مقاله حسابدار صنعتی پیشرفته
مقاله حسابدار صنعتی پیشرفته
این مقاله با عنوان دوره آموزشی حسابدار صنعتی پیشرفته توسط مرکز آموزش مجازی پارس جمع آوری و منتشر شده است . امروزه آموزش با شیوه های نوینی ارائه میشود و یکی از این شیوه ها آموزش مجازی میباشد که از جهات مختلفی همچون صرفه جویی در زمان و مکان به صرفه میباشد. نخستین گام در راستای آموزش مجازی را میتوان فرهنگ سازی ،ایجاد اعتماد و باور مردم نسبت به کیفیت بالای آموزش و مدرک آن عنوان کرد.
این مرکز با بیش از ۱۰۰ مدرس و اعضای هیئت علمی دانشگاه قرارداد همکاری در جهت تدوین محتوا اعم از جزوات درسی ، امکانات مولتی مدیا و همچنین ضبط فیلم های آموزشی نموده است . در حال حاضر مرکز پارس با اخذ مجوزهای لازم اقدام به آماده سازی بیش از 4۰۰ دوره ی آموزشی در شاخه های مختلف علمی نموده است. یکی از این دوره ها ، دوره آموزشی حسابدار صنعتی پیشرفته یک دوره آموزشی بسیار کاربردی و علمی زیر گروه شاخه حسابداری در مرکز آموزش مجازی پارس می باشد.
1- توانایی محاسبه ثبت و تفکیک حسابداری صنعتی
1-1 آشنایی با حسابداری صنعتی و مفهوم آن
حسابدارى صنعتى بخشى از سیستم علمى اطلاعات حسابدارى است كه اطلاعات مربوط به هزینههاى ساخت محصول براى استفاده در حسابدارى مدیریت و حسابدارى مالى را جمع آورى ، پردازش و ارائه مى نماید.
حسابدارى صنعتى به شاخه اى از حسابدارى اطلاق مى شود كه جمع آورى اطلاعات مربوط به عوامل هزینه ، محاسبه بهاى تمام شده محصولات و خدمات ، همچنین ارایه روشهاى تقلیل بهاى تمام شده تولید از طریق تجزیه و تحلیل گزارشها و بررسى شیوههاى تولید را عهده دار مى باشد.
2-1 آشنایی با هدف های حسابداری صنعتی
حسابداری صنعتی برای سه هدف اصلی مورد استفاده قرار می گیرد .
1- بهای تمام شده برای اندازه گیری در آمد و ارزیابی موجودیها بدست میدهد یعنی (حساب سود و زیان و ترازنامه)
2- اطلاعات لازم جهت کنترل عملیات موسسه در ختیار مدیران قرار میدهد (گزارش های کنترل)
3- اطلاعات لاز جهت بر نامه ریزی و اخذ تصمیم در اختیار مدیران قرار میدهد . یعنی (تجزیه و تحلیل ها و مطالعات مخصوص )
- تجزیه و تحلیل و نقش حسابداری صنعتی در پیشبرد نیازهای اقتصادی
حسابدارى صنعتی با بكارگیرى سیستمها ، روشها و شیوه هاى متداول و مخصوص به خود. مدیریت را جهت برنامه ریزى ، كنترل وارزیابى نتایج عملیات مجهز نموده و نقش بازوى مدیریت دربرنامه ریزى و كنترل فعالیتها
را ایفامى نماید.
این شاخه از حسابدارى، مدیریت را دربرآورد و جمع آورى اطلاعات مربوط به عوامل هزینه شامل ( هزینه مواد اولیه ، هزینه حقوق و دستمزد و سایر هزینه هاى تولیدى) یارى مى نماید. این عمل به مدیران امكان مى دهد تاجهت افزایش تولید با توسعه تاسیسات و تغییر ماشین آلات ازطرق مختلف مانند خرید، تعویض ، ، ساخت و یا اجاره تاسیسات وماشین آلات جدید تصمیم گیرى نمایند. همچنین برآورد و جمع آورى اطلاعات مى تواند مدیران را درجهت كاهش تولید ( درشرایط نامناسب) یارى نماید.
- تعریف موسسات صنعتی، تجاری و خدماتی
- تعریف موسسات و شخصیتهای حقوقی
شخص حقوقی به شرکتها و نهادها و موسساتی اطلاق میشود تا مستقلاً دارای حقوق و تکالیفی شوند و محدودیت ها و تشریفاتی بر آنها تحمیل شود تا در فرجام، مصلحت اشخاص حقیقی بهره برنده از این شخص حقوقی، مراعات گردد.
3-1 آشنایی با اختلاف بین حسابداری صنعتی و حسابداری مالی
1- در حسابداری مالی هدف، ارائه اطلاعات به استفاده کنندگان برون سازمانی (سهامداران، اعتباردهندگان، تحلیل گران مالی، بانکها، سازمان بورس اوراق بهادار و ...) است، ولی در حسابداری صنعتی هدف، ارائه اطلاعات به استفاده کنندگان درون سازمانی (عمدتا مدیران سطوح مختلف) می باشد.
2- نوع گزارشی که در حسابداری مالی ارائه می شود محدود به صورتهای مالی اساسی (ترازنامه، صورت سود و زیان، صورت سود و زیان جامع، صورت جریان وجوه نقد و یادداشتهای توضیحی) است، در حالی که در حسابداری صنعتی اطلاعات و گزارشهایی که تهیه می شود بستگی به نیاز مدیریت واحد تجاری داشته و شکل خاصی ندارد.
3- در تهیه اطلاعات حسابداری مالی، استانداردهای حسابداری بایستی رعایت شود، در حالی که در حسابداری صنعتی استاندارد حسابداری لازم الاجرا وجود ندارد.
4- گزارشهای حسابداری مالی عمدتا برای یک سال مالی است (البته در برخی از کشورها گزارشات میان دوره ای نیز تهیه می شود)، در حالی که در حسابداری صنعتی گزارشهای مورد نظر ممکن است روزانه، هفتگی، ماهانه و ... باشد. به عبارت دیگر دوره های مورد نظر حسابداری صنعتی کوتاه تر از حسابداری مالی است.
5- در حسابداری مالی، واحد اندازه گیری عمدتا واحد پولی (در ایران، ریال) است، در صورتی که در حسابداری صنعتی، واحدهای اندازه گیری برای گزارشگری مقیاسهای متفاوتی از قبیل وزن (مانند کیلو)، حجم (مانند لیتر)، سطح (مانند متر مربع) و ... می باشد.
6- گزارشهای حسابداری مالی براساس بهای تمام شده تاریخی تهیه می شوند، در حالی که در حسابداری صنعتی، بیشتر تاکید بر قیمت روز و یا قیمتهای آتی می باشد.
7- گزارشهای حسابداری مالی عمدتا گذشته نما هستند، در حالی که گزارشهای حسابداری صنعتی عمدتا به آینده می پردازند.
4-1 شناسایی اصول محاسبه ثبت و تفکیک امور حسابداری صنعتی
2- توانایی ترسیم نمودار سازمانی در جهت وظایف و مسئولیتهای مدیران در واحدهای اقتصادی
1-2 آشنایی با تعریف مدیریت و فرآیندهای آن
- سازمان
سازمان مجموعه هدفمندی است که پیرو یک نظام است، و دارای مرزها و حدودی است که آن را از محیط خود جدا میسازد و از دو جزء فرایند و ساختار تشکیل شده است. و انواع آن شامل سازمانهای انتفاعی و غیر انتفاعی، سازمانهای تولیدی و خدماتی و سازمان های دولتی و خصوصی است.
- مدیریت
مدیریت فرایند به کارگیری مؤثرو کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی سازماندهی بسیج منابع وامکانات هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.
تعریفی دیگر از مدیریت :
مدیریت عبارتست از تأمین حداکثر نتایج با حداقل مساعی به نحوی که حداکثر رفاه و رضایت خاطر را هم برای کارکنان و هم برای کارفرمایان فراهم نموده،بهترین خدمات یا مرغوبترین کالاها را به مشتریان ارائه دهد.
- اختیار و مسئولیت
- برنامه ریزی
بر نامه ریزی (planning) عبارت است از فراگرد تعیین و تعریف اهداف سازمان و تدارک دقیق و پیشاپیش اقدامات ووسا یلی که تحقق اهداف را میسر می سازند .اقدامات ووسایل مورد نیاز عبارتند از پش بینی روشها ،زمان ،مکان ،منابع وافرا د به طور کلی بر نامه ریزی عملیات سازمانی را پیش نگری وبر اهداف سازمان متمر کز ساخته عمل نظارت وکنترل را تسهیل می کند .
- سازمان دادن
سازماندهی (organizing): از طریق فرایند سازماندهی افراد به صورت گروهی در ساختار وروابط متشکلی قرار می گیرند تا با تواناییهای لازم و کافی کار موثری را برای رسیدن به هدفهای معین انجام می دهند . در نتیجه سازماندهی ،از قابلیتها وتواناییهای افراد به طور مناسب وشایسته استفاده می شود.
فراگرد سازماندهی :پس از تعیین اهداف کار ،وتدویین اهداف فرعی ،خط مشی ها وبر نامه ها ،جریان سازماندهی طی مراحل زیر صورت می گیرد :
1- تشخیص فعالیتهای لازم برای رسیدن به اهداف واجرای خط مشی وبرنامه ها
2- گروه بندی فعالیتها با توجه به منابع انسانی و مادی موجود و تشخیص بهترین طریقه استفاده کردن از آنها .
3- دادن اختیار عمل وحق دستور دهی و تصمیم گیری برای انجام دادن کار به مسئول هر گروه.
4- ارتباط دادن واحد های گروه بندی شده به یکدیگر به صورت عمودی وافقی
اجرای مراحل فوق مبتنی بر اصول سنتی مدیریت است .اهم این اصول عبا رتند از :تقسیم کار بر مبنای تخصص ،گروه بندی و ظایف ،حیطه نظارت ،وحدت فرمان وسلسله مراتب تمرکز وعدم تمرکز
- هماهنگی
هماهنگی (coordinating ):یعنی به هم پیوستن و وحدت بخشیدن همه فعالیتها وکوششها.
- کنترل و نظارت
کنترل (control):یعنی رسیدگی به اینکه آیا کلیه امور طبق مقررات ودستورات صوت میگیرد یا نه . به موجب آن معلوم می شود اقدامات وفعالیتهای سازمان تا چه اندازه در جهت هدفها ،و مطابق با موازین پیش بینی شده است . فراگرد کنترل میزان پیشرفت در جهت هدفها را اندازه گیری می کند و مدیران را قادر می کند که انحراف از برنامه را به موقع تشخیص دهند و اقدامات اصلاحی لازم را به عمل آورند .
- هدایت
در بحث مدیریت، هدایت سازمان به سمت یک هدف مشخص از وظایف مدیران میباشد و به معنی جهت دادن حرکت به سوی هدف میباشد.
- تصمیم گیری
تصمیم گیری فراگرد تشخیص و گزینش وحل مسئله یا مشکل ویژه است .
در این تعریف به دو مفهو و گزینش و حل مسئله (یا مشگل گشایی اشاره شد که نیاز به توضیح و تعریف دارند . عمل گزینش اشاره داردبه مجموعه فعالیتهای محدودی که برای انتخاب راه حلی از میان شقوق راه حلها صورت می گیرد بنابرین جزئی از عمل تصمیم گیری است . مشکل گشایی اشاره می کند به مجموعه وسیعی از فعالیتها یی که لازمه یافتن راه حل یا شیوه عمل واجرای آن برای اصلاح موقعیتی نامساعد است .
مشکل یابی اساس تصمیم گیری مو ثردر مدیریت است .
عمل تصمیم گیری در مدیریت ،تلاشی است منظم برای اتخاذ تصمیماتی مرتبط با هدف،تصمیم گیری به انتخاب آگاهانه یک راه حل یا شیوه عمل از میان شقوق راه حل ها یا شیوه های عمل منتهی می شود .
اهمیت تصمیم گیری ،در تاثیر آن بر رفتار سازمانی است .بر اثر تصمیم ،خط مشی ها،جریان امور واقدامات آتی مشخص شده دستورات لازم صادر میگردند. اجرای تصمیم ،یعنی مرحله نهایی فراگرد مشکل گشایی جزو وظایف دیگر مدیریت است .
2-2 آشنایی با نمودار سازمانی و روابط درون سازمانی
چارت سازمانی یا نمودار سازمانی (به انگلیسی: Organizational Chart) یک نمودار سلسله مراتبی از جایگاه های و مشاغل موجود در سازمان و ارتباط میان آنها است. این نمودار سلسله مراتب سازمان و جایگاه های شغلی موجود در سازمان را مشخص می کند. همچنین به صورت ساده ارتباط طولی و عرضی میان جایگاه های کاری و شغلی را مشخص می کند. انواع نمودار سازمانی شامل سلسله مراتبی، ماتریسی و افقی است. در شکل زیر یک مورد از نمودار سازمانی آورده شده است.
3-2 شناسایی اصول ترسیم نمودار سازمانی
برای طراحی ساختار سازمان شما باید دو دسته عوامل زیر را در نظر بگیرید و آن ها را با استفاده از روش های مختلف بررسی و تحلیل نمایید که در این راه از روش های گوناگون جمع آوری اطلاعات مانند پرسش نامه، مصاحبه و غیره باید استفاده کنید و همچنین نمودارهای مناسبی از داده های خام را برای تحلیل اطلاعات مرتبط تهیه نمایید.
1- ابعاد ساختاری
2- ابعاد محتوایی
ابعاد ساختاری شامل مواردی همچون پیچیدگی، رسمیت، تمرکز، تخصص گرایی، نسبت های پرسنلی و تحلیل ابعاد ساختاری میباشد.
در سنجش و اندازه گیری ابعاد محتوایی به مواردی همچون استراتژی، محیط
تکنولوژی، دوره عمر سازمان، فرهنگ سازمانی باید توجه شود.
بررسی و مطالعه در مورد عوامل موثر فوق نیاز به تجربه کافی و لازم دارد. به عنوان مثال در بررسی آیتم پیچیدگی شما باید سه زیر فاکتور تفکیک افقی، تفکیک عمودی و حیطه ی کنترل را با متدهای معمول مورد تحلیل قرار دهید.
پس از تحلیل عوامل موثر در طرح نمودار سازمانی، با توجه به سطح و میزانی که به هر کدام از عوامل فوق در یک سازمان اختصاص داده می شود، نمودارهای سازمانی مختلفی برای آن سازمان توصیه می گردد.
3- توانایی محاسبه قیمت تمام شده
راهکار محاسبه قیمت تمام شده مجموعه ای از سیستم ها، ابزارها و روش های نظام مند برای ثبت و گزارش گیری محاسبات مربوط به بهای تمام شده محصولات و خدمات یك مؤسسه است كه شامل تشخیص، طبقه بندی، تخصیص، تجمیع و گزارش گیری اقلام بهای تمام شده واقعی و مقایسه آنها با بهای تمام شده استاندارد می باشد. این راهكار، تجمیع اقلام بهای تمام شده به منظور ارزیابی موجودی ها و تعیین سود (زیان) را فراهم می آورد.
با استفاده از این راهکار، سازمان از طریق استقرار سیستم های عملیاتی و اطلاعاتی مرتبط با حوزه اصلی فعالیتِ خود از یکسو و استقرار سیستم های پشتیبان حوزه مالی و اداری از سوی دیگر، امكان محاسبه و بازیابی اطلاعات بهای تمام شده محصولات و خدمات خود را به صورت مرحله ای و نهایی فراهم می سازد.
1-3 آشنایی با کالا و انواع آن
در اصطلاح علم اقتصاد، محصولات و مواد مختلفی که توسط تولیدکننده به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول، یکی از نیازهای انسان را تامین و رفع کند کالا نام دارد.
در نظریه قیمت، کالا اسم عامی است که به محصولات مادی و خدمات معینی موضوعات اساسی تولید و مبادله اطلاق میشود. از سویی دیگر گفته میشود هر چیزی که بتوان برای جلب نظر و تملک و استفاده یا مصرف به بازار عرضه کرد و قابلیت تامین یک خواسته یا نیاز را داشته باشد، نوعی از کالا خواهد بود.
سه ویژگی اساسی کالاها را از هم جدا میکند:
الف. خواص مادی که ویژگیهای تولید مصرف کالا را تعیین میکند.
ب. زمانی که یک کالا در دسترس قرار میگیرد.
ج. محلی که کالا در دسترس قرار میگیرد.
کالای مصرفی: محصولات صنعتی که اساساً توسط افراد و خانوارها مصرف میشود.
کالای سرمایهای: کالایی است اقتصادی که برای تولید کالاهای دیگر به کار گرفته میشود. مهمترین نمونهها: ساختمان کارخانجات، ماشینآلات، لوکوموتیو، کامیون، تراکتور. زمین و پول معمولاً کالای سرمایهای به حساب نمیآیند.
کالای رایگان: کالایی است فراوان که همگی مردم بدون هیچگونه هزینه و کوششی بتوانند هر اندازه که بخواهند مصرف کنند. مانند آب و هوا.
کالای واسطهای: کالایی که در تولید دیگر کالاها به کار رود. در فرآیندهای تولیدی کالاها و مواد مختلف از مراحل گوناگونی که معمولاً مستلزم انتقال یا فروش آنها از یک واحد تولیدی به واحد دیگری است میگذراند. از آنجا که برخی کالاهای واسطهای مانند آرد خریده شده توسط یک نانوا میتواند در صورت خرید از سوی یک خانهدار کالای نهایی به شمار آید. لذا در محاسبه درآمد ملی محصولاتی در زمرهی کالاهای واسطهای قرار میگیرند.
کالای پست: کالایی که تقاضا برای آن همزمان با افزایش درآمد مصرف کننده کاهش یابد. به عنوان مثال چراغ نفتی کالایی پست است زیرا با افزایش درآمد مردم تقاضا برای آن رو به نقصان خواهد گذارد. بر این اساس نتیجه میشود که شکستن درآمدی تقاضا برای یک کالای سفت منفی است.
کالای بادوام: کالایی مصرفی که عمر نسبی بیشتری داشته باشد و مانند مواد غذایی یک بار مصرف نشود. کالاهای مصرفی بادوام برخی ویژگیهای کالاهای سرمایهای را نیز دارند. بدین معنی که به جای انجام یک وظیفه آنی در یک بار مصرف، جریانی از وظایف و خدمات را در طول عمر خود عرضه میدارند. با وجود این خط فاصل میان کالاهای مصرفی، کالاهای مصرفی بادوام و کالاهای سرمایهای، در عمر مهم است. ماشین لباسشویی، اتومبیل و تلویزیون از نمونههای بارز کالاهای بادوام به شمار میآیند.
کالاهای بیدوام: کالاهای مصرفی که عمر کوتاه داشته باشند مانند پوشاک، کفش، انواع دارو و غذا. برخی اقتصاددانان عمر معینی را برای تشخیص بیدوامی یک کالا تعیین کردهاند که البته نمیتواند معیار دقیقی باشد. مثلاً یک کت چرمی یا پوست معمولاً عمری بیش از این دارد، لیکن به هر حال جزء کالاهای بیدوام محسوب میشود. کالاهای بیدوام بیشتر هنگام نیاز مصرف کننده خریده میشود و مخارج مربوط به این نوع کالاها تقریباً هنگام با رشد اقتصادی افزایش مییابد.
کالای مکمل: کالایی که به همراه یک کالای دیگر مصرف میشود و به معمولاً تنهایی مصرف نمیشود مانند قند و چای. افزایش قیمت یک کدام از دو کالا بر تقاضای کالای مکمل تاثیر میگذارد.
کالای اقتصادی: کالایی که مصرف کننده نمیتواند در قیمت صفر هر اندازه که بخواهد داشته باشد.
کالای جانشین: برخی از کالاها قابلیت جانشینی برای کالای دیگر دارند. مانند شکر به جای قند ، گوگرد به جای لایتر، گوشت مرغ به جای گوشت گوسفند، و غیره.
کالاهای خوب و کالاهای بد: کالاهای خوب به آن دسته از کالا و خدماتی گفته میشود که مشتری مقادیر بیشترش را بر مقادیر کمتر ترجیح میدهد ویا بر عکس. بنابرین خوب یا بد بودن کالا به نظر و رفتار مشتری و مصرفکننده بستگی دارد و به خود کالا مربوط نمیشود.
کالای خنثی: کالای خنثی به کالایی گفته میشود که رفتار مشتری نسبت به آن بیتفاوت است. مثلاً برای کسی که سیگار نمیکشد این کالا، یک کالای خنثی است.
کالای عادی: چنانچه تغییرات در درآمد مشتری با تغییرات در مصرف کالای او همسو باشد آن کالا، کالای عادی یا نرمال است. یعنی چنانچه افزایش درآمد مشتری، سبب افزایش مصرف کالا ویا کاهش درآمد وی موجب کاهش مصرف آن کالا شود ، کالای نرمال به حساب میآید.
کالای غیرعادی: چنانچه تغییرات در درآمد مشتری، همسوئی با تغییرات در مصرف وی نداشته باشد یعنی با افزایش درآمد ، مصرف وی از آن کالا کاهش ویا برعکس با کاهش درآمد مصرف او از آن کالا افزایش یابد کالای مورد مصرف مشتری کالای غیر عادی است. نرمال ویا غیرنرمال بودن کالا مربوط به درآمد مشتری میشود.
کالای مبنا: به کالایی گفته میشود که چند کالای دیگر با آن مقایسه میشوند و مبنای سنجش کالاهای دیگر به حساب میآیند. مثلاً یک کیلو گوشت برابر است با چهار ساعت کار یا بهای یک پیراهن برابر است با سه ساعت کار. در اینجا ساعت کار کالای مبنا است زیرا مبنای سنجش کالاهای دیگر قرار گرفته است.
کالای لوکس: به کالا و خدماتی گفته میشود که مشتری برای تأمین نیاز خود از روند عادی و یکنواخت توانائی و استعداد خویش بهره نمیگیرد. در این مورد نیز باید توجه داشت که لوکس بودن یک کالا به خود کالا مربوط نمیشود بلکه درآمد و رفتار مشتری موجب لوکس شدن آن کالا خواهد شد. مثلاً ممکن است موبایل و مبلمان برای خانواده با درآمد کمتر یک کالای لوکس محسوب شود در حالیکه برای یک خانواده با درآمد بیشتر این کالا یک کالای عادی خواهد بود.
کالای یارانهای: در برخی کشورها دولت برای اعمال سیاستهای خود به ویژه برای تأمین عدالت اجتماعی، برخی از کالاهای اساسی و مورد نیاز عامه مردم را با قیمتهای پائینتر از قیمتهای موجود در بازار عرضه میکند. تفاوت بهای آن را از بودجه عمومی تأمین خواهد شد.
کالای عمومی: در علم اقتصاد یک کالای عمومی کالایی است که غیر رقابتی و غیر قابل استثنا. غیر رقابتی بودن به این معنی است که مصرف آن کالا توسط یک نفر، دسترسی کالا برای مصرف توسط دیگران را کاهش نمیدهد و غیر قابل استثناء بودن که هیچ کس نمیتواند مستثنی از استفاده از آن کالا باشد. در جهان واقعی ممکن است هیچ چیزی به عنوان کالای غیر رقابتی و غیر قابل استثناء به طور مطلق نباشد.
کالای خصوصی: بر خلاف یک کالای عمومی، یک کالای خصوصی است که این ویژگیها را ندارد. برای مثال یک قرص نان یک کالای خصوصی است. تعلق آن میتواند دیگران را از استفاده از آن محروم کند و با مصرف یکبار آن دیگر نمیتواند دوباره استفاده شود. یک کالا که رقابتی است اما غیر قابل استثنا است گاهی اوقات یک منبع مشترک نامیده می شود. برخی کالاها موضوعات شبیه به کالاهای عمومی ایجاد می کند. برای مثال، خیلی مشکل است قیودی روی ماهیگیری در عمق دریا که حجم ماهی جهان میتواند در نظر گرفته شود را به عنوان یک منبع غیر قابل استثناء اعمال بکند، اما این متناهی و نزولی است.
کالای تجمعی: همان کالای عمومی که میتواند به عنوان کالای خصوصی تحویل داده شود ولی معمولاً توسط دولت به دلایل مختلف، شامل سیاست اجتماعی، و امور مالی از وجوه عمومی شبیه مالیات ها تحویل داده می شود.
2-3 آشنایی با عملیات تولیدی وقیمت تمام شده کالا
عوامل بهاى تمام شده كه به آن عوامل، هزینه نیز گفته مى شود . عبارت از هزینه هائى است كه به صورت مستقیم و غیرمستقیم درساخت محصول به مصرف مى رسند. این عوامل معمولاً از سه قسمت شامل مواد اولیه ، دستمزد و سربار تولید تشكیل مى شوند.
-تعریف کالا و سرفصلهای عمده
کالا هر چیزی است که بتوان برای جلب نظر، تملک، استفاده یا مصرف به بازار عرضه کرد و قابلیت تأمین یک خواسته یا نیاز را داشته باشد . کالاهای فیزیکی ، خدمات ، اشخاص ، سازمان ها و ایدهها از این دستهاند.
در اصطلاح علم اقتصاد محصولات و مواد مختلفی که توسط تولید کننده ، به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول ، یکی ازنیازهای انسان را تأمین و رفع کند ، کالا نام دارد.
- قیمت یا ارزش و قیمت تمام شده کالا
تمامی سازمانها و شركتها، برای كالاها و خدماتی كه عرضه میدارند قیمتی تعیین میكنند. این قیمت ممكن است در قالب مفاهیم گوناگون مانند شهریه، آبونمان، حق العمل، اجراه بها و ... عنوان میشود.
در بین اجزای آمیزه بازاریابی، قیمت تنها عاملی است كه موجب ایجاد درآمد میشود. همچنین قیمت انعطافپذیرترین عامل آمیزه بازاریابی شناخته میشود چراكه میتوان به سرعت آنرا تغییر داد.
قیمت از نظرلغوی یعنی سنجش، ارزیابی، اندازه و معیار. قیمت در بازار عبارت است از ارزش مبادلهای كالا و خدمت كه به صورت واحد پول بیان میشود.
بر این اساس قیمتگذاری بهطور ساده یعنی تعیین قیمت برای كالا یا خدمت. قیمتگذاری فعالیتی است كه باید تكرار شود و فرآیندی مداوم و پیوسته است. این تداوم ناشی از تغییرات محیطی و عدم ثبات شرایط بازار است كه لزوم جرح و تعدیل قیمت را ایجاد میكند.
3-3 آشنایی با عوامل تشکیل دهنده کالا
- مواد
براى ساخت محصول از موادى كه درطبیعت وجود دارد ( مانند سنگ آهن ) و از كالاهائى كه به وسیله كارخانه هاى دیگر ساخته شده اند ( مانند تیر آهن ) استفاده مى شود كه به آنها مواد اولیه گویند. بنابراین مواد اولیه كارخانه ذوب آهن ، سنگ آهن است كه درطبیعت وجوددارد و مواد اولیه درساختمان سازى تیرآهن ومواد اولیه در تولید لوازم خانگى فلزى ، ورق آهن مى باشد كه در كارخانه ذوب آهن تولید مى شوند.
- دستمزد
عبارت از حقوق و حق الزحمه اى است كه براى تبدیل مواد اولیه به كالاى ساخته شده و كالاى درجریان ساخت به كارگران پرداخت مى گردد.
- هزینههای عمومی
آن دسته از هزینههایی که مربوط به اداره امور موسسه بوده و ارتباطی با عملیات فروش ندارد، هزینههایی عمومی نامیده میشود.
برخی از انواع هزینههای عمومی عبارتاند از: هزینههای حقوق کارمندان اداری، هزینه لوازم التحریر مصرفی عمومی، هزینه آب و برق دفتر کار و هزینههای متفرقه عمومی.
4-3 آشنایی با هزینه، هزینه یابی و طبقه بندی هزینهها
از دیدگاه حسابداری واژهی هزینه بسته به زمینهی کاربرد آن، دارای معانی گوناگون و تعاریف مختلف است. در سیستم اطلاعات حسابداری، هزینه به طور کلی به شکل جریان خروج وجه نقد در گذشته یا تعهد پرداخت آن در آینده و یا انقضای ارزش و مصرف دارایی ها، تبلور می یابد. اما در حسابداری صنعتی و مدیریت به طور اخص، واژهی هزینه به شرح زیر تعریف شده است:
« اندازه گیری پولی منابع اقتصادی که به خاطر رسیدن به یک مقصود معین یا یک مزیت مشخص، در گذشته مصرف وفدا شده است، یا در نظر است که در آینده مصرف شود.»
تعریف هزینه یابی: فرآیند تعیین بهای تمام شده کالا یا خدمات را هزینه یابی می گویند.انواع هزینه یابی شامل هزینه یابی سنتی، هزینه یابی بر مبنای فعالیت، هزینه یابی بر مبنای هدف، هزینه یابی بر مبنای حجم تولید و هزینه یابی چرخه زندگی محصول است.
هزینهها را میتوان به شکلهای مختلف طبقه بندی کرد که به برخی از این طبقه بندی به شرح زیر اشاره میشود
الف) طبقه بندی هزینههای به تفکیک هزینههای مستقیم و غیر مسقتیم :
هزینههای مستقیم به هزینههایی اطلاق میشود که میتوان آنها را به یک موضوع مشخص ارتباط دارد مانند مواد اولیه مصرف شده در یک واحد محصول . هزینههای غیر مستقیم : به هزینههایی اطلاق میشود که نمیتوان آنها را به یک موضوع مشخص ارتباط داد مانند هزینههای برق مصرفی در تولید محصولات . هزینههای غیر مستقیم به علت اینکه قابلیت تخصیص به یک موضوع مشخص را ندارد. نمیتوان آنها را مشخصاً به یک موضوع ارتباط داد بلکه این هزینهها به طور عمومی و مشترک بین چندین موضوع هزینه میباشد. هزینه های غیر مستقیم بر مبنای روشهای مختلف تسهیم به موضوعات مختلف هزینه مانند محصولات تخصیص داده میشود. بطور خلاصه میتوان بیان نمود که هزینههای مستقیم هزینههای هستند که به راحتی قابل ردیابی و تخصیص به یک محصول اندازه گیری نمود ولی هزینههای غیر مستقیم هزینههایی است که به راحتی قابل ردیابی و تخصیص یک محصول نبوده بلکه این هزینهها باید بین محصولات یا به عبارتی موضوعات مختلف هزینه تخصیص داده شوند فرآیند تخصیص هزینههای غیر مستقیم به محصولات را غیر مستقیم و یا تخصیص هزینه اطلاق میکنند مانند هزینه برق، هزینه تعمیرات و نگهداری ماشین آلات، هزینه تأمین ماشین آلات و ... به محصولات تولید شده .
ب) طبقه بندی هزینهها براساس عناصر تشکیل دهنده محصول
1- هزینههای مواد مستقیم :
هزینههای مواد مستقیم به موادی اطلاق میگردد که به سهولت قابل ردیابی و تخصیص به یک واحد محصول تولید شده میباشد این مواد شکل ظاهری محصول را تشکیل داده و بدون مصرف این مواد تولید محصول غیر ممکن است، مانند هزینه چرم مصرفی در تلوید کفش و یا پارچه مصرفی در تولید پوشاک .
2-هزینه کار مستقیم :
حقوق و دستمزد افرادی که مستقیماً در تولید محصول نقش داشتهاند که به سهولت قابل ردیابی و تخصیص به یک واحد محصول است . مانند هزینه حقوق و دستمزد کارگران تولید. هر نوع هزینه مستقیم دیگری نیز اگر دارای خصوصیات و ویژگیهای مواد مستقیم و کار مستقیم باشد را میتوان به آسانی به یک واحد محصول تخصیص داده مانند لوازم بسته بندی مصرفی در بسته بندیهای محصول
3- هزینههای سربار ساخت / هزینههای غیر مستقیم :
این هزینهها معمولاً شامل هزینههای کارخانه به استناد هزینههای مواد مستقیم و کار مستقیم میباشد به عبارتی هزینههایی که نمیتوان آنها را به سهولت به یک واحد محصول تخصیص داد و برای تخصیص این هزینهها به محصول باید از فرآیند تخصیص و تسهیم استفاده نموده مانند هزینههای مواد غیر مستقیم ، کار غیر مستقیم و سایر هزینههای ساخت . هزینههای مواد غیر مستقیم و کار غیر مستقیم مفهومی قابل هزینه مواد مستقیم و کار مستقیم را دارند . برای هزینه های غیر مستقیم میتوان به عنوان مثال هزینه چسب و یا نخ مصرفی در تلوید کنش اشاره کرده و برای هر سه کار غیر مستقیم میتوان به عنوان مثال به هزینه حقوق و مزایای سر کارگر و یا مدیر تولید و یا هزینه حقوق و مزایای انباردار ، نگهبان و ... اشاره نمود. سایر هزینههای ساخت شامل کلیه هزینههای غیر مستقیم به جز مواد غیر مستقیم و کار غیر مستقیم میباشد مانند هزینههای تعمیرات و نگهداری ماشین آلات ، هزینه بیمه ماشین آلات کارخانه، هزینه سوخت کارخانه هزینه آب و برق و تلفن کارخانه و سایر هزینههای غیر مستقیم کارخانه به جمع هزینههای (مواد مستقیم، کار مستقیم، هزینههای سر بار ساخت) هزینههای ساخت یا هزینههای تولید و یا تمام شده تولید اطلاق میشود.
مفهوم بهای اولیه یا هزینههای اولیه :
به جمع مواد مستقیم و هزینه دستمزد مستقیم، بهای اولیه یا هزینههای اولیه اطلاق میشود یعنی دو نوع هزینهای که مستقیماً قابل ردیابی در هر واحد محصول است.
هزینه تبدیل : به جمع هزینه دستمزد مستقیم و هزینه سر بار ساخت اطلاق میشود.
ج) طبقه بندی هزینهها به دو نوع هزینههای محصول و هزینههای دوره :
هزینة محصول همان هزینه تولید و یا به عبارتی جمع هر سه هزینه مواد مستقیم، کار مستقیم و هزینههای سربار ساخت است. هزینة دوره به کلیة هزینههایی اطلاق میشود که نتوان این هزینهها را به عنوان هزینههای محصول قلمداد نمود این هزینهها به نوعی یا دوره زمانی که طی آن واقع شدهاند ارتباط دارد و در دورة وقوع در صورت سود و زیان انعکاس مییابند این هزینهها در صورت سود و زیان تحت عنوان هزینههای عملیاتی طبقه بندی میشوند مانند هزینههای توزیع و فروش و هزینههای عمومی و اداری هزینههای دوره به عبارتی هزینههایی هستند که نه به طور مستقیم و نه به طور غیر مستقیم با تولید هیچ گونه ارتباطی ندارند.
- هزینه و تفاوت آن با مخارج و زیانها
مخارج، منابع از دست رفته برای تحصیل منابع دیگر می باشد، که در واقع تغییر و تبدیل دارایی از نوعی به نوع دیگر است. برای مثال خرید کالا (تبدیل وجه نقد به کالا در ترازنامه)؛ تا هنگامی که کالا به فروش نرسیده است،هزینه ای به مفهوم کاربردی در حسابداری مالی تحقق نیافته است. به محض فروش کالا، منابع مصرف شدهی مربوطه، به عنوان بهای تمام شدهی کالای فروش رفته ،به هزینه (به مفهوم متداول در حسابداری مالی) تبدیل می گردد و در گزارش سود وزیان منعکس می شود و آن اقلامی که تحقق منافع اقتصادی آن بر اثر مسائل خاص منتفی شده است، به زیان تبدیل می شوند. در حقیقت زیان، از دست رفتن منابع بدون کسب هر گونه منفعت است. هزینهﻫﺎی قبل از بهره برداری و ارزش دفتری ماشین آلات جزو مخارج، بهای تمام شدهی کالای فروش رفته و استهلاک ماشین الات جزو هزینه ها و ضایعات و مطالبات سوخت شده نمونه هایی از زیان هستند.
*بهای تمام شده دارای منافع آتی است، در حالی که هزینه منافع آتی ندارد؛ اما هرد هدف دارند.
* هزینه منفعتی در گذشته ایجاد کرده است، هدفدار و قابل کنترل است، اما زیان در گذشته منفعتی به دنبال نداشته است، غیرارادی است وچندان قابلیت کنترل ندارد.
- هزینهیابی و علت نیاز به آن
تحولات سریع در صنایع تولید جهان، شامل رقابت سنگین در بازارهای جهانی ،نوآوری تکنولوژی و پیشرفت سیستم های کامپیوتری بوده است.این تحولات موجب شده است که شرکت هایی که توانایی هماهنگ کردن عملیات خود را با شرایط جدید داشته اند ،به صورت شرکت های موفق جهانی درآیند و شرکت هایی که چنین شرایطی را نداشته اند از بازار رقابت خارج شوند.تغییرات فناوری ورقابت و خلق ثروت از طریق خلق ارزش از مشخصه های محیط اقتصادی پویا و کسب و کار امروز است،تداوم فعالیت و بقا در این محیط پارادایمی است که مدیران و صاحبان بنگاه های اقتصادی بالاخص صاحبان صنایع بر آن اتفاق نظر و تمرکز دارند. حضور اقتصادی در این عرصه به در اختیار داشتن اطلاعات دقیق ،مربوط و قابل اعتماد بستگی مستقیم دارد. اطلاعات بهای تمام شده به عنوان اقلام مهم نقش با اهمیت در تصمیم گیری مدیران در این حوزه دارد،که انتظار می رود ویژگی های کیفی با اهمیتی نظیر دقیق بودن ، مربوط بودن و قابل اعتماد بودن را داشته باشد.
تهیه و تدارک اطلاعات بهای تمام شده با ویژگی مذکور ، به روش های نوین نیاز دارد تا ضمن فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز مدیریت ، عوامل تغییر بهای تمام شده را نیز گزارش کند. به عبارتی دو منظر دقت در محاسبات بهای تمام شده (گذشته نگر) و مدیریت بهای تمـــام شده(آینده نگر) را تــواما مورد توجه قرار دهد.
توجه به این موضوع اهمیت زیادی دارد که ارزش و ارزش آفرینـی امری تصادفی نبوده و نخواهد بود. بلکه امری منطقی ،قانون مند و منظم، بر پایه اتخاذ تصمیمات کارآمد واثر بخش با صرفه ی اقتصــادی از طریـق اعمال مدیریت صحیح و به کارگیری منابع و برنامه ریزی اسـت کــه از جمله ی آنها ، اعمال مدیریت بر هزینه با بهره گیری از روش های نوین می بـاشد، که در این فرآیند شناخت هزینه (معلول) در فرآیند علت وقوع هزینه تواما ضروری است.
- طبقه بندی هزینه بر حسب عوامل هزینه
در این نوع طبقه بندی موضوع از این است که هزینهها در مقابل تغییرات تولید چه رفتاری از خود نشان میدهد . 1) هزینههای ثابت 2) هزینه متغیر
1- هزینههای ثابت :
هزینههای ثابت هزینههایی هستند که بدون توجه به تغییرات حجم تولید در دامنة معین از تولید (دامنه مربوط) بدون تغییر هستند مانند هزینه استهلاک (روش خط مستقیم) هزینه بیمه ، هزینه اجاره ، عوارض و ... هزینه ثابت در یک دامنة مربوط ثابت است ولی تغییرات حجم تولید هزینههای ثابت در دامنههای مختلف، تغییر میباید هزینههای ثابت در سطح تولید در یک دامنه مربوط هر اندازه تولید بیشتر باشد هزینه ثابت هر واحد کمتر خواهد بود. هزینه ثابت هر واحد برابر است با هزینه ثابت تقسیم بر میزان تولید.
2ـ هزینههای متغیر : هزینههای متغیر هزینههایی هستند که با توجه به متغیر در سطح تولید این گونه هزینهها نیز متغیر مییابند هزینههای متغیر در سطح کل تولید متغیر ولی در سطح هر واحد ثابت است. طبقه بندی هزینهها برحسب رفتار هزینهها به چگونگی واکنش هزینهها در برابر تغییر در سطح فعالیت اشاره دارد به بیان دیگر مقصود از رفتار هزینهها مدلی است که براساس آن یک هزینه مشخص نسبت به تغییر در سطح فعالیت واکنش نشان میدهد.
- طبقه بندی هزینه بر حسب فعالیت
هزینه یابی بر مبنای فعالیت ، با تمرکز بر فعالیت به عنوان ابزاری برای دستیابی به رشد بلند مدت از طریق محاسبه و گزارش بهای تمام شده دقیق و مربوط به طور مستمر، در خط مقدم رقابت در برآورده نمودن بهتر و سریع تر خواسته های مشتریان نسبت به سایر رقبا به کار می رود. این روش ، از جمله روش های نوین هزینه یابی است که با ارائه اطلاعات بهای تمام شده دقیق از یک طرف و شناسایی فعالیت دارای ارزش از فعالیت فاقد ارزش از طرف دیگر در فرآیند مدیریت هزینه کارآمدی دارد.
روش هزینه یابی مبتنی بر فعالیت ، در محیط تجاری در حال تغییر و پویا که مشخصه هایی نظیر رقابت ،تغییر ات فناوری و نیازهای مشتریان و ذینفعان از ویژگی های آن است، به عنوان یک ضرورت معرفی و توسعه یافته است،به طوری که روش های سنتی هزینه یابی از توانایی کارآمد و اثربخش و انتظارات پویای مدیران برخوردار نبوده و دارای نارسایی های قابل توجه است. این امر بر اهمیت توجه به هزینه یابی بر مبنای فعالیت افزوده است.
مزایای مستقیم هزینه یابی بر مبنای فعالیت:
1-بهبود مستقیم هزینه یابی و تخصیص هزینه های شرکت به شکل مطلوب تر
2-تعیین بهای تمام شده وقیمت گذاری محصولات به صورت منطقی تر و دقیق تر .
3-کنترل عملیات شرکت و برنامه ریزی کارا در آینده.
4-کمک به تصمیم گیر کاراتر ، صحیح تر و دقیق تر مدیریتی
5-ارزیابی صحیح تری از عملیات مالی مدیران و بهبود عملکرد را به همراه دارد.
6-فعالیت های هزینه زا و فاقد ارزش را شناسایی می کند.
7- موجب تغییر نگرش مدیران نسبت به بسیاری از هزینه های سربار می شود.
8- امکان کنترل هزینه ها را به گونه های مطلوب فراهم می آورد.
9-شرایط لازم جهت مدیران فروش و بازاریابی جهت افزایش سهم بازار را فراهم می کند.
10-حاشیه ی فروش را توجیه می کند و رقابت رت تسهیل می بخشد.
11-تصمیم گیری در خصوص تولید یا توقف محصول را فراهم می سازد.
12-مفهوم بازاریابی مبتنی بر مشتری را عملی می سازد.
13-تعیین هزینه خدمات مشتریان را عملی می نماید.
14-فرآیند کسب سود بیشتر را تسهیل می بخشد.
معایب سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت
1- هزینه های گزاف ناشی از تعداد مراکز فعالیت و عوامل هزینه زا
2-استمرا ضرورت تخصیص برخی هزینه ها بر اساس معیارهای قراردادی مبتنی بر حجم
- طبقه بندی هزینه بر حسب مراحل ساخت یا دوایر مختلف
- طبقه بندی هزینه بر حسب عامل زمان
- طبقه بندی هزینه بر حسب ارتباط با محصول
در حسابداری صنعتی، هزینه ها براساس ارتباط آنها با محصول به سه دسته زیر تقسیم میشوند.
1- هزینههای مواد مستقیم :
هزینههای مواد مستقیم به موادی اطلاق میگردد که به سهولت قابل ردیابی و تخصیص به یک واحد محصول تولید شده میباشد این مواد شکل ظاهری محصول را تشکیل داده و بدون مصرف این مواد تولید محصول غیر ممکن است، مانند هزینه چرم مصرفی در تلوید کفش و یا پارچه مصرفی در تولید پوشاک .
2- هزینه کار مستقیم :
حقوق و دستمزد افرادی که مستقیماً در تولید محصول نقش داشتهاند که به سهولت قابل ردیابی و تخصیص به یک واحد محصول است . مانند هزینه حقوق و دستمزد کارگران تولید. هر نوع هزینه مستقیم دیگری نیز اگر دارای خصوصیات و ویژگیهای مواد مستقیم و کار مستقیم باشد را میتوان به آسانی به یک واحد محصول تخصیص داده مانند لوازم بسته بندی مصرفی در بسته بندیهای محصول
3- هزینههای سربار ساخت / هزینههای غیر مستقیم :
این هزینهها معمولاً شامل هزینههای کارخانه به استناد هزینههای مواد مستقیم و کار مستقیم میباشد به عبارتی هزینههایی که نمیتوان آنها را به سهولت به یک واحد محصول تخصیص داد و برای تخصیص این هزینهها به محصول باید از فرآیند تخصیص و تسهیم استفاده نموده مانند هزینههای مواد غیر مستقیم ، کار غیر مستقیم و سایر هزینههای ساخت . هزینههای مواد غیر مستقیم و کار غیر مستقیم مفهومی قابل هزینه مواد مستقیم و کار مستقیم را دارند . برای هزینه های غیر مستقیم میتوان به عنوان مثال هزینه چسب و یا نخ مصرفی در تلوید کنش اشاره کرده و برای هر سه کار غیر مستقیم میتوان به عنوان مثال به هزینه حقوق و مزایای سر کارگر و یا مدیر تولید و یا هزینه حقوق و مزایای انباردار ، نگهبان و ... اشاره نمود. سایر هزینههای ساخت شامل کلیه هزینههای غیر مستقیم به جز مواد غیر مستقیم و کار غیر مستقیم میباشد مانند هزینههای تعمیرات و نگهداری ماشین آلات ، هزینه بیمه ماشین آلات کارخانه، هزینه سوخت کارخانه هزینه آب و برق و تلفن کارخانه و سایر هزینههای غیر مستقیم کارخانه به جمع هزینههای (مواد مستقیم، کار مستقیم، هزینههای سر بار ساخت) هزینههای ساخت یا هزینههای تولید و یا تمام شده تولید اطلاق میشود.
- طبقه بندی هزینهها در ارتباط با سطح تولید
در این طبقه بندی که خود به سه گروه تقسیم می شود ارتباط تغییر هزینه با تغییر در حجم تولید بررسی می گردد. باید بدانید برخی از هزینه ها تغییر مقدار و تعداد تولید اثری بر آنها نخواهد داشت و برخی دیگر با تغییر در حجم تولید تغییر خواهند کرد که با توجه به این شرایط هزینه ها به 3 گروه
الف) هزینه های ثابت ب) هزینه های متغیر ج) هزینه های نیمه متغیر تقسیم می شوند.
الف- هزینه های ثابت
هزینه های ثابت هزینه هایی می باشند که با تغییر حجم تولید تا سطح مشخصی از تولید تغییر نخواهند کرد. باید بدانید که به طور کلی هزینه های ثابت دارای مشخصاتی می باشد که هرگاه این خصوصیات در هزینه مشاهده شد می توان آنرا به عنوان این گروه از هزینه ها طبقه بندی کرد.
اول آنکه: این هزینه ها در سطوح مختلف تولید در کل ثابت می باشند.
دوم آنکه: سهم هزینه ثابت یک واحد کالا با افزایش تعداد تولید کالا کاهش می یابد و برعکس
سوم آنکه: کنترل وقوع این هزینه ها از طریق مدیران اجرایی صورت می پذیرد.
نمونه بارز و مشخص این هزینه ها : حقوق مدیران تولید، استهلاک ساختمان و ماشین آلات، بیمه ساختمان و ماشین آلات، اجاره محل کارخانه و سایر موارد مشابه می باشد.
ب- 3) هزینه های متغیر
هزینه های متغیر هزینه هایی می باشند که کل مبلغ آنها با تغییر در سطح تولید و میزان تولید تغییر می کند. یعنی با افزایش مقدار تولید و حجم تولید این هزینه ها در کل افزایش می یابند و با کاهش در میزان تولید این هزینه ها در کل کاهش خواهند یافت. نمونه مشخص این هزینه ها مواد مستقیم و دستمزد مستقیم می باشند.
هزینه های متغیر نیز ویژگی و مشخصه ای دارند که برای تشخیص این هزینه ها می توان آنها را به صورت زیر برشمارد.
اول آنکه: این هزینه ها در کل در ارتباط مستقیم با تولید می باشند یعنی با افزایش تولید افزایش و با کاهش تولید در کل کاهش می یابند.
دوم آنکه : هزینه متغیر یک واحد کالا ثابت می باشد حتی اگر تعداد تولید نیز کاهش یا افزایش پیدا کند.
سوم آنکه: به شکل ساده و آسان قابل تخصیص به دایره تولیدی می باشند.
اشاره شد نمونه بارز این هزینه ها مواد مستقیم مصرفی تولید و دستمزد مستقیم می باشد.
ج-3) هزینه های نیمه متغیر
برخی از هزینه ها از دو قسمت متغیر و ثابت تشکیل شده اند این هزینه ها به شکلی می باشند که تا حد مشخصی از تولید با افزایش یا کاهش تولید بخش ثابت آنها تغییر نمی کند و این در صورتی است که بیش از حد مشخص تولید با تغییر در حجم تولید این هزینه ها افزایش یا کاهش خواهند یافت.بعنوان مثال می توان به برق مصرفی کارخانه اشاره کرد. برقی که جهت روشنایی سالن کارخانه به کار می رود تقریباً ثابت است چه تولید کم و چه زیاد باشد ولیکن برق مصرفی ماشین آلات با تغییر در حجم و میزان تولید تغییر خواهد کرد. بنابراین هزینه برق مصرفی کارخانه می تواند نیمه متغیر باشد.
اشاره شد که هزینه ها براساس ارتباط آنها با تغییر در حجم تولید به گروه هزینه های ثابت، هزینه های متغیر و هزینه های نیمه متغیر تقسیم می شوند که به طور کامل توضیح داده شدند. در ضمن باید توجه داشته باشد هزینه های ثابت خود به 3 دسته تقسیم می شوند.
1- الف- 3) هزینه های ثابت ظرفیت کارخانه
2- الف- 3) هزینه های ثابت بهره برداری
3- الف- 3) هزینه های ثابت برنامه ای
1- الف-3) هزینه های ثابت ظرفیت کارخانه: هزینه های ثابت ظرفیت کارخانه هزینه هایی می باشند که با تجهیزات و امکانات تولیدی کارخانه رابطه مستقیم دارند هزینه های استهلاک ماشین آلات و تجهیزات و تأسیسات نمونه هایی از هزینه های ثابت کارخانه می باشند.
2- الف-3) هزینه های ثابت بهره برداری: هزینه هایی می باشند که با کاربری و بهره برداری از تجهیزات تولیدی ارتباط مستقیم دارند. مانند هزینه های بیمه ساختمان و تجهیزات و ماشین آلات
3- الف- 3) هزینه های ثابت برنامه ای: هزینه های ثابتی می باشند که با اتخاذ تصمیمات مدیران کارخانه مرتبط بوده و در راستای برنامه ریزی آینده ایجاد می شوند مانند هزینه های تحقیق و پژوهش، هزینه های تبلیغات و بازاریابی.