوان به افلاطون و ارسطو اشاره کرد.
افلاطون: عمده آرای افلاطون در دو کتاب "جمهوری" و "قانون" گرد آمده است. در کتاب جمهوری به تفاوت استعدادهای کودکان، لزوم شناسایی این تواناییها و هماهنگ ساختن آموزشهای ابتدایی با استعداد اطفال توجه و تاکید کرده است. در کتاب قانون، ضمن مجاز شمردن بازیهای کودکانه، آغاز سن تحصیلی را ده سالگی میداند.
ارسطو : شاگرد افلاطون بوده ولی در برخی مسایل مبنایی با وی هم عقیده نبود. وی رشد انسان را به سه مرحله تقسیم میکند:
- مرحله حیات جسمانی
- مرحله نفس عاطفی
- مرحله عقلی
وی معتقد بود که تعلیم و تربیت باید هماهنگ با تحولات طبیعی رشد پیش رود و در هر مرحله، همان بعد از شخصیت مورد تربیت قرار گیرد که، در آن مرحله ظهور یافته است.
بعد از بعثت و ظهور اسلام
در شرق، بیش از ششصد سال پس از میلاد، با بعثت پیامبر اسلام(ص) و در اثر تشویق اسلام به فراگیری علوم، دانشمندان مسلمان با استفاده از علوم مختلف آن زمان، یافتههای بشری را در پرتو دادههای وحی به نقد کشیدند و اندیشههای فلسفی و یافتههای تجربی خویش را بدان افزودند و چرخ علم بشری را دوباره به گردش درآورند. از جمله آنان میتوان به زکریای رازی، فارابی، ابن سینا و... اشاره کرد.
قرون وسطی
در این دوران، فرضیه پیشساختگی به صورت اندیشه مسلط در آمده بود. در این دوره، اطفال را "بالغین ناپخته" یا "مینیاتور بزرگسالان" میپنداشتند و از آنان انتظار رفتار بزرگسالان میرفت. در این دوران، در شرق نیز دانشمندان مسلمانی نظیر سهروردی، غزالی و... به تبیین رشد در انسان پرداختند.
دوران رنسانس تا قرن نوزدهم میلادی
در این مرحله از تاریخ اروپا، شاهد پیدایش دیدگاههای متفاوت و جدیدی در عرصه رشد و تعلیم و تربیت هستیم. هر چند قرنها طول کشید تا این نظریات در عمل پیاده شود.
در این دوره، دانشمندانی چون کمینوس، روسو و فروبل کودک را از دید یک فرد اجتماعی مورد بررسی قرار دادند و بیشتر به تربیت اجتماعی کودک تاکید داشتند. نتیجه آراء علما و دانشمندان در قرن 17و 18 آن شد که کودک به عنوان یک مرجع مورد تحقیق و بررسی قرار گرفت و محققین در رشتههای مختلف بررسیهای خود را از کودک آغاز نمودند.
قرن هجدهم را باید طلیعه مطالعه کودک دانست. هر چند در قرن هفدهم زمینههای فکری برای مطالعه و توجه به کودک فراهم شد ولی در زمینه مطالعه عینی کودک، کاری انجام نگرفت. قرن هجدهم علاوه بر آن که شاهد ادامه ابراز دیدگاههای نظری در قلمرو فلسفه و تعلیم و تربیت میباشد، نخستین مطالعات منظم درباره کودک را در خود جای داده است.
از اوایل قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم
قرن نوزدهم میلادی، به علت شرایط ویژه اجتماعی و علمی، سرآغازی برای مطالعات رشد و شرححال نویسی کودک شمرده میشود. در این قرن، در عرصه علمی نظریه پیشساختگی هنوز کمابیش بر دیدگاه عمومی مردم حاکم بود و در نیمه اول آن تحولی در زمینه مطالعات کودکان مشاهده نمیشد. ولی در اواخر قرن نوزدهم، یک سلسله یادداشتهایی از تاریخ زندگی کودکان بر پایه مشاهدات منظم نگارش یافت. هر چند این یادداشتها به دلیل این که روش کنترل علمی در آنها به کار نرفته، منابع دقیق و قابل اعتماد به حساب نمیآیند، لکن همین، مطالعات آغازی برای تحقیقات بعدی به شمار میروند.
