مقاله گویندگی چیست ؟
با توجه به رشد روزافزون علم و آموزشهای کوتاه مدت، مرکز توسعه آموزشهای مجازی پارس با هدف بالا بردن سطح علمی و کمک به تحقق این امر مقاله گویندگی چیست ؟ را طراحی و در دسترس علاقمندان قرار داده است .
گویندگی چیست ؟
گویندگی هنر و فنی است طی آن ، گوینده با شتاخت و درک کامل زبان مادری و ادبیات آن ،زبان مکتوب را با استفاده درست از اندام های گفتاری ، با لحن مناسب به منظور ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم با حفظ امانت به زبان ملفوظ تبدیل می کند .
گوینده کیست ؟
گوینده کسی است با توانایی ها و ویژگی های مناسب و سالم در اندام های گفتاری ، با ویژگی های تربیتی و خانوادگی ، و با ویژگی های تحصیلی و آموزشی اکتسابی که با توجه به علوم ارتباطی و جامعه شناسی،بتواند پیام ها را با بیانی مناسب به شنونده منتقل کند .
آموختن فن بیان یعنی فراگیری اصول و قواعد بیان درست
اغلب گویندگی یا فن بیان را مختص قشر خاصی از هنرمندان می دانند و فراگیری آن را فقط نیاز آنان می دانند اما حقیقت این است که همه ی کسانی که از نعمت زبان برخورداند نیاز به آموختن این فن دارد البته هنرمندانی که با صدا سروکار دارند باید این فن را کاملا حرفه ای آموزش ببینند و آن را هنرمندانه به کار ببرند.
بیان درست ، نیاز همه متکلمان زمین است .
و فن بیان نیاز همه ی هنرمندانی است که به نحوی با صدا سر و کار دارند .
از قدرت زبانمان برای آینده بهره ببریم
فن بیان شما را در شغلی که دارید موفق می کند.
ارتباط گفتاری، مهمترین رفتار انسان و تاثیرمتقابل اجتماعی است. اگر خوب بنگریم میبینیم که تفاوت حیات انسان بادیگر موجودات زنده و حیوانات در این است که او ارتباط خود را از طریق گفتار و سخن محقق میسازد.
«گوش دادن، سخن گفتن، خواندن و نوشتن» از عناصر اصلی ارتباط انسانی به شمار میرودو بر اساس نتایج یک تحقیق علمی، گوش دادن 42درصد، سخن گفتن 32 درصد، خواندن و مطالعه 15 درصد و نوشتن یازده درصد این مهارتها را در برمیگیرند. آن گونه که نتیجه این پژوهش نشان میدهد 74 درصد این مهارتها به گفتن و شنیدن اختصاص مییابدو خواندن و نوشتن با وجود بار علمی،تنها 26 درصد را به خوداختصاص داده است.
کلام موهبتی آسمانی است که ازطرف خداوند به انسان عطاشده و همین موهبت سبب برتری آدمی از حیوان است؛ به گونهای که انسان را حیوان ناطق نامیدهاند.
جنس صدا و تُنالیته و ویژگی آن یک امر غریزی و ژنتیک و خدادادی است اما چگونه سخن گفتن، آشنایی با فن بیان و آیین سخنوری؛ ژنتیک و غریزی نیست بلکه مهارت و توانایی است که در جریان آموزش، تمرین و کسب تجربه حاصل میشود.این آموزش بهتر است مانند دیگر علوم از همان دوران نوجوانی و جوانی آغاز شود و در صورت استعداد و بهرهوری ذاتی و نیز برخورداری از عشق و علاقه در حوزه سخن و فن گفتار و بیان، سخنور و گویندهای توانا تربیت شود.
بررسی تاریخ تمدن بشر این نکته را روشن میسازد که بشر از دیرباز با فن سخنوری
آشنا بوده و برای پیشبرد مقاصد خود و اقناع دیگران از این موهبت ویژه استفاده میکرده،اما به درستی معلوم نیست اولین بار چه کسی قواعد آن را تنظیم و به عنوان یک فن و هنر در میان مردم رایج کرده است. آنچه که بدان مقاصد خود را بیان کنند، علم کلام یا سخنوری است، سخنگویی فن و هنر والای اقناع و ترغیب است، یعنی چیزی که به وسیله آن غرضِ سخنور حاصل میشود، شنونده، سخنِ گوینده و صاحب سخن را میپذیرد و باور میکند و بر منظور او برانگیخته میشود.
اهمیت بیمانند این هنر تا بدان جاست که حضرت موسی علیه السلام چون سخنور چندان خوبی نبود و فن بیان را نمیدانست و آوایی خوش نداشت سخنگویی را برای خویش برگزید تا پیامهای الهی و دعوتهای او را با مهارت و زیبایی بیان کند.
شاید کسانی که از لحاظ حرفهای و شغلی، سروکار چندانی بافن بیان و شیوه سخنوری ندارند بر این باور باشند که این هنر به چه کارشان میآید و آیا در سیر زندگی وحرکت روبه جلو برای کاروحرفه آنها میتواند موثر و مفید باشد یا نه؟ تجربه نشان داده که درهر حرفه و پیشهای اگر هنر درست سخن گفتن و فن بیان مناسب و زیبا را بدانیم، میتوانیم از آن در جهت بهبود کیفیت کار خود بهره گیریم.
به دور و اطراف خود نگاهی بیاندازیم؛ میبینیم که اگر یک کاسب و فروشنده، کارمند و یا مدیر شرکت، راننده تاکسی، معلم و استاد دانشگاه و به طور کلی همه صاحبان مشاغل،آیین سخنوری، فن بیان و چگونه حرف زدن را حتی در سطح اولیه آن بدانند و بیاموزند، تا چه اندازه در کار و حرفه آنها و جذب مشتری و کسب سود بیشتر برایشان موثر و کارساز واقع میشود و بی جهت نیست که در دنیای امروز که عصر ارتباطات نامیده شده آیین سخنوری و فن بیان از اصول اولیه و محوری مدیریت و بازاریابی است.
روش هایی برای شروع یک گفتگو
شروع گفتگو برای خیلیها کار سختی است. برای اینکه یک مکالمه را راحتتر شروع کنید، توصیههایی برایتان داریم:
۱) لبخند بزنید.
