مقاله زبان بدن کودک
بسیاری از افراد به نقش زبان بدن در تربیت فرزندان توجهی نمیکنند، ولی در حقیقت زبان بدن مکمل نقش والدین است. بعضی رفتارهای غیرکلامی که والدین از خود بروز میدهند در بسیاری از فرهنگها شبیه به هم هستند اما بعضی دیگر منحصربه فرد بوده و متعلق به فرهنگهای خاصی میباشند.
به خاطر داشته باشید که بچهها در دو سال اول زندگیشان از طریق زبان بدن با دیگران ارتباط برقرار میکنند، زیرا هنوز حرف زدن و مهارتهای زبانی را فرانگرفتهاند. حتی بعد از آنکه حرف زدن را میآموزند به میزان فراوان (مخصوصاً اگر والدین به آن توجه کنند)، با زبان بدنشان ارتباط برقرار میکنند.
همان طور که در رابطه با این موضوع پیش میرویم از شما میخواهم تا نگاهی به ارتباط بین زبان بدن با اعمال مربوط به تربیت فرزندانتان (البته اگر فرزندی دارید) بیندازید. اگر شما فرزندی ندارید، میتوانید اطلاعات این مقاله را در مورد نحوه استفاده از زبان بدن والدینِ خودتان، زمانی که داشتند شما را بزرگ میکردند نگاهی بکنید. احتمالاً بیدرنگ به درک کاملاً جدیدی از تأثیرات آگاهانه و غیرآگاهانه رفتارهای غیرکلامی بر رابطه فرزندان با والدین خواهید رسید.
نقش والدین
در ابتدا با نگاهی دقیق تر به نقش والدین، بحث را آغاز میکنم. حداقل وظایفی که بر عهده والدین است به شرح زیر میباشند:
محافظت، تهیه غذا و مکان زندگی
آموزش هنجارها و انتظارات فرهنگی
آموزش مهارتهای ضروری زندگی برای بقا
آموزش ارزشهای اخلاقی و عقاید معنوی
آماده کردن بچهها برای تبدیل به بزرگسالان شایسته و کارآمد
اساسیترین وظایف در مورد تربیت فرزندان توجه به نیازهای جسمی کودک، اجتماعی شدن، قوانین رفتاری و مهارتهای کلی، برای بقا میباشند. برخی والدین به بسیاری از جنبههای تربیتی که بهاندازه همین موارد ذکرشده برای رشد و پیشرفت فرزندان لازماند توجهی نمیکنند. چند مقوله تربیتی مهم که تحت تأثیر زبان بدن و پیامهای غیر رفتاری قرار میگیرند عبارتاند از:
رشد عاطفی، مهارتهای تصمیمگیری، تعیین هدف، اخلاق کاری، مسئولیت فردی.
اجازه دهید نگاه دقیق تری به هر کدام از این موارد بیندازیم.
رشد عاطفی
در این مقوله والدین تلاش میکنند تا به فرزندان کمک کنند در مراحل مختلف زندگی احساساتش را بهتر درک کرده و با آنها کنار بیاید. ممکن است درباره اینکه کی و کجا باید عصبانیت، اشتیاق، ترس، غمگینی یا هر احساس دیگری که ممکن است روی دهد را بروز دهند به آنها آموزش دهند. علاوه بر این ممکن است به بچه بیاموزند تا احساساتش را کنترل کرده و اینکه چگونه این احساسات بر روی جنبههای دیگر زندگی تأثیر میگذارند را به آنها بفهمانند.
مهارتهای تصمیمگیری
این طبقه مربوط به آموزش والدین به بچهها در مورد ارزیابی اطلاعات و اتخاذ تصمیمات درست و مناسب میباشد. والدین ممکن است به بچهها تاکید کنند تا چندین مورد را بررسی کرده، اطلاعات دقیق در مورد هر کدام را بهدست آورده، همچنین اعتقادات اخلاقی را در تصمیمگیری خود دخیل نمایند. مهارتهای تصمیمگیری و رشد عاطفی تا اندازهای با یکدیگر ادغامشدهاند، زیرا احساسات نقش مهمی را در تصمیمگیری های شتابزده و ناعاقلانه بازی میکند.
تعیین هدف
در اینجا تلاش والدین بر روی کمک به بچهها برای آینده و رشد بلندمدت آنها متمرکز شده است. بچهای که در زندگی هدفی ندارد مانند قایقی بدون سکانی و شناور است که به هر کجا میرود و جهت مشخصی را دنبال نمیکند. هدفهایی که معمولاً بچهها را به خاطر آن تشویق میکنند شامل راه رفتن، حرف زدن، لباس پوشیدن، بند کفش خود را بستن، دوچرخهسواری کردن، کتاب خواندن و غیره میشود.
اخلاق کاری
دراینباره والدین سعی میکنند در مقابل تلاش بچه برای انجام کارهای متفاوت به او پاداش دهند، اگر چه این پاداش ممکن است تنها رضایت و خرسندی در مقابل انجام کاری دشوار باشد. آن همچنین مربوط به کسب افتخارات، مسئولیتپذیری و انجام کاری به نحو احسن نیز میشود.