در این دوره، هدف رشد این بود که افراد را از دید سیاسی و اجتماعی برای عضویت در جامعه آماده کنند. در این دوره، با تحقیقات و نظریات دانشمندانی چون ویلهم وونت و استانلی هال مواجه هستیم که به تحقیق در زمینههای رشد فکری، اجتماعی، عاطفی و بدنی کودکان و نوجوانان پرداختند. استانلی هال، تحقیقات خود را بر پایه روانشناسی تکوینی بنا نمود و به اصول زیستی بیشتر توجه کرد و جنبههای مختلف رشد را از دوره کودکستان تا دانشگاه مورد بررسی قرار داد.
قرن بیستم (ظهور روانشناسی رشد)
کوششهایی که در قرون گذشته در راه مطالعه کودک انجام شده بود، زمینه را برای مطالعات گسترده درباره رشد، فراهم ساخت. همچنین در اوایل قرن بیستم، بسیاری از اصلاحطلبان به مسایل رفاه کودکان علاقهمند شدند. این قرن به لحاظ مطالعات گسترده درباره کودک از قرون دیگر متمایز میشود. از اولین کنفرانس درباره کودکان در سال 1909 تا سال جهانی کودک در سال 1979 تلاشهای زیادی برای فهم و ارزیابی رفتار کودکان به عنوان کودک انجام گرفته است. در خلال این دوره، انفجاری از دانش به وقوع پیوسته و کتابهای متعددی درباره روانشناسی رشد نگارش یافته است.
در این دوره، جنبه سودبخشی و مفید بودن در تربیت افراد مهم تلقی میگردید. بر این اساس که، افراد جامعه از نظر اقتصادی مولد ثروت باشند تا سودمند و موثر تلقی گردند و کودک در تربیت، پایگاه دیگری پیدا کرد به نحوی که قرن بیستم را "قرن کودک" مینامند. بر این اساس، به سالهای اولیه زندگی کودک از نظر رشد و پرورش اهمیت داده شده بود و نیازهای مربوط به هر دوره سنی معلوم شد و بر این منوال، روشهای پژوهشی علمی و قابل اعتمادی برای تحقق هدفهای تربیتی مطرح گردید. در این دوره، صاحب نظرانی چون آلفرد بینه، ترمن و دویل در مورد سنجش هوش و تکمیل آن بررسیهایی انجام دادند که در اثر آن، روانشناسی رشد، توسعه یافت و جزء علوم مثبت درآمد.
روانشناسی رشد چیست؟
روانشناسی رشد ، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه چگونگی رشد و تغییر افراد در طول زندگیشان میپردازد. روانشناسان رشد نه تنها به مطالعه تغییرات جسمی و فیزیکی در فرایند رشد افراد میپردازند بلکه رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی افراد در طول زندگیشان را نیز در نظر میگیرند. قبل از بحث بیشتر در این مورد، بهتر است به تعریف دقیق «رشد» بپردازیم.
2- رشد چیست؟ این واژه، رشد انسان در طول زندگی، از شکلگیری نطفه تا مرگ، را توصیف میکند. مطالعه علمی رشد انسان، به دنبال درک و تشریح چگونگی و چرائی تغییراتی است که افراد در طول زندگیشان میکنند. این مطالعه، تمام جنبههای رشد انسان، شامل رشد جسمی، هیجانی، ذهنی، اجتماعی، ادراکی و شخصیتی را در برمیگیرد.
مطالعه علمی رشد، نه تنها برای روانشناسی بلکه برای جامعهشناسی، آموزش و بهداشت نیز اهمیت دارد. منظور از رشد، تنها جنبههای جسمی و فیزیولوژیکی آن نیست بلکه جنبههای شناختی و اجتماعی مرتبط با آن نیز میباشد.
مطالعه رشد انسان برای تعدادی از رشتهها از جمله زیستشناسی، انسانشناسی، آموزش، تاریخ و روانشناسی اهمیت دارد. البته ازهمه مهمتر، کاربردهای عملی مطالعه رشد انسان است. با درک بهتر این که افراد چرا و چگونه رشد و تغییر میکنند، میتوان این دانش را برای کمک به آنها در زمینه به کارگیری تمام توانائیهای بالقوهشان در زندگی، به کار بست.