میدانیم کارآسانی است اما لبخند قدرت فوقالعادهای دارد. وقتی غریبهای به سمتمان میآید،ذهن ما از سیگنالهای غیرکلامی مثل حالات چهره برای تحلیل اینکه فرد تهدیدی محسوب میشود یا خیر استفاده میکند. لبخند نشان میدهد که شما فردی بیخطر و صمیمی برای برقراری ارتباط هستید. این تکنیک غیرکلامی را دفعه بعدی که میخواهید به فردی غریبه برای شروع یک گفتگو نزدیک شوید تمرین کنید و مطمئن باشید نتیجه خواهید گرفت.
۲) سوالات باز بپرسید.
اگر نمیدانیدسوالات باز چه سوالاتی هستند، باید بگوییم که این سوالات نیازمند پاسخی فراتر از بله یا خیر هستند. این سوالات حتی روی افراد خجالتی را هم باز میکند. برعکس سوالات بسته بله یا خیر، خیلی زودتر از آنچه متوجه شوید مکالمه را تمام میکند.
میتوانید با فکر کردن به فضایی که طرفمقابلتان برای پاسخگویی به سوالتان دارد، سوالات باز خوبی بپرسید.
سوالاتتان را با «چه» شروع کنید و خواهید دید که طرفتان خیلی راحت قادر به پاسخگویی خواهد بود. سوالاتی مثل: «چه چیز باعث شده اینجا بیایی؟» یا «از چه چیز این مهمانی تا اینجا خوشت آمده؟»
۳) شوخ طبع باشید.
قرار نیست کمدین شوید اما کمی شوخطبعی جادوی هر مکالمهای است. شوخطبعی خیلی سریع شما را به فرد مقابل نزدیک میکند.
طنز مسئلهای ذهنی است اما کمک میکند که بدانید بیشتر طنزها در مکالمات اصلاً خندهدار نیستند. ببینیدشما و بقیه آدمها به چه چیزهایی میخندید تا متوجه شوید که بیشتر آن چیزها اصلاً خندهدار نیست. اما چطور؟
ما بیشتر به خاطر خالی کردن فشار در مکالمات میخندیم. طنز یا شوخطبعی یک احساس نیست بلکه روشی برای خالی کردن احساس است. ببینید چه چیزهایی برای شما خندهآور است، از آنها درس بگیرید و آن را تکرار کنید.
۴) موجبات راحتی افراد را فراهم کنید.
اگر به نظرتان میرسد که وقتی به کسی نزدیک شدید، احساس ناراحتی را در آن فرد ایجاد کردهاید، اصلاً نباید آن را نادیده بگیرید. آن را موضوعی برای شروع رابطه بدانید. درمورد آن نظر بدهید و از فرد مقابل سوال کنید که برای راحتتر کردن او چه کاری از دستتان برمیآید.
اینکه فقط به آن موضوع اشاره کنید ممکن است اوضاع را بدتر کند به جای اینکه مشکل را برطرف کند.
اگر با یک لبخند شروع کنید، یک سوال باز بپرسید، یک چیز خندهدار بگویید و موجبات راحتی طرفمقابلتان را فراهم کنید، از تاثیری که مهارتهای اجتماعیتان بر فرد مقابلتان میگذارد متعجب خواهید شد.
بااینکه شروع یک مکالمه برای خیلیها سخت است اما خوشبختانه میتوانید برای این کار کمی جادو به کار ببرید. این توصیهها کمکتان میکند گفتگوی موردنظرتان را بدون هیچ مشکلی آغاز کنید.
شیوه های سخنوری و سخن گفتن
سخن گفتن و سخنوری آداب و شیوه های دارد که می تواند تاثیر کلام را دو چندان کند و شخص را به اهداف و مقاصد خویش برساند؛ زیرا سخن گفتن دارای اهداف و مقاصد چندی است که یکی از مهم ترین آن ها پس از تفهیم دیگران و ابراز مافی الضمیر، تاثیرگذاری بر مخاطب و شنونده و برانگیختن همراهی و همدلی وی می باشد.
از این روست که سخنوری به معنای هنرسخن گفتن، از جایگاه و اهمیت بیش تری برخوردار می باشد؛ زیرا سخنور کسی است که با هدف و انگیزه مشخص و مقاصدی خاص سخن می گوید و ازهمه شیوه های بیانی و آرایه های ادبی بهره می گیرد و با تسلط به زیر و بم های سخن، اندیشه ها و مقاصد خویش را پیش می برد. این در حالی است که سخن گفتن گاه برای سرگرمی و بی هدفی مشخص انجام می شود.
اهمیت بیان و سخنوری
بی گمان یکی از نعمت های بزرگی که خداوند به بشر ارزانی داشته است نعمت بیان است که به وسیله آن می تواند مفاهیمی را به دیگری منتقل کرده و احساسات و عواطف و خواسته های خویش را ابراز کند و تجربیات و یافته های خود را به دیگری منتقل سازد. این گونه است که خداوند در آیاتی چون آیات نخست سوره رحمن تعلیم بیان را به عنوان یک نعمت قابل ستایش و ویژگی برجسته برای وی می داند.
زبان دارای کارکردهای متضادی است و می توان آن را شمشیر دو لبه ای دانست که هم به انسان سود و منفعت می رساند و هم ضرر به وی وارد می کند. چنان که سلاح بسیار قوی و توانمندی است که می تواند انسان دیگری را به ورطه هلاکت و نیستی بکشاند چنان که زمینه نابودی و هلاکتخود را فراهم می اورد. از این روست که گفته اند: زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد.
سخنوران به هنر درست سخن گفتن و بهره گیری از همه آرایه ها و توانمندی های زبانی، گاه چنان عمل می کنند که حقی را باطل و باطلی را حق جلوه میدهند. در یونان قدیم گروهی از حقوقدانان و وکلای دعاوی با بهره گیری از انواع شیوه های بیانی از جمله سفسطه به گونه ای عمل می کردند که تفاوت میان حق و باطل برداشته شده بود و مردمان و دانشمندان به این باور باطل رسیده بودند که اصولا حق و حقیقتی وجود ندارد و آن چه به نظر حقانیت می اید تصور باطلی است که پنداری ساخته و سخنوری
آن را پرداخته است. این گونه است که جدال فلاسفه با عالمان درآن عصر آغاز می شود تا بتوانند وجودی به دور از پندارها برای چیزها و مطالب بیابند و حقیقتی را به اثبات
رسانند و از شر سفسطه و اثار آن برهند.