مسئولیت اجتماعی
این مقوله مربوط به راهنمایی والدین در مورد اینکه فرزند چه سهمی باید از کل جامعه را دارا باشد و چقدر بایستی در جامعه مشارکت داشته باشد میشود. آن ممکن است شامل چیزهای سادهای شود؛ مثلاً بهجای اینکه فرزند آشغالش را پرت کند آن را داخل سطل زباله قرار دهد یا ممکن است شامل چیزهای پیچیدهتری شود. مثلاً برای انجام کارهای خوب بهمنظور کمک به بهبود بخشی از جامعه یا جهان و یا حتی زندگی افراد داوطلب شود. چنین عملی این اطمینان خاطر را میدهد که هر نسلی پرورشیافته تا در زنده نگهداشتن فرهنگ خود مشارکت کند و باگذشت زمان همین حس مسئولیتپذیری اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر انتقال مییابد.
مسئولیت فردی
تأثیر والدین بر روی ایجاد حس مسئولیتپذیری در بچه و فهم بهتر بچه از رابطه بین عمل و نتیجه عمل بحث مورد نظر این مقوله است. به طور مثال وقتی پدر یا مادر به فرزند هشدار میدهند که اسباببازیهایش را وسط اتاق پرت نکند و او نیز به حرف آنها گوش نداده و کارش را تکرار میکند، در این موقع لازم است تا به فرزند اجازه ندهند که به بازیاش ادامه دهد مگر اینکه اسباببازیهایش را جمع کند. این الگو که فرزند را ملزم به مسئولیتپذیری کرده و رابطه عمل و نتیجه عمل را به او نشان میدهد باعث القای حس مسئولیتپذیری فردی در بچه میشود.
رشد عاطفی
حالات چهره برای آموزش و شکل دادن به چگونگی رشد عاطفی فرزند مهم هستند. مثلاً زمانی که یکی از والدین بهجای تنبیه بدنی فرزند، وقتی از کلمات رکیک برای ابراز عصبانیتش استفاده میکند، به او با چهره میفهماند که کار ناپسندی انجام داده است. تکان دادن سر روش دیگری است که والدین به فرزندان نشان میدهند.
مهارتهای تصمیمگیری
والدین ممکن است در استفاده از زبان بدن برای آموزش مهارتهای تصمیمگیری مربوط به انتخاب اسباببازی درست در موقعیت خاص اغراق به خرج دهند. مثلاً به هنگام بازی ممکن است مادر یا پدر حرکاتی شبیه به پرتاب توپ یا دوچرخهسواری را انجام دهند تا به فرزند کمک کنند که بین بیرون رفتن و یا ماندن در خانه و تلویزیون تماشا کردن یکی را انتخاب کند. یا هنگام خواب ممکن است مادر خرس اسباببازی را در آغوش خود بگیرد و ماشین اسباببازی را در سر جای خود قرار دهد این عمل باعث میشود تا کودک تصمیم بگیرد اسباببازی ای که او را آرام تر میکند انتخاب کند تا راحت تر بتواند بخوابد.
تعیین هدف
والدین از زبان بدن و پاداش برای ترغیب فرزندان به تعیین هدف استفاده میکنند. بهعنوان نمونه زمانی که کودک برای اولین بار راه رفتن را میآموزد والدین از حالات چهره، ایما و اشارهها و حرکات بدن برای تشویق بچه استفاده میکنند، بدینوسیله او را ترغیب به راه رفتن کرده و حتی اگر فرزند موفق نشود راه برود باز هم به خاطر تلاشی که کرده است به او پاداش میدهند. هر زمان که پدر یا مادر لبخند میزنند پیامی به او ارسال میکنند که میگوید ” تو میتوانی انجام دهی، اگر سعی کنی میتوانی راه رفتن را بیاموزی. “
اخلاق کاری
وقتی والدین از کودک میخواهند کاغذهایی که روز زمین ریخته را جمع کند در واقع اهمیت کار مجدانه را بهصورتهای گوناگون در او تقویت میکند. ممکن است والدین همزمان بااینکه فرزند کاری را انجام میدهد با او همکاری کنند و یا لازم بدانند که پیشرفتی را چک کرده و با زبان بدنشان او را تشویق به ادامه کار کنند. پیامی که فرزند دریافت میکند این است: ” مهم است که کارت را ادامه دهی و وظیفهات را به پایان برسانی حتی اگر آن وظیفه ناخوشایند بوده یا همزمان با آن کاری خوشایندتر باشد که بتوانی انجام دهی. “
مسئولیت اجتماعی
پدر یا مادری که هنگام عبور در خیابان آشغال خود را روی زمین پرت میکند، در واقع در حال ارسال پیامهای غیرکلامی قدرتمندی درباره بیاهمیتی پرتاب زباله در محل نادرست آن میباشد. مسئله این نیست که فرزند آشغالی را بریزد یا نریزد بلکه ممکن است اگر والدین به فرزند بگویند که آشغالش را بایستی در سطل زباله بریزد، اما رفتارهای غیرکلامی خودشان با حرفی که زدهاند مطابقت نداشته باشد فرزند به آن رفتارها توجه میکند نه به حرفی که پدر و مادرش به او زدهاند.
مسئولیت فردی
والدین ممکن است درس مسئولیتپذیری فردی را با نگاه نکردن از روی عمد به بچهای که به خاطر منع شدن از بازی در حال جیغ کشیدن بوده و بسیار ناراحت است نیز آموزش دهند. این پیام میگوید که چه بچه خوشش بیاید و چه نیاید عاقبت جمع نکردن اسباببازیهایش از وسط اتاق این است بنابراین بچه بایستی در آینده بیشتر مسئول اعمالی که انجام میدهد باشد. تا همین حد برای فهمیدن ارتباط بین زبان بدن و تربیت فرزندان کافی است.