مطالعه رشد چگونه صورت میگیرد؟
روانشناسان رشد، روشها و فنون متفاوتی را برای مطالعه رشد انسان به کار میگیرند. پژوهشگران از روشهای علمی برای جمعآوری و تحلیل سامانمند اطلاعاتی که قابل نتیجهگیری باشند، بهره میگیرند. روش علمی،فرایندی است که از رویهها و اصول مشخصی برای یافتن پاسخ سوالات استفاده میکند.
چهار مرحله اصلی در یک روش علمی وجود دارد:
پاسخگویی به یک سوال
ایجاد یک فرضیه
آزمودن فرضیه
نتیجهگیری
پژوهشهای روانشناسی در زمینه رشد نیز از روشهای مختلفی از جمله آزمایش، مطالعات طولی (پژوهشی که با پیگیری آزمودنی برای دورههای طولانی انجام میگیرد)، مطالعات مقطعی(پژوهشی که در آن گروهی را در زمانی خاص تحت بررسی قرار میدهد)، مطالعات همبستگی و مطالعات موردی، استفاده میکنند.
پس از آن که نوع پژوهش تعیین گردید، مرحله بعد تعیین چگونگی جمعآوری اطلاعات است. در روانشناسی رشد از روشهای مختلفی استفاده میشود که هر یک نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارند. برخی از رویکردهای متداول عبارتند از:
مشاهده.
دو نوع متفاوت از مشاهده وجود دارد. نخست، مشاهده موضوع مورد نظر در محیط آزمایشگاهی و دیگر، مشاهده در محیط طبیعی. فایده مشاهده در محیط آزمایشگاهی این است که شرایط توسط آزمایش قابل کنترل هستند امّا عیبش این است که شرایط ممکن است غیرطبیعی باشند و فرد از تحت مطالعه بودن آگاه است. مشاهده طبیعی به پژوهشگر امکان میدهد تابه مطالعه در شرایط طبیعی و واقعی بپردازد. فایده این روش این است که پژوهشگر میتواند رفتارها را آن گونه که واقعاً در شرایط طبیعی اتفاق میافتند مشاهده کند امّا عیبش این است که پژوهشگر ممکن است نتواند متغیرهای خارجی موثر بر رفتار را کنترل کند.
مطالعه موردی.
یک مطالعه موردی، تحلیل عمیق یک فرد خاص است. با وجودی که این روش پژوهشی اطلاعات جامعی درباره یک فرد خاص فراهم میسازد، امّا تعمیم نتایج به دست آمده بر روی گروههای بزرگتر غالباً مشکل است. به این دلیل، از مطالعات موردی غالباً در پژوهشهای بالینی یا در مواردی که جنبههای خاص زندگی فرد مورد مطالعه قابل تکثیر یا بازتولید نباشد، استفاده میشود.
پرسشنامه.
این روش راه ساده و سریعی را برای جمعآوری حجم زیادی از اطلاعات در اختیار پژوهشگر قرار میدهد. یکی از نقاط ضعف این روش این است که تنوع، خلاقیت و فردیت پاسخها را کاهش میدهد. در مواردی که فرد مورد مطالعه قادر به پر کردن پرسشنامه نباشد، مثلاً کودک خردسال، سوالات از طریق مصاحبه پرسیده میشود.
آزمایش.
آزمایش مستلزم دستکاری و اندازهگیری متغیرهاست. این روش پژوهشی، علمیترین روش است اما در صورتی که متغیرهای مورد نظر، مفاهیم انتزاعی یا درونی باشند، به کارگیری آن دشوار است. مشکل دیگر این است که برخی متغیرهای مورد نظر به دلایل اخلاقی، قابل مطالعه در خلال آزمایش نیستند. به عنوان مثال، میتوان به پژوهش بر روی اثرات تنبیه شدید کودکان در رشد آنها اشاره کرد.