در گذشته اصطلاح سخندان به جای سخنور بیش تر کاربرد داشت؛ زیرا بر این اعتقاد بودند که سخنوری به دانشی خاص است و تنها کسانی می توانند در فضای بیانی موفق عمل کنند که همه دانش های سخن گفتن را به خوبی بدانند. در حالی که امروزه بیش تر به این به عنوان یک حرفه نگاه می شود. چنین حالتی را می توان در مساله گویندگی جست و جو کرد. گویندگی بیش تر حرفه است تا هنر و آگاهی به رمز و رازهای آن و نیز به کار گیری در هنگام عمل به گویندگی.
شکل و محتوای سخن و بیان
آیات قرآنی به سخن گفتن و انواع و اقسام آن در دو بخش توجه می دهد. بخشی از مسایل و مطالبی که در آیات قرآنی بیان شده و از مردمان خواسته شده تا بر اساس آن عمل کنند، بخش مسایل و مطالب شکلی سخن گفتن است. از این روست که آموزه های قرآنی به شیوه های بیانی و شکلی آن به عنوان آداب سخن گفتن توجه می دهد.
گروه دوم آموزه های دستوری قرآن در حوزه سخن گفتن و بیان ، ارتباط تنگاتنگی به محتوای کلام و سخن دارد.
البته از نظر قرآن هر دو بخش امری ضروری و لازم است تا سخنی چنان که باید بیان شود ادا گردد ولی بخش محتوای بیان وسخن از جایگاه و ارزش ویژه ای برخوردار می باشد؛ زیرا هدف از سخن گفتن مانند هر کار دیگری، رسیدن به کمالی است که در محتوا خود را نشان می دهد. با این همه این بدان معنا نیست که بخش شکلی آن کم
ارزش و یا بی اعتبار باشد؛ بلکه از نظر قرآن مسایل شکلی ان خود در درجه ای از
اهمیت و ارزش است که نمی توان از آن چشم پوشید.
از این روست که ما در این جا به هر دو بخش شکلی و محتوای سخن و بیان توجه می دهیم و آیات مربوط به آن را بازخوانی و تحلیل می کنیم.
آداب و شیوه های شکلی بیان
یکی از آداب سخن گفتن آن است که شخص کلام خویش را به عناوینی آغاز کند که احترام و تکریم شنونده در آن بروز و ظهور کند. به نظر می رسد که آغاز کلام به سلام و بسم الله و یاد کرد خداوند تاثیر به سزایی در روحیه مخاطب به جا می گذارد. شنونده از همان آغاز رابطه صمیمانه و سالمی را با گوینده احساس می کند و به کار گیری نام سلام و سلامتی این بشارت و مژده را به وی می دهد که گوینده از مقاصد پلید و زشت به دور می باشد و هدف وی از سخن گفتن ، برقراری ارتباطی سالم و منطقی است.
از آیه ۶۹ سوره هود و ۵۱ و ۵۲ سوره حجر و ۲۴ و ۲۵ سوره ذاریات بر می اید که آغاز سخن با سلام ، ترس و هراس را از دل شنونده از میان بر می دارد و او را در فضای احساسی و عاطفی مطلوب و مناسبی قرار می دهد تا نسبت به محتوای سخن شخص واکنش منفی نشان ندهد و یا از همان آغاز موضع گیری منفی نداشته و پیش داوری نادرست نداشته باشد.
رعایت عفت کلام و به کارگیری واژگان مناسب و عامه پسند می تواند زمینه شنیدن سخن در مخاطب را برانگیزد؛ از این روست که دوری از کلمات زشت و چاله میدانی می تواند، فضای مناسبی را برای شنیدن سخن فراهم آورد.(بقره آیه ۱۸۷ و ۱۹۷ و ۲۲۲)
نرمی در سخن گفتن و ملایمت داشتن از دیگر آداب شکلی سخن گفتن است که در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران و ۲۸ سوره اسراء و ۴۴ سوره طه بدان توجه داده شده است؛ زیرا هر گونه درشت گویی و فریاد زدن می تواند شنونده را در موضع تقابل و واکنش شدید قرار دهد. از این روست که با اشاره به استنکار آدمی از فریادهای خران و بیزاری و انزجار از عرعر الاغ ، از گوینده خواسته است که نرمی در سخن گفتن را مراعات نموده از داد و فریاد در هنگام سخن گفتن پرهیز کند. (لقمان آیه ۱۹ و حجرات آیه ۴)
همان گونه که فریاد کردن و سخن گفتن به صدای بلند زشت و نابهنجار دانسته و به دور از آداب سخن گفتن معرفی شده است، هم چنین سخن گفتن به نجوا و زمزمه ای که به سختی شنیده می شود امری نادرست و ناپسند است؛ زیرا کلام وسخن می بایست به گونه ای ادا شود که شنونده به سادگی همه محتوا را بشنوند و برای شنیدن آن در رنج قرار نگیرد.
برخی از انسان ها به سبب حضور در محیط هایی که از آلودگی صوتی برخوردار می باشد ناچار می شوند تا صدای خویش را بلند کرده تا شنونده از مطالب و خواسته های وی آگاه شود. این در حالی است که در برخی دیگر از محیط به سبب ارامش و سکون خاص، نیازی نیست که صدا را بلند کرد بلکه به زمزمه ای نیز کلام به رسایی شنیده می شود.
در تحقیقات و پژوهش های میدانی روی پرندگان معلوم شده است که آلودگی صوتی می تواند در شیوه خوانندگی و ادا و آهنگ صوت ایشان تاثیر شگرف به جا گذارد. این مساله در انسان به شکلی واضح تر و روشن تر امری معلوم و ثابت شده است.
از آن جایی که شرایط زیستی می تواند در شیوه های بیانی شخص تاثیرگذار باشد ، توجه به مراعات آهنگ صدا مورد تاکید قرآن قرار گرفته است. از این روست جهر و یا اخفات و آهنگ سخن و کلام می بایست با توجه شرایط محیطی اندازه گیری شود. شخص می بایست با توجه به شرایط و فضایی که در آن سخن می گوید ، آهنگ صدا و صوت خویش را تنظیم کند.
قرآن برای تبیین این مساله از مردمان خواسته تا در سخن گفتن در هر حال اعتدال را مراعات کنند. مراعات اعتدال در هر کاری پسندیده است که از جمله آن سخن گفتن حتی با خداست. از این روست که در ایه ۱۱۰ سوره اسرا خواستار اعتدال در مناجات می شود و در آیه ۱۴۸ سوره نساء پرخاش گری و فریاد در سخن گفتن را ناپسند می شمارد و و در ۱۹ لقمان از زبان پدر به پسر سفارش می کند که شیوه اعتدال را در پیش گیرد و مراعات آهنگ و صوت را بکند.
