اصول و مبانی اقتصاد
مقاله اصول و مبانی اقتصاد
با توجه به رشد روز افزون علم و آموزشهای کوتاه مدت ، مرکز توسعه آموزشهای مجازی پارس با هدف بالا بردن سطح علمی و کمک به تحقق این امر مقاله آموزشی اصول و مبانی اقتصاد را طراحی و در دسترس علاقمندان قرار داده است
اقتصاد خرد
اقتصاد خرد (به انگلیسی: Microeconomics) شاخهای از مبانی اقتصاد است که به مطالعه منحصر به فرد اقتصاد، تجزیه و تحلیل بازار، رفتار مصرفکنندگان و خانوارها و بنگاهها میپردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است. در اقتصاد خرد چگونگی رفتار انسانها و انتخابهایشان را در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد، یک بنگاه، یک صنعت یا بازار یک کالای خاص بررسی میکند و به چگونگی تعامل بین خریداران و مصرفکنندگان و عوامل مؤثر در انتخاب خریداران میپردازد. اقتصاد خرد بهخصوص به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمت خروجی در بازارهای خاص توجه دارد و معمولاً در بازارهایی که در آن کالاها در حال خرید و فروش هستند کاربرد دارد.
اقتصاد كلان
اقتصاد کلان، بررسی وضع اقتصادی در سطح کل است و برخلاف مبانی اقتصاد خرد که به بررسی قیمتها، مقدار خرید، فروش، هزینه، درآمد و غیره در سطح بنگاهها و بازارهای فردی میپردازد، اقتصاد کلان مجموعه نظریههایی است که پدیدههای اقتصادی را در سطح مقادیر جمعی تجزیه و تحلیل میکند و مجموع رفتارها و واکنشهای اقتصادی و نیز دورانهای بازرگانی و تغییرات ایجادشده در بازارهای کالاها و خدمات، کار، سرمایه و پول را مورد مطالعه قرار میدهد. دامنه اقتصاد کلان بسیار گسترده و مشتمل بر نظریههای سرمایهگذاری، تولید، درآمد، اشتغال، بیکاری، تورم، مصرف، سطح عمومی قیمتها، نظریههای پولی و نرخهای بهره، سود، هزینهها و بدهیهای دولت، کسری بودجه، تجارت خارجی و بهطورکلی شامل مجموعه سیاستهای مالی و پولی و رشد اقتصادی و حتی پیش بینی تغییر آنها در آینده است.
هدفهای اقتصاد کلان در گذشته و امروز گرچه تفاوتهای عمدهای را به ویژه از نظر سیاستگذاریها و دخالت دولتها در امور اقتصادی داشته است، اما کلیت آنها در جامعه تغییر چندانی نکرده است. مهمترین هدفهای اقتصاد کلان دستیابی و یا نزدیک شدن به موارد زیر است:
1-اشتغال کامل: وضعیتی که در آن بیکاری غیر ارادی (نوعا در مورد نیروی انسانی) وجود نداشته باشد و یا در حداقل ممکن و قابل قبول باشد.
2-ثبات قیمتها: یعنی سیاستگذاران اقتصادی با سیاستگذاریها و تصمیمهای خود سعی کنند با اقدامات مناسب طوری عمل کنند که قیمتها (قیمت کالاها، خدمات، عوامل تولید و غیره