اصول روانشناسی رشد
1. رشد جریانی مرحله ای و پیوسته است:
رشد پیوسته است ونه ناپیوسته . مراحلی كه برای رشد اشاره می شود جدا از هم نیستند بلكه مانند یك خطی از یك نقطه شروع و بدون تمایز ادامه می یابد . تقسیم بندی دوره های مختلف زندگی بر اساس نوع دیدگاه و زمینه های مطالعاتی در رشد صورت می گیرد. به طور مثال پیاژه رشد ( تحول شناختی ) انسان را در چهار مرحله و تا پایان 16 سالگی ، اریكسون رشد روانی – اجتماعی انسان را از تولد تا پایان عمر و در 8 مرحله مطرح می كند. به طور كلی وباتوجه به ویژگیهای مشترك و تكالیف یكسان انسان در دوره های مختلف سنی می توان رشد انسان را در 9 مرحله یا دوره مطرح كرد . سنینی كه برای هر كدام از مراحل اشاره می شود صرفا" تقریبی است. 1) پیش از تولد انعقاد نطفه تا تولد 2) شیر خوارگی تولد تا دو سالگی 3) كودكی 1 دو تا شش سالگی 4) كودكی 2 شش تا دوازده سالگی 5) نوجوانی دوازده تا بیست سالگی 6) جوانی بیست تا سی سالگی 7) میانسالی سی تا پنجاه سالگی 8) پختگی پنجاه تا شصت و پنج سالگی 9) پیری شصت و پنج سالگی به بعد .
2.رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است:
(الف- قانون سری – پایی ب- قانون مرکزی- پیرامونی) بر اساس قانون سری – پایی رشد انسان ابتدا از سر شروع و در نهایت در پا خاتمه می یابد. كودك تازه متولد یافته ابتدا در سر رشد میكند و بعد از رشد گردن می تواند سر خود را نگهدارد. وبعد ا رشد عضلات شانه ،شكم و كمر است كه می تواند بخزد و بنشیند. آنگاه كه رشد كافی در عضلات پا را كسب كرد قادر به ایستادن و سپس راه رفتن می شود.
3. تفاوتهای فردی در رشد:
تنوع زیادی از نظر رشدی درمیان افراد وجود دارد. این اصل به مفهوم تفاوتهای فردی در میان انسان اشاره می كند همچنانكه می دانیم ویژگیهای ژنتیكی هر انسان منحصر به فرد می باشد لذا هر فرد با توجه به همان و یژگیها و تاثیر محیط می تواند شكل واحدی در رشد داشته باشد با همه اینحال برای راحتی در تحقیقات و ارائه الگو به یك سطح در رشداشاره می شود كه ما باید در تعمیم دهی دچار خطا نشویم و این نكته را در نطر بگیریم همیشه یك فرد دارای ویژگیهای مخصوص به خود می باشد اگر چه در خیلی از ویژگیها با گروه خود مشترك باشد. 1) نباید انتظار داشت تمام کودکان یک سن مشابه ، شیوه رفتار معینی داشته باشند. 2) تفاوتهای فردی،اعتبار و مسئولیت ویژهای برای هر فرد ایجاد می کندو به او وجود مستقل می بخشد. 3) برای تربیت کودکان نمی توان از روش های مشابه استفاده کرد.
4. رشد دارای ابعاد مختلف و فرایندی پیچیده است.
1) رشد حسمی و حرکتی 2) رشد روانی(شناختی ،عاطفی،اجتماعی،اخلاقی) .
5. دوره های حساس در رشد:
تغییرات محیط بیشتر ین تاثیر كمی را زمانی بر ویژگی دارند كه درحال سریعترین تغییر خود باشد و كم ترین تاثیر در ویژگی در زمان كمتر تغییر آن است . این اصل به مفهوم وجود دوره های حساس در زندگی اشاره دارد مانند رشد قد در زیر یكسال و وجود امكانات محیطی از جمله تغذیه مناسب می تواند در افزایش آن تاثیر داشته باشد.
6. هرگونه وقفه ای كه در تداوم رشد بوجود آید معمولاً به عوامل محیطی مربوط است :
رشد معمولاً با همان سرعتی كه شروع شده پیش می رود . كودكانی كه زود به حرف می آیند و یا زود به راه می افتند معمولاً و احتمالاًدر مقابل با كودكانی كه دیر به حرف می آیند و یادیر به راه می افتند در بزرگسالی با هوش ترند .