خداوند در آیه ۶۳ سوره نساء و طه آیه ۲۷ و ۲۸ به رسایی سخن توجه می دهد که در همین راستا می بایست آن را تحلیل وارزیابی کرد.
آسان بودن سخن از دیگر ویژگی های شیوایی و روانی سخن است که در آیه۹۷ سوره مریم و ۵۸ سوره دخان بر آن تاکید می شود.
از این رو پرهیز از اغلاق گویی و پیچیده نویسی امری است که در شیوه ها و آداب سخن گفتن می بایست مورد توجه قرار گیرد. شیوایی کلام موجب انتقال سریع و آسان مطلب به شنونده شده و زمینه پندپذیری وی می باشد ، چنان که در آیه ۱۰ سوره رعد و ۷ طه و آیات دیگر بر شیوه آشکارسازی تاکید می کند تا شنونده به طور آسان و شفاف به محتوا دست یابد. از این روست که آشکارسازی و شفاف نمودن مطالب نیز به عنوان شیوه ای در شیوایی و شکل ظاهری سخن مورد توجه است.
یکی دیگر از شیوه های بیانی ، بیان نیکو است. قرآن از این مساله به احسن تعبیر کرده و خواهان سخن نیک شده است چنان که خود این گونه است؛ زیرا سخن نیک گفتن ، خود عامل مصونیت شخص از افتادن در دام شیطان و دوری از اوست. بسیاری از مردم ، به سبب عدم رعایت این عنصر اساسی سخن گفتن در دام شیطان می افتند. اما اگر نیکو سخن گویند فرصتی برای وسوسه های شیطان و ایجاد سوء تفاهم نمی ماند.(اسراء آیه ۵۳)
همین آیه هم چنین انتخاب بهترین گفتار در برخورد با مشرکان و کافران را به مومنان توصیه و سفارش می کند؛ زیرا انتخاب بهترین گفتار می تواند ، واکنش های منفی آنان را کاهش یا از میان بردارد و زمینه ای برای فهم و تفکر در اندیشه و محتوای بلند شده و آنان را به سوی حق بکشاند. آیه ۳۳ سوره فصلت نیز در بیان شیوه دعوت مردم به محتوای بلند قرآن و اسلام از مومنان می خواهد تا از کلام نیک بهره گیرند و از زشتی گویی پرهیز نمایند.
برخی از مردم به گونه ای عمل می کنند که سخن ایشان تلخ و زننده است و موجبات حزن و اندوه دیگران را فراهم می آورد، چنین شیوه بیانی نیز می تواند مضر و آسیب زا برای ایجاد ارتباط باشد. از این رو گفته اند که حتی محتوای تلخی را می بایست به زبانی شیوا و شیرین گفت ؛ چنان که داروی تلخی را به لعاب از شیرینی به خورد کودکان می دهند تا دست کم شیرینی شکل از تلخی محتوایش بکاهد. این در حالی است که دشمنان احمق اکثرا به این شکل عمل می کنند که سخنان تلخ و زننده ای را برزبان رانند و با این روش شخص را بیازارند.
این کاری است که دشمنان پیامبر(ص) انجام می دادند و خداوند در آیه ۶۵ سوره یونس و ۷۶ سوره یس به آن اشاره می کند.
خداوند در آیه ۲۳ و ۲۴ سوره حج و نیز ۲۴ سوره ابراهیم سخن طیب و پاک اشاره می کند. سخن طیب می تواند به سخنی گفته شود که دارای ظاهر و شکلی خوش و زیباو از نظر محتوا راست و حق باشد.
پرهیز از کلمات دو پهلو که موجبات تمسخر و اسهتزا می شود از دیگر شیوه هایی است که در حوزه ادب سخن گفتن در آیه ۴۶ سوره نساء مطرح شده است.
بسیاری از مردم به علت شیوه به کارگیری کلمات دو پهلو خواسته و ناخواسته گرفتار مشکلات از جمله سوء تفاهمات می شوند. این گونه است که درگیری های خانوادگی و خویشاوندی و مانند آن در بسیاری از مواقع به سبب ایجاد سوء تفاهمی است که از به
کارگیری کلمات و واژگان پدید می آید. البته برخی از بیماردلان به تعمد از این کلمات بهره می گیرند و حتی جامعه را در بحران اخلاقی و حتی سیاسی قرار می دهند و هر گاه به هدف خویش رسیدند آن را برخاسته از تفسیر نادرست و سوء تفاهم بر می شمارند.
به هر حال برای تاثیرگذاری کلام در شنونده ، هر گوینده ای می بایست فصاحت و بلاغت را رعایت کرده و از آرایه های ادبی سود برد. آراستگی سخن (انعام (۶) ۱۱۲ و ۱۱۳) در کنار استدلالی و برهانی بودن آن (نحل آیه ۱۵)، استواری (ابراهیم آیه ۴۷) ، امانت داری و رعایت آن در نقل قول ها(اعراف آیه ۶۵ و ۶۸ و شعراء آیات ۱۰۶ و ۱۰۷ ) و از سر خیرخواهی گفتن (اعراف ایه ۵۹ و ۶۰) بخشی دیگر از شیوه های بیانی در نظر آیات قرانی برای ارسال پیامی سازنده و تاثیرگذار در مخاطب و شنونده است.
آداب محتوایی سخن
چنان که گفته شد آن چه مهم و اساسی است محتوای سخن می باشد؛ زیرا آراستن کلام به آرایه های ادبی و شیوایی از آن روست تا شخص بتواند به بهترین شکل وصورت مقاصد خویش را بیان دارد. این مطلبی است که قرآن نیز به اشکال مختلف بر آن تاکید ورزیده است.
از نظر محتوا، سخن می بایست حق و از باطل خالی باشد ؛ چنان که می بایست سخنی راست و به دور از دروغ و فساد باشد.(احزاب آیه ۷۰ و نیز مریم آیات ۴۱ و ۴۹ و ۵۰)
بیهوده و لغو نبودن سخن از نظر محتوا از جمله دیگر شرایطی است که قرآن برای سخن زیبا بیان می کند؛ زیرا ریشه بیهودگی و لغو بودن سخن را می بایست در جهل و نادانی گوینده آن جست و جو کرد.
