مقاله آشنایی با اصول نساجی
آشنایی با اصول نساجی
مقاله ای که در زیر مطالعه میکنید با عنوان آشنایی با اصول نساجی از مرکز آموزش مجازی پارس گردآوری و ارائه شده است.
اصول نساجی عبارتست از ریسندگی یا بافندگی، هنر بافتی است که در آن برای تولید پارچه، دو مجموعهٔ مجزا از نخها و رشتهها که تار و پود نامیده میشوند، در هم بافته شوند. رشتههای تار در قطعهٔ پارچه به صورت طولی، و رشتههای پود در عرض از این سو به آن سو میروند
دانش اصول نساجی در مورد الیاف و نخهای کاربردی در صنایع نساجی، پارچههای بافتهشده، منسوجات بیبافت، پوشاک، کاربردهای غبر پوشاک از تولیدات نساجی، روشهای تولیدی و کنترل کیفی مرتبط، به تحقیق میپردازد
صنعت نساجی در بخشهای زیر فعال است
تولید الیاف نساجی مصنوعی،
تولید نخ از الیاف طبیعی یا الیاف مصنوعی و یا ترکیبی از آنها،
تولید پارچه بافته شده از نخ،
تولید منسوجات بی بافت از الیاف یا نخ،
رنگرزی پارچه، چاپ پارچه و تکمیل کالای نساجی،
تولید منسوجات خاص مورد نیاز در سایر صنایع،
فعالیتهای مشترک ،تحت عنوان خوشه، یکی از رویکردهای توانمندسازی این صنعت است
بیش ترین کاربرد پارچه، در صنعت پوشاک در اصول نساجی است. اما در مبل سازی، ورزش و لوازم خودرو نیز کاربرد دارند.
نساجی سنتی فراوردههایی است که با کمک دستگاهای ساده بافندگی از نوع:دو وردی، چهار وردی، هشت وردی تا ژاکاردی دستی تولید میشود. زری، مخمل، ترمه، دارایی، جاجیم و نظایر آن در زمره نساجی سنتی ایران قرار دارند. وسایلی که متعلق به ۶۰۰۰ سال پیش در ایران است گواه خوبی است بر اینکه مردم آن زمان از فن ریسندگی و تبدیل پشم به نخآگاه بودهاند. نخستین نشانهای که از وجود پارچه منسوخ در ایران موجود است متعلق به ۴۰۰۰ سال ق. م است که در شوش بدست آمده است. در ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ سال ق. م بافندگی بطور کامل و ظریفتر معمول شد. در دوره هخامشی از پارچه زری استفاده می شده که به علت علاقه فراوان به رنگ آبی، این رنگ در تولید پارچهها بسیار استفاده شده است. عجیب ترین محصول پارچه بافی دوره صفویه مخملهای آنهاست که هنوز کسی نتوانسته محصولی به آن زیبایی بسازد. هم اکنون مراکز مهم تولید پارچههای دستباف ایران استانهای یزد، خراسان، مازندران، گیلان، گلستان و خوزستان هستند. پارچههای نفیسی چون ذری و مخمل تنها در تهران، کاشان و هنرستان هنرهای زیبای اصفهان تولید میشود
کاربرد بیوتکنولوژی در صنعت نساجی، از حدود ۱۰۰ سال قبل، با به کارگیری آنزیمهای آمیلاز استخراج شده از مالت برای زدودن آهارهای نشاستهای آغاز شد. امروزه با پیشرفت بیوتکنولوژی، راه حلهای کم هزینه و مؤثر فزایندهای در فرایندهای نساجی به وجود آمده است. با پیشرفتهای صنعت نساجی، کاهش هزینه در تولید انبوه ضروری به نظر میرسد. بیوتکنولوژی میتواند در هر مرحله از تولید و فرآیندهای تکمیلی آن، از مواد اولیه الیاف تا مرحله تصفیه پساب، باعث صرفه جویی در هزینهها شود. این فناوری، علاوه بر کاهش هزینه، با کاهش مضرات زیست محیطی ناشی از شویندهها و مواد شیمیایی، منجر به ایجاد صنعت دوست دار محیط زیست میگردد. از طریق بیوتکنولوژی و استفاده از مواد جایگزین با آثار جانبی کمتر به جای مواد شیمیایی رایج در صنعت نساجی، نه تنها مشکل آلودگی زیست محیطی حل میشود، بلکه کیفیت و پایداری عملیات نیز بهتر میگردد. زمینههای کاربرد بیوتکنولوژی در صنعت نساجی بطور مختصر در جدول بیان شدهاند که در ادامه به تشریح هر یک از آنها پرداخته میشود. البته کاربردهای عملی امروزی عمدتاً شامل به کارگیری آنزیمها به ویژه آمیلازها در آهارگیری، سلولازها در زیست پرداخت کالاهای سلولزی و سنگ شویی کالاهای جین، پروتئازها در عمل آوری پشم و ابریشم و بالاخره آنزیمها در شویندهها میباشد. دورنمای استفاده از بیوتکنولوژی در سایر زمینهها نیز مورد توجه محققان بوده و در حال پیشرفت است . فعالیتهای مشترک ،تحت عنوان خوشه، یکی از رویکردهای توانمندسازی این صنعت است
صنعت پوشاک در ایران باستان
عصر فتحعلیشاه رسم شده.
نخستین ابزار ریسندگی در نزدیکی بهشهر در غار کمربند پیدا شدهاست که مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد میسح است. در ناحیه سه گابی کردستان از درون تابوتهای سفالین محتوی اجساد کودکان شواهد باستانشناختی دربارهٔ منسوجات مربوط به هزارهٔ پنجم پیش از میلاد بدست آمدهاست. در تپه سیلک، آینهای پیدا شدهاست که رشتههایی از کتان روی آن دیدهمیشود. همچنین در کهنترین بخش شهر شوش، سوزنی سوراخدار یافت شدهاست. افزون بر آن دو سر نیزه پیدا شده که از نقوش پارچههایی پوشیده شده بودند که متعلق به ۳۵۰۰تا ۳۰۰۰پیش از میلاد هستند. شاید جالب باشد که اسکندر مقدونی هنگامی که ایران را فتح کرده بود، لباس ایرانی میپوشید
پیشینه بافندگی در ایران دراصول نساجی
کاوشها و پژوهشهای دانشمندان و پژوهشگران در صد سالهٔ اخیر نشان داده است که ایرانیان از پیشتازانی بودهاند که به کار بافندگی پارچه پرداختهاند. حتا ساکنین ایران باستان در دورهٔ دوم سنگ (یا به اصطلاح عصر حجر میانین) با فن پارچهبافی آشنا بودهاند. برای اثبات این واقعیت، بهترین گواه؛ سفالها، نگینها و مهرههاییاند که بیش از هشت هزار سال قبل از میلاد در ژرفای خاکهای این مرز و بوم جا گرفتهاند. پروفسور کارلتون کن که برای ادارهٔ کل باستانشناسی کار میکرد، ضمن کاوشهایی در سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۲۹ (۱۹۴۹ تا ۱۹۵۰) در غاری موسوم به غار کمربند در نزدیکی دریای کاسپین، پارچههایی به دست آورد که ثابت میکند اقوام ایرانی از همان آغاز غارنشینی، پشم گوسفند و بز را بهصورت پارچه میبافتند. آزمایشهایی که با کربن ۱۴ بر روی پارچهها انجام گرفت، نشان داد که قدمتشان به ۶۵۰۰ سال قبل از میلاد میرسد.
لنگرها و دوکهایی که طی سی سال اخیر در حفاریهای مختلف بهدست آمده گواه وجود کارگاههای بافندگی در ایران کهن است. باستانشناسانی چون پروفسور گیرشمن و دکتر فیلیس اکرمن تایید میکنند که عمر این دوکها و لنگرها، با نخستین آثار سکونت انسان در فلات ایران مطابقت کامل دارد. در دوره تمدن شوش (۴۵۰۰ سال قبل از میلاد) فن پارچهبافی با توجه به ظرافت پارچه، راه کمال را طی کرده است؛ تیغه مسینی که با سفالهای عهد اول در شوش بهدست آمده و اثر املاح مس بر روی پارچهای که تیغه را در آن پیچیده بودند، گواه این مدعاست. هماکنون قسمتهایی از این قطعه پارچه در موزه لوور موجود است.
از نوشتههای گزنفون چنین برمیآید که، در دوره مادها پارچههایی زیباتر و بهتر از گذشته بافته میشده است. چنانکه کورش هخامنشی تحتتاثیر زیبایی و کمال لباس مادها قرار گرفت و نزدیکان خود را نیز برآن داشت تا مانند مادها لباس بپوشند.
نساجی ایران در دوره هخامنشی بهویژه در زمینه بافت پارچههای ابریشمی، پشمی نرم و لطیف، مشهور بود و شاهان این دوره به داشتن لباسهای زیبا و فاخر شهرت داشتند. یکی از دلایلی که برای نشان دادن پیشرفت صنعت پارچهبافی در زمان هخامنشیان ارائه میشود این است که اسکندر با آن همه تعصب یونانیگری، برحسب نوشتههای هرودوت و پلوتارک از زمان ورود به ایران تا هنگام مرگش لباسهای زربفت ایرانی بر تن میکرد. پلوتارک و دبودور همچنین نوشتهاند که پارچههای زری که تار آن را از طلا و نقره میکشیدند و همچنین مخمل، پارچههای پشمی و پارچههای کتانی ایران در دورهٔ هخامنشیان بی اندازه مطلوب بود.
پس از انقراض دولت هخامنشی، مدت ۵ قرن از نظر بسیاری از صنایع و هنرها از جمله صنعت بافندگی پیشرفت چشمگیری پدید نیامد. این توقف صنعتی و هنری مولود دو عامل است. یکی نفوذ تمدن و سلیقه یونانیها در دوره سلوکیها که موجب امحای فرهنگ و تمدن ایران و توقف هرگونه پیشرفتی در فنون و صنایع خاص ایرانی شد. دوم روحیهٔ جنگجویی و جهانگیری پادشاهان اشکانی که هرچند افتخارات تاریخی بسیاری را سبب شد و در بعضی مواقع ناگزیر به جنگ بودند، با این همه پادشاهان این دوره را از پرداختن به این هنر، تشویق و تربیت صنعتگران و هنرمندان فارغ میکرد. از زمان اشکانیان یافتههای فراوانی در دست نیست تنها اثری که از نساجی این دوره بهدست آمده چند تکه پارچهٔ ابریشمی است که بههمراه قطعه پارچههای بافته شده در چین، ضمن کشفیات ناحیه لولان در منتهیالیه ایران خاوری امروز به دست آمده است.
به گفته اکثریت قریب بهاتفاق پژوهشگران و مورخان، دوره ساسانی یکی از درخشانترین و گویاترین دورهها از نظر بافندگی بوده است. مسعودی در کتاب مروجالذهب مینویسد: «نیمی از شوکت و عظمت این دوره را باید در توسعهٔ صنایع از جمله صنعت بافندگی جستجو کرد.» خوشبختانه بافتههای این دوره بهوفور در موزهها و کلیساهای غربیان حفظ شده است. دکتر محمد حسن زکی در کتاب صنایع ایران بعد از اسلام درباره بافتههای این دوره میگوید: «در این دوره، بافندگی ایران به اوج عظمت، ترقی و رونق خود رسید.»
در دوره اسلامی به سبب درگیری عمومی ایرانیان با اعراب و چند پارگی حکومتها در دورههای مختلف، صنعت بافندگی از درخشندگی و پیشرفت افتاده بود و در بسیاری از دورهها صنعت پارچهبافی چنان سیر نزولی میپیمود که گمان نمیرفت دیگر هرگز شکوفا شود. مهاجمان هم دلِ خوشی از تمدن و فرهنگ ایرانی نداشتند، با این همه صنعت پارچهبافی با ایستادگی هرچه تمامتر، بار دیگر خود را نمایان ساخت. هنرمندان این پیشهظریف با وجود آنکه بسیاری از خلفا، با خوار شمردن آن و اینکه جولاهگی شغل پستی است درصدد نابودی آن برآمدند، چنان کردند که پارچهبافان در زمرهٔ نجیبترین، با اعتبارترین و اصلیترین شاغلان بهحساب آمدند.
به حقیقت باید گفت دوران صفویان، اوج شکوه و بلندی هنر و تمدن ایرانیان بودهاست که پس از اسلام مانند آن دیده و شنیده نشدهاست. آنان دوباره نام ایران را در اندیشهها زنده کردند. بر اثر حمایت بیدریغ شاهان صفوی از هنرمندان توفیق عظیمی در پارچهبافی بهدست آمد. بهراحتی میتوان پذیرفت که هنرمندان این دوره خاصه در زمان شاه عباس کبیر بافته شده است در تمام تاریخ هنر نساجی جهان همتا ندارد.
با سقوط صفویان به دست افغانها، چراغ هنر ایران هم رو به خاموشی گرایید. افشاریه و زندیه و قاجاریان هم هیچ کاری برای نجات آن انجام ندادند. اگر دوره قاجاریه را یکی از بدترین و دردآورترین دوران در طول تاریخ ایران در زمینه صنعت نساجی و بافندگی پارچههای دستی و سنتی بدانیم، بجاست. از طرفی دوره قاجار مصادف است با نهضت همه جانبه کارخانههای پارچهبافی اروپا، همچنین پارچههای روسی که افراد سودجو با رضایت شاهان وقت بیرویه و ارزان وارد کشور میکردند و مانع برابری تولید کارگاههای دستی و سنتی با کارگاههای ماشینی میشد. صنعتگران و هنرمندان هم که نه حمایتی میشدند و نه بازاری برای فروش دست از کار کشیدند واین هنر چندین هزار ساله را بهدست فراموشی سپردند.
مقاله ای که مطالعه کردید با عنوان آشنایی با اصول نساجی در مرکز آموزش مجازی پارس گرد آوری و تدوین شده است.