7. وراثت و محیط هردو در رشته تاثیر دارند :
تحقیقات روانشناسان رشد نشان داده است كه وراثت ( آمادگیهای ارثی كه از طریق ژن به فرزندان انتقال می یابد ) و محیط ( فراهم بودن امكانات لازم جهت افزایش توانمندیهای كودك ) می تواند در وضعیت آیند ه كودك تاثیر داشته باشد . محیط را می توان به طبقات زیر تقسیم كرد: الف) محیط فرهنگی و اجتماعی: در هر جامعه ای سنت ها،باور ها نگرشهاو بطور كلی فرهنگ خاصی حاكم است. در آن فرهنگ برای اینكه فرد به عنوان عضو جامعه پذیرفته شود ،خانواده وسایر اعضای جامعه تلاش می كنند در پرورش وی ارزشها و باورهای جامعه را لحاظ كنند و بر اساس فرهنگ حاكم بر جامعه ی خود به تربیت فرزندان بپردازند. بطور مثال در بعضی از جوامع توجه به فردیت باعث تربیت افراد مستقل می شود و یا در بعضی دیگر از فرهنگ ها روح همكاری و جمع گرایی به عنوان یك اصل پذیرفته شده و رفتارهای متناسب با آن مورد توجه و تشویق قرار می گیرد. به نظر بسیاری از روان شناسان ، فرهنگ و جامعه باعث نوعی نگرش در آموزش و پرورش شده ، باعث ایجاد تبعیض در رشد شناختی كودكان و نوجوانان می شود . به عنوان نمونه انتظار پیشرفت در ریاضیات و مهندسی برای پسران و شغل های متناسب با آن و انتخاب اسباب بازیهای متناسب با جنسیت باعث نوعی نگرش سوگرانه شده و بالطبع در رشد توانمندیهای آنها تاثیر مستقیم می گذارد. ب) محیط اقتصادی: كودكی كه متولد می شود با توجه به وضع اقتصادی والدین از امكانات و محركهایی برخوردار است . روشن است چنانچه وضعیت اقتصادی خانواده و جامعه در سطح بالایی باشد كودك و نوجوان از حداكثر امكانات محیطی ، چه در محیط خانواده و چه در مدرسه برخوردار خواهد بود.این افراد به لحاظ فضای زندگی،وسایل بازی و محركهای مناسب جهت پرورش قوای حسی از تحریكات مناسبی برخوردار هستند. پ) محیط خانوادگی: نوع ارتباط والدین با همدیگر و همچنین چگونگی تعامل آنها با فرزندان می تواند در چگونگی شكل گیری شخصیت تاثیر بسزایی داشته باشد.یكی از بحث های مهم در روان شناسی رشد كودك و نوجوان ، نحوه ارتباط والدین است . به طوری كه در اكثر نظریه های رشد كودك و نوجوان ، به اهمیت رفتار والدین توجه شده است.رفتار والدین با فرزندان چه خشن و چه محبت آمیز ، چه منع كننده باشد و چه اورا آزاد بگذارند غالبا مطابق الگوی فرهنگی خاص كه در آن جامعه قرار دارد انجام می گیرد.عواملی متعدد در محیط خانوادگی می تواند در رشد كودك و نوجوان تاثیر بسزایی داشته باشد كه اهم آن عبارتند از :
• شیوه های تربیتی یا روشهای فرزندپروری • وضع اقتصادی خانواده • تعداد افراد خانواده • وضع روان شناختی والدین • تحصیلات والدین • پذیرش فرزند • نگاه والدینی • روابط برادران و خواهران عوامل اشاره شده در رشد كودك و نوجوان بسیار با اهمیت می باشد. خانواده ای كه از لحاظ اقتصادی در سطح مطلوبی باشد،والدینی كه از تحصیلات بالایی برخوردار باشند،نگاه مسئولیت پذیر در والدینی،پذیرش بدون قید شرط بدون توجه به ناتوانیهای فرزند و... محیط مطلوبی را برای رشد همه جانبه كودك و نوجوان ایجاد می كند.
مباحث اساسی در نظریات رشد
نظریات مختلف رشد ، برداشتهای متعددی از رشد و انسان دارند که در نتیجه ، نظریههای متفاوتی را نیز به دنبال خواهد داشت. عمدهترین محورهای مورد بحث در نظریات اصلی رشد را میتوان ماهیت انسان ، هدف رشد ، چگونگی رشد انسان و تاثیر وراثت و محیط دانست.
ماهیت انسان
یکی از موارد بحث انگیز در نظریات رشدی ، ماهیت فرد است. نظریات یادگیری بر این اعتقاد است که کودک به آسانی به وسیله عوامل محیطی شکل میگیرد. این عوامل ، عواملی هستند که میتوانند پاداشها و تنبیههای محیطی را اعمال کنند و مدلهایی هستند که کودک میتواند از آنها تقلید کند. نظریات شناختی معتقدند که کودک بطور فعال تجربیاتی را که علاقمند به درک و کشف آنهاست، انتخاب میکند. فروید سردمدار نظریه روانکاوی معتقد است که کودک به وسیله غرائز قدرتمند درونی هدایت میشود.