بنابراین هر گاه کلامی بیهوده و لغو باشد بیانگر آن است که انسانی نادان و جهل بر زبان رانده است و این خود موجب می شود تا ارزش و شخصیت شخص دچار تردید جدی شود و مردم به وی به دید تردید بنگرند.(قصص آیه ۵۵)
بسیاری از مردم به سبب محتوای کلام خویش دچار عذاب و گرفتاری های مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی می شوند. از این روست که خداوند در آیه ۶ سوره لقمان سخنان بیهوده و لهوی که آدمی را از هدف خویش دور می سازد ، به عنوان عامل گرفتاری وی بر می شمارد؛ زیرا سخنان یاوه و لهوی که به کار می برد به جای آن که موجب شود تا در مسیر درست و کمالی قرار گیرد در ورطه از هلاکت و نابودی بیافتد.
دیده شده که برخی از مردم با سخنان رکیک و بی معنا و زشت ، بی هدف حرف می زنند و خود و دیگر را می آزارند. این گونه سخن گفتن هم شخص را از شخصیت اجتماعی زایل می کند و هم در مسیر تباهی و هلاکت دایمی می افکند.
بیان سخنان سطحی و بیهوده و یا به دور از واقعیت ( رعد آیه ۳۳) می تواند شخص را به عنوان نادان و جاهل به اطرافیان معرفی کند. بنابراین لازم است که شخص در بیان سخنان خویش احتیاط کرده و از بیان سخنان سطحی و به دوراز واقعیت پرهیز کند.
امام علی (ع) در حکمت ۳۸۲ نهج البلاغه درباره پرهیز از گفته های برخاسته از جهالت و نادانی می فرماید: لانقل ما لاتعلم بل لاتقل کل ماتعلم ؛آنچه را نمی دانی مگو بلکه همه آنچه را که می دانی نیز مگو.
امام در واقع در این کلام می فرماید “هر چه می خواهد دل تنگت مگو ” و این برخلاف شعاری است که می گوید ” هر چه خواهی دل تنگت بگو” . بنابراین انسان نه تنها می
بایست از همه اموری که از آن آگاهی ندارد سخن نگوید بلکه می بایست از دانسته ها و یقین های خویش بسیاری را ناگفته بگذارد؛ زیرا دروغگویی عیب و گناه است ولی نیازی نیست که انسان همه حقایق و راست ها بر زبان آرد. شخص تا زمانی که امری را نگفته است بر کار و امر ناگفته مسلط است ولی هر گاه آن را برزبان آورد این کار و مطلب راست که بر چیره می شود و او را به هر سمت و سویی می کشاند.
امیر مومنان علی (ع) در این باره در حکمت ۳۸۱ نهج البلاغه می فرماید: سخن تا وقتی که آن را نگفته باشی در بند توست و چون گفتی تو در بند آنی پس زبانت را نگهدار چنانکه طلا و نقره ی خود را نگه می داری زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را طرد یا نعمتی را جلب می نماید.
انسان اگر می خواهد کسی را بشناسد می بایست او را به امانت و راستگویی در سخن بیازماید نه به نماز و روزه گرفتن. از این روست که امام صادق(ع) می فرماید: به روزه و نماز مردم فریب نخورید؛ زیرا ممکن است انسان به نماز و روزه شیفته شود تا آنجا که اگر ترک کند به هراس می افتد ولی آنها را به راستگویی و اداء امانت بیازمایید.
این ها نمونه هایی از شیوه های سخنوری و آداب آن است که در این مجال نوشته آمد، بسیاری از آداب و امور است که در این مجال بیان نشده و به وقت دیگری واگذار شده است که از جمله می توان به بی تاب نشدن سخنور هنگام سخنوری، عدم اشاعه فحشا و زشتی ها به سخن گفتن ، عدم اهانت و تحقیر دیگری به کلام ، پرهیز از سخن چینی ، غیب و تهمت و مانند آن اشاره کرد. باشد که بهره گیری از کلام الهی چنان کنیم که موجب رضا و خشنودی اوست و به هر چه خیر و خوب و شایسته است مردم را به سخن دعوت کرده و به عمل تشویق نماییم.
فن بیان
از این پس،برای علاقه مندان درس “فنّ بیان” ،مطالب مهمّی را که تاکنون آموزش داده ام و مفید واقع شده، ارائه می کنم.با توجه به اینکه به همراه این سلسله مطالب ،لازم است به شکل عملی نیز تمرین هایی صورت گیرد و چون امکان چنین چیزی میسّر نیست، سعی می کنم فعلا مباحث نظری را مطرح و در آینده تمرین ها را نیز ارائه نمایم.
حدود ۵۵ سال پیش ، شادروان ملک الشعرای بهار،در کتاب گرانمایه اش “سبک شناسی”، ضعف نحوه ی سخن گویی ما را امری کلّی دانست و از ضایع شدن آهنگ صدای ما و جویده حرف زدن بیشتر انسانها، سخن گفت و از قول مردی فاضل ، نقل کرد که :مردم ما به جای سخن گفتن ، ناله می کنند.به همین خاطر، از همگان دعوت کرد تا به ورزش صدا بپردازند و طریق سخن گویی درست و فصیح را با آهنگ استوار و متین، بیاموزند.
از آن هنگام تا کنون نه تنها دعوت بهار اجابت نشده ، بلکه کسانی که به اقتضای حرفه ی خود با سخن گفتن و بیان ، سرو کار دارند نیز آنگونه که باید ، در پی حل این مشکل برنیامده اند.این موضوع ، شامل گویندگان و بازیگران تئاتر و سینما می شود که با این غفلت ، اغلب قادر نیستند از صدای خود به نحوی “کارآ و ماهرانه ” استفاده کنند.
برای پی بردن به ادعّای بنده ، کافی ست به تماشای یک تئاتر بنشینید و با دقّت ، به بیان بازیگران گوش کنید.ببینید آیا ادای دیالوگ ها با آگاهی و احساس آنها نسبت به آنچه که می گویند ، ارتباط مستقیم دارد؟نه تنها بازیگران تئاتر، بلکه این نشانه ها را می توانید در بازیگران سینما و دوبلور ها نیز پیدا کنید.
نکته ی مهمّی که لازم است بگویم این است که هرچه آگاهی و احساس شما نسبت به آنچه می گویید بیشتر باشد ، بیان شما ، دقیق تر ، عمیق تر و موثر تر خواهد بود.به عبارت دیگر، صدای شما ، هرچند از لحاظ فیزیکی ، کامل و دارای تنی گرم و دلنشین باشد ، تا زمانی که با آگاهی کافی و احساسی نیرومند نیامیزد، نمی تواند گفتاری دقیق و موثر ، عرضه کند.