هدف رشد
نظریه پردازان شناختی رشد ، هدف رشد را تحول ساختهای شناختی میدانند. یک فرد رشد یافته ، در آخرین مراحل رشد باید بتوانند بطور انتزاعی در مورد مفاهیم بیاندیشد و نتیجه گیری کند.
در دیدگاه روانکاوی هدف رشد کنترل هیجانات و انگیزههاست. به نظر آنها فرد رشد یافته باید از تضادهایی که در کودکی برای او بوجود آمده، نسبتا آزاد باشد.
روانشناسان یادگیری برای افراد بشر هیچ گونه هدف نهایی در نظر نمیگیرند و معتقدند که هر موجود زنده از طریق منطبق کردن خود با محیطی که در آن زندگی میکند و بسته به شرایط آن محیط عادتهای خاصی را کسب میکند.
چگونگی رشد انسان
روانشناسان یادگیری تنها به بررسی تغییرات کمی میپردازند.
روانشناسان شناختی به هیچ وجه منکر تغییرات کمی نیستند، ولی تاکید آنها بر تغییرات کیفی رشد است.
در نظریههای روانکاوی هر مرحله انتقال و تغییر مرحله قبل نیست، بلکه مرحلهای جدید است که در دورههای خاصی از زندگی اتفاق میافتد.
کنش متقابل ارگانیسم و محیط
تمام نظریههای رشد معتقدند، پدیدههای روانی و تغییرات آنها نتیجه کنش متقابل بین ارگانیسم و محیط است. منتهی تفاوت آنها در این است که نقش کدام یک از دو عامل بیشتر است.
صاحبنظران یادگیری بر محیط تاکید دارند.
روانشناسان روان شناختی بر ارگانیسم تاکید میکنند.
روانشناسان معتقد به دیدگاه روانکاوی برحسب این که کدام قسمت از شخصیت مورد نظر باشد، زمانی بر ارگانیسم و گاهی بر محیط تاکید دارند.
وجوه اشتراک نظریههای رشد
در چند مورد بین صاحبنظران رشد توافق نظر وجود دارد که آنها را تحت عنوان اصول و قوانین رشد معرفی کردهاند.
1. رشد دارای فرآیندی مرحلهای و پیوسته است.
2. رشد دارای الگوهای قابل پیش بینی است.
3. در رشد تفاوتهای فردی بین آدمیان وجود دارد.
4. رشد دارای ابعادی پیچیده است.
5. رشد دارای دورههای حساس رشدی است.
مراحل خلقت و رشد انسان از منظر قرآن كریم بررسی شد
مراحل خلقت و رشد انسان از منظر قرآن كریم و مقایسه آن با دانش بشری در یك پایاننامه كارشناسی ارشد بررسی شد.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایكنا) شعبه مركزی،«حمید مرادی»، دارای كارشناسی ارشد در رشته الهیات و معارف اسلامی، گرایش علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراك در این تحقیق كه در 3 بخش تهیه شده است به بررسی مراحل خلقت انسان از منظر قرآن و مقایسه آن با دانش بشری با حیطهبندی مراحل خلقت انسان از بدو تولد و بعد از تولد پرداخته است. وی میافزاید: آفرینش آسمان و زمین و هر آنچه در آن است از جمله خلقت انسان بهصورت مرحله به مرحله در این آفرینش گسترده مطرح و با اشاره خداوند حادث شده است و مراحل تكوین و تكامل را پیموده است. مرادی بیان میكند: مفسران و محققان مطالب ارزشمندی پیرامون مراحل خلقت انسان نوشتهاند كه معروفترین آنها همان توضیحاتی است كه در ذیل آیات مربوطه از جانب مفسران آمده است، البته در این میان پژوهشی در اعجاز علمی قرآن جلد دوم دكتر «محمدعلی رضایی اصفهانی» در عصر حاضر فابل ذكر است. وی یادآور میشود: بررسی مراحل خلقت انسان از قدیم تاكنون و انطباق آن با نظرات امروزی بشر بر اساس تجربیات علوم بشری قابل تامل و دقت است كه در این تحقیق سعی بر یافتن این رابطه و انطباق شده است. محقق تصریح میكند: در این تحقیق بدون اشاره و شرح و تفسیر مراحل خلقت بهدرستی نمیتوان به راز و عظمت آیات و رابطه علوم زیستی با آیات الهی رسید، معرفت به كنه ذات باریتعالی از حد تصور و مقیاسهای بشری خارج است و با استدلال و مشاهده میسر نیست. وی ادامه میدهد: با توجه به اینكه تمام اعمال و محاسبات ما نسبی است، درك حقیقت مطلق برای ذهن ما به نظر غیر مقدور میآید و آیات قرآن یك معجزه علمی دارد كه در چهارده قرن پیش تمام مراحل خلقت مطرح شده است. مرادی میافزاید: در راستای بررسی مراحل خلقت انسان و مقایسه آن با علوم زیستی آنچه كه مشاهده میشود، نظم خاصی است كه بر آیات حاكم است و مراحل خلقت را به شكل دقیق مطرح كرده است و تفكر خردمندانه، شناخت خداوند و تفكر درباره خداوند، راههای شناخت و درك شگفتیهای مراحل خلقت انسان و جهان آفرینش از نگاه قرآن است. وی اظهار میكند: خودسازی معنوی، اتصال به وحی الهی از طریق پیامبران بهویژه پیامبر مكرم اسلام(ص) و از كانال ائمه معصومین (ع) و پرهیز از سطحینگری و توجه به هدف خلقت انسان از جانب خداوند در زمینه شگفتیهای آفرینش، ما را به سر منزل مقصود میرساند و مقدمهای برای آفرینش انسان در مكتب قرآنی و اسلامی است. محقق در پایان خاطرنشان میكند: با بررسی آیات مربوط به روح حقیقی از امر ملكوتی الهی است كه حقایق فوق جریانات عالم خلق را در قلمرو طبیعت به جریان میاندازد، به همین جهت خداوند در اكثر آیات روح را به خود نسبت میدهد، بنابراین این حقیقت ملكوتی كه یك معنای گستردهای دارد از امر الهی بوده و برای انسانها قابل شناسایی نیست.
ساختارهای اندیشه ای و فلسفی و فکری، بسیاری از رفتارهای مارا در زندگی جهت می دهند. البته با نگاهی به زندگی روزمره مردم متوجه می شویم دغدغه های فلسفی در میان زندگی ایشان به هیچ وجه مورد توجه نیست اما باید به این نکته توجه داشت که انسان نمی تواند در زندگی خالی از فکر و چرایی در اعمال و رفتار خود باشد.
رابطه عقل و علومی که منشاء عقلانی دارند با دین یکی از مسائل فلسفی است که ارتباط مستقیمی با فرهنگ زندگی مردم همچون مُد، چشم و هم چشمی، خودباختگی و موضوعاتی از این حیث دارد. روش زندگی انسانی که به تبیین درستی از این رابطه رسیده باشد با انسانی که بین این دو مقوله کاملا جدایی و حتی تضاد می بیند متفاوت است.
برای اینکه به این تبیین درست برای رسیدن به یک زندگی سعادتمندانه دست یابیم ضروری است که در ابتدا تعریف خود را از عقل، علم و دین معلوم کرده و سپس به قلمرو و انتظار خود از آنها بپردازیم.
رشد داخلی
هیچ یک از خصایص جسمی و روانی انسان به طور ناگهانی رشد نمی کند بلکه به تدریج شکل می گیرد و همه آنها محصول رشد پیش از تولد هستند . هر کس بر اساس رشد داخلی قادر به انجام اعمالی می شود ، یعنی ابتدا باید از نظر رسش به سطح خاصی برسد تا توانایی خاصی را نشان دهد. در غیر این صورت آموزش بدون توجه به رشد داخلی تداوم ندارد.
بنابراین باید نگرش تحولی داشت و در تربیت و تعامل کودک عجله ای نداشت. برخی از تواناییهای شناختی، عاطفی ، اجتماعی و جسمانی در یک روند طولانی شکل می گیرند و به عنوان یک اصل برای ما پذیرفته شده است . بنابراین باید زمینه های لازم را برای کودک متناسب با سطح رشدی وی فراهم کنیم تا کودک بتواند واحد تواناییهای متفاوتی شود و ساختهای ذهنی و روانی را به دست آورد . بنابراین والدین باید بدانند که تحول تدریجی است و به اقتضای مسائل روحی و میزان تحول، با کودک برخورد کنند.