صدا ، جلوه ای از شخصیت شماست.با صدا می توانید درون خود را به دیگران بنمایید. چگونگی تن صدا ، حالت و انتقال احساس آن ، اگر خوش آهنگ باشد موجب تلطیف روح مخاطب و پذیرش شما خواهد گردید.هنگام سخن گفتن ، نگاه کردن به طرف مقابل ، هم نشان دهنده ی اعتماد به نفس شما ، هم احترام گذاشتن به اوست.
شمرده سخن گفتن، کمک شایانی به شما خواهد کرد تا مطالبی را که در نظر دارید بگویید، در ذهن خویش، مرور و بهتر آنرا ادا کنید.پیشنهاد می کنم همیشه به واکنش مخاطب توجّه داشته باشید.این موضوع کمک می کند که آیا وی راغب به گوش کردن به ادامه ی صحبت شما هست یا نه.
به وجود آوردن اشتیاق در شخص مقابل شما ، نفوذ در وی را بهتر و آسان تر می کند.نفوذ ، به معنای راهیابی به زوایای پنهان ذهن اوست تا بتوانید انگیزه ی گوش کردن به آنچه می گویید را در وی ،تقویت نمایید.
ایجاد اعتماد در مخاطب ، یکی دیگر از نکات اساسی گوش کردن به سخنان شماست. دستیابی به آنچه آمد، مستلزم این است که شما، کمی با علم روانشناسی مخاطب آگاهی داشته باشید. برای روانشناسی گیرنده ی پیام ، لزومی به تحصیلات آکادمیک در زمینه ی روانشناسی ، نیست. کافی است او را ببینید و انعکاس گفته هایتان در وی را به تماشا بنشینید و به ارزیابی او بپردازید.
در پایان این بخش ، پیشنهاد می کنم:
_به قصد درک سخنان مخاطب به وی گوش کنیم ، نه به نیت مخالفت با او.
تلاش نماییم به نرمی و مهربانی سخن بگوییم.به بیان دیگر ، در گفته هامان ، آثاری از تحکّم نباشد.
و کلام آخر، اینکه :
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
د ر بخش پیشین ، گفتم که : صدای شما ، یکی از جلوه های شخصیت شماست .به وسیله ی صد است که شما با دیگران، ارتباط برقرار می کنید.اینک ادامه ی مبحث را در خدمت شما هستم و لازم می دانم تشکر کنم از دوستان ارجمندی که چه از طریق پیام و چه با ای میل ، اظهار لطف داشته اند و خواستار ادامه ی این مهّم و برخی نیز پرسشهایی مطرح کردند که به آنها پاسخ دادم.
هرچند که ظاهر شما،(حرکات،لباس، اشارات غیر ارادی) نیز خبر از شخصیت شما می دهد ، ولی شما با صدا، اندیشه ها و احساسات دقیق خود را بیان می کنید.
هرچه صدای شما حسّاس تر و کارآتر باشد ، درون و منظور شما با جلوه ی بهتری بیان می شود.این صدا، درونمایه ی لطیف و عمیق شما را به مخاطب منتقل خواهد کرد و به منظور نفوذ در دیگران ،لازم است شمرده و با وقار سخن بگویید.برای دستیابی به این هدف ، ابتدا نفس عمیقی بکشید ، سپس صوت را به آهستگی همچون نسیمی که آرام می وزد، آنرا به گوش شنونده ی خود برسانید. در چنین حالتی ، اعتماد به نفس شما بیشتر می شود و با نگریستن در چشمان بیننده یا مخاطب خود ، می توانید بازتاب آنرا در چشمان وی ببینید.هرچه این عمل ،پر طنین تر باشد ، واکنش مخاطب را بهتر و دلانگیز تر خواهید دید. نگاه کردن به مخاطب ، لایه های پنهان روح و روان او را می تواند به شما بنمایاند به شرطی که کمی روانشناسی بدانید.
برای نفوذ در دیگران ، نیازی به گذراندن دوره های روانشناسی نیست.از راه دل و با دل سخن گفتن ، آرام و متین بودن همراه تن صدای روح نواز، بهترین عوامل راهیابی به درون هر کس است.
افراد ، در زندگی روزمره ، انتهای کلمات ، به خصوص انتهای آخرین کلمه از هر جمله را معمولا نا مفهوم و سست ادا می کنند.چند جمله را به صورت یکنواخت بیان کرده و کلمات را با تکیه و تاکید ادا نمی کنند.صدا ،برد لازم را نسبت به محیط خود ندارد.آهنگ آن مطبوع نیست. عبارات ، معنای دقیق خود را به شنونده منتقل نمی کنند. به علت تنفس غلط ، برای بیان قسمت آخر کلام – اگر کمی طولانی باشد – نفس کافی ندارند. لذا به تار های صوتی ، فشار وارد می کنند یا نفس را در ریه ها حبس می نمایند و در نتیجه ، کلمات را بسیار بد ادا می کنند.تو دماغی یا جیغ صحبت می کنند.همه ی حروف به دلیل ورزیده نبودن عضلات سازنده ی آنها ، سست و کم جان ادا می شود. بعضی از کلمات را درست تلفّظ نمی کنند.عدّه ای لهجه دارند.عده ای بسیار تند و بریده سخن می گویند و برخی نیز بسیار کند ، کشدار و خسته کننده.
در بخشهای پیشین ،گفتم که عدّه ای بسیار تند و بریده بریده سخن می گویند و برخی هم بسیار کند ، کشدار و خسته کننده. این مشکلات بیانی در زندگی روزمره ی مردم ، به صورت عادتی همگانی در آمده . به همین علّت ، معمولا به عنوان نقص یا عیب بزرگی در ایجاد ارتباط محسوب نمی شود ، اما در روی صحنه ی تئاتر برای بازیگر ، عیبی محسوس و غیر قابل گذشت به حساب می آید.
متاسفانه اکثر مردم از تکلم ، این امکان مهم و بزرگ که منحصر به انسان است ، استفاده ی کامل نمی کنند.تا آنجا که می توان گفت بخشی از مشکلات عدم ارتباط و نبود تفاهم میان افراد ، از آشنا نبودن به آنها نسبت به بهره گیری درست از این وسیله ی انتقال افکار و احساسات است.اما در روی صحنه تئاتر که تماشاگر ،به قصد درک و فهم تمام وکمال آن مشاهده می کند ، باید آنچه در پس رفتار ها و گفتار هاست را درک کند و به درستی از آن آگاه شود. این مهم باعث می گردد تا عواطف او نسبت به آنچه در صحنه می گذرد را عمیق تربفهمد و دریافت کند.بنا براین ، بازیگر باید بیش از هر چیز به پرورش صدا و بیان خود بپردازد.
این موضوع را نیز نباید از نظر دور داشت که منظور از تمرینهای پرورش و بیان ، صرفا پرداختن به جنبه های ظاهری صدا جهت برخورداری از صدایی صاف و با برد قوی نیست ، بلکه این گونه تمرینات به قصد کسب قدرت انتقال مفاهیم و احساسات و عواطف گوناگون است و زیبایی ، رسایی و برد صدا در خدمت این هدف اصلی است.
وزن و ریتم در تمام زندگی ما و نظام هستی ، وجود دارد.در همه ی آنچه ما مشاهده می کنیم و می شنویم.در رشد گیاهان ، صدای پرندگان ، در خنده و گریه ، در جنبش برگ درختان ،در آوای موسیقی آب نهر ها و رودخانه ها، در وزش باد ، در ضربان قلب موجودات زنده و خلاصه در تمامی ذرات زندگی و طبیعت به ویژه در گفتگوی روزمره ی افراد انسانی با یکدیگر ، وزن و ریتم جریان دارد.
توجه به ریتم در بیان ، یگانگی نوع ارتباط با اصل طبیعت را که بر اساس ریتم ، بنا شده است ، تضمین می کند.این را هم بگویم که ریتم در موسیقی وآواز با ریتم در گفتگو ، متفاوت است.اما ، از آنجا که همه ی پدیده ها دارای ریتم هستند ، ناهماهنگی در ریتم در هر یک از رشته های هنری ، نشان نقصان و بیماری ست .بنابراین ، در تمرینهای بدنی و بیانی ، خواندن اشعار و توجه و دقت نسبت به دیده ها و شنیده ها را مورد توجه خاص قرار دهیم و جزیی از زندگی خود نماییم.
هنگامی که ریتم را بشناسیم، متوجه می شویم که به عنوان مثال:لازم است غزلیات حافظ را با ریتم کند و اشعار فردوسی را با ریتم تند بیان کنیم.به همین منوال ، در مکالمات روزمره ،چگونه با ریتم کند و برخورداری از احساس شوق انگیز ، با دیگران ارتباط برقرار کنیم که اثر مطلوبی بر آنان بگذاریم.
هدف ، موقعیت ، احساس و رابطه ی ما نسبت به هر جمله ای که بر زبان می آوریم، چگونگی لحن ما را مشخص می کند.یک جمله ی واحد می تواند با تغییری ولو اندک، معانی گوناگون یا متضادی را به شنونده ، القا کند. گفتن یک مطلب در ارتباط کلامی بین انسانها ، گاه بیش از خود آن مطلب مهم می نماید. بدین لحاظ، اشخاص در روابط اجتماعی ، هنگام گفتگو با هم ، در رفتار و نگاه و لحن مخاطب خود در جستجوی انگیزه و احساس واقعی او هستند.منظورم آن انگیزه ایست که در پس کلام ظاهری او نهفته است.
برخی اوقات ، اتفاق می افتذ که شنونده در بطن آوایی که به گوشش می رسد، با توجه به لحن گوینده ، معانی دیگری جز آنچه مورد نظر فرستنده ی پیام است را دریافت می کند که این موضوع بر می گردد به چگونگی نگرش وی به محیط زندگی و اینکه کیست و با چه ادراکی رشد کرده است.با این توصیف، هر حرف درست و منطقی ، صرفا به دلیل درست و منطقی بودن آن مورد توجه و قبول مردم واقع نمی شود.چراکه صداقت لازم را در لحن گوینده ی آن نمی بیند و در می یا بد که فکر اصلی گوینده ، بر خلاف چیزی است که می گوید.
این موضوع ، گذشته از آنچه در زندگی واقعی مشاهده می کنیم ، در نمایش هایی که شخصیت های آن از نظر روانی و اجتماعی به دقت وتحلیل نیاز دارد نیز کاملا مشهود است. از آن جمله: می توان به آثار ماندگار شکسپیر و چخوف اشاره کرد که انسان را با تمام ابعاد پیچیده ی روانی خود تصویر کرده اند.
ادامه ی مبحث ” لحن ” در بیان:
برخی از دوستان خواسته اند مبحث ” لحن ” در بیان را بیشتر بنویسم.ضمن سپاس از همگی ، توجه شما را به ادامه ی آن جلب می کنم:
ویژگی های شخصیتی و رفتاری افراد نیز در لحن و چگونگی بیان، تاثیر دارد.کافی ست با دقت به بیان اشخاص متکبر گوش کنید.آنها حتی به عنوان درخواست چیزی از کسی ، لحن آمرانه شان به خوبی محسوس است. مثلا اگر بخواهند کتابی از شما بگیرند، گرچه ظاهر جمله شان مودبانه است ، اما حالت دستوری را نمی توانند از گفته شان حذف کنند. به این جمله توجه کنید:
لطفا کتاب داستان ” مدیر مدرسه ” را به من بدهید. واژه ی ” من ” را چنان با تاکید و طنین بیان می کنند که روح خواهش در جمله ، رنگ می بازد. صورت دیگر اینکه کسی بدون استفاده از کلمه ی ” لطفا “، همین تقاضا را با فروتنی ادا کند. در چنین حالتی ، شخص گوینده ارتفاع صوت خود را به جای بالا بردن ، پایین می آورد و کلمه ی ” من ” را آهسته تر از کلمات دیگر بیان می کند.
این مثالهای ساده که به طور ملموسی در برخورد های روزمره با آن مواجه هستیم ، ما را متوجه این واقعیت می کند که لحن اشخاص بسته به انگیزه ، شخصیت ، رابطه ، احساس و موقعیت آنها متفاوت است و نمود بیرونی این تفاوتها در تاکید ها ، سکون ها ، وزن و ضرباهنگ ، افت و خیز ها ، قوت و ضعف طنین صدا آشکار می شود.
اگر بخواهیم این مهم را به بازیگران تعمیم دهیم، می توان گفت که بازیگر با استفاده از امکانات صدای خود، می تواند از آن به مراتب موثر تر و کارا تر از یک ساز در جهت انتقال افکار و عواطف خود استفاده کند.
یکی از مهمترین راههای ارتباط ما با دیگران، صداست. گرچه “زبان تن” و ظاهر افراد نیز گونههای دیگر ایجاد ارتباط را رقم میزند؛ اما تنها وسیلهای که میشود با آن اندیشه و
احساس خود را بهتر بیان کرد، صداست. حدود ۵۵ سال پیش، شادروان ملک الشعرای بهار، در کتاب گرانمایهاش “سبک شناسی”، ضعف نحوهی سخن گویی ما را امری کلّی دانست و از ضایع شدن آهنگ صدای ما و جویده حرف زدن بیشتر انسانها، سخن گفت و از قول مردی فاضل نقل کرد که :
«مردم ما به جای سخن گفتن، ناله میکنند». به همین خاطر، از همگان دعوت کرد تا به ورزش صدا بپردازند و طریق سخنگویی درست و فصیح را با آهنگ استوار و متین، بیاموزند.
از آن هنگام تا کنون نه تنها دعوت بهار اجابت نشده؛ بلکه کسانی که به اقتضای حرفهی خود با سخن گفتن و بیان، سرو کار دارند نیز آنگونه که باید، در پی حل این مشکل برنیامدهاند. این موضوع، شامل گویندگان و بازیگران تئاتر و سینما میشود که با این غفلت،اغلب قادر نیستند از صدای خود به نحوی “کارآ و ماهرانه” استفاده کنند.
برای پی بردن به ادعّای بنده ، کافی است به تماشای یک نمایش بنشینید و با دقت، به بیان بازیگران گوش کنید. مشاهده نمایید آیا ادای دیالوگها با آگاهی و احساس آنها -نسبت به آنچه که میگویند- ارتباط مستقیم دارد؟ نه تنها بازیگران تئاتر، بلکه این نشانهها را میتوانید در بازیگران سینما و دوبلورها نیز پیدا کنید.
نکتهی مهمی که لازم است اشاره شود این است که هرچه آگاهی و احساس شما نسبت به آنچه میگویید بیشتر باشد؛ بیان شما دقیقتر، عمیقتر و موثرتر خواهد بود. به عبارت دیگر، صدای شما، هرچند از لحاظ فیزیکی، کامل و دارای تنی گرم و دلنشین باشید، تا زمانی که با آگاهی کافی و احساسی نیرومند نیامیزد، نمیتواند گفتاری دقیق و موثر، عرضه کند.
گفتهاند : «صدا، جلوهای از شخصیت ماست. با صدا میتوانیم درون خود را به دیگران، نشان دهیم.»
چگونگی تُن صدا، حالت و انتقال احساس آن، اگر خوشآهنگ باشد باعث لطافت روح مخاطب و پذیرش ما خواهد گردید. هنگام سخن گفتن، نگاه کردن به طرف مقابل، هم نشان دهندهی اعتماد به نفس ماست و هم احترام گذاشتن به اوست.
شمرده سخن گفتن، کمک شایانی به ما خواهد کرد تا مطالبی را که در نظر داریم بگوییم، در ذهن خویش، مرور و بهتر آنرا ادا کنیم. پیشنهاد میکنم همیشه به واکنش
مخاطب توجه داشته باشید. این موضوع به ما کمک میکند تا بدانیم آیا وی راغب به گوش کردن به ادامهی صحبت هست یا نه.
به وجود آوردن اشتیاق در شخص مقابل، نفوذ در وی را بهتر و آسانتر میکند. نفوذ، به معنای راهیابی به زوایای پنهان ذهن اوست تا بتوانیم انگیزهی گوش کردن به آنچه میگوییم را در وی، تقویت نماییم. ایجاد اعتماد در مخاطب، یکی دیگر از نکات اساسی گوش کردن به سخنان ماست. دستیابی به آنچه آمد، مستلزم این است که کمی با علم مخاطبشناسی، آگاهی داشته باشیم. برای آشنایی با این علم، لزومی به تحصیلات آکادمیک در رشتهی روان شناسی، نیست. کافی است مخاطب را نگاه کنیم و انعکاس گفتههایمان را به تماشا بنشینیم و به ارزیابی او بپردازیم.
هرچند که ظاهر ما، (حرکات، لباس، اشارات غیر ارادی) نیز خبر از شخصیت ما میدهد؛ ولی …
در مباحث فن بیان پیشین ، قول دادم که در مورد “تن صدا”، ” ارتفاع صدا ” و” حجم صدا” توضیح دهم که در این بخش – در حد حوصله ی این ستون – به آن خواهم پرداخت. صدای آدمی ، در برابر هر دشواری ، حساس است.این حساسیت به سرعت موجب تنش و سر انجام ، منتج به محدودیت صدا می گردد.یکی از نگرانی های بازیگران تئاتر این است که صدایشان ، آن گونه که باید در سالن نمایش به گوش تماشاگران نرسد. این مهم ، بر می گردد به این که هنرپیشه ، واضح و دقیق صحبت کند و بی آن که بدون دلیل دیالوگ هایش را ” بلند ” ادا کند ، تمام سالن را بپوشاند. این ویژگی صدا را ” برد صدا ” می گویند که با حجم صدا تفاوت دارد.
حجم صدا به چگونگی بلند یا آهسته بودن صدا اشاره دارد ، در حالی که زیر یا بم بودن صدا را ” ارتفاع صدا ” می گویند. لازم است تاکید کنم که بلند بودن صدا به تنهایی کافی نیست . حتمن شما ، تماشاگر نمایشی بوده اید که هنرپیشه ای با صدای بسیار بلند سخن می گفته ، ولی چیزی از کلماتش فهمیده نمی شده است. به بیانی دیگر، صدای بلند یا حجم صدا در برخی صحنه ها لازم است، اما برد صدا به نفوذ و رسایی آن اشاره دارد. هنگامی که هنرپیشه ای ، بتواند با صدای آهسته – حجم کم- آن چنان سخن بگوید که گفته هایش در تمامی سالن به وضوح شنیده شود ، می گوییم دارای برد صدای خوبی است.
باید تاکید کنم که هدف از پرورش صدا و بیان ، از بین بردن ویژگی های فردی به منظور یاد گرفتن شیوه ی تلفظ و بیان استاندارد یا رسمی نیست.به عبارت دیگر ، شیوه ی استاندارد نباید بدان منجر شود که گفتار ما ، از سر زندگی و انعطاف خود دور شود و در نتیجه حالتی ساختگی ، بی روح و رسمی پیدا کند. بنابراین ، به مصداق ” هرچیز به جای خویش نیکوست” ، خوب است که فن بیان را با همه ی فراز و فرود هایش ، فرا بگیریم به شرطی که به شیوایی سخن ما ، لطمه ای وارد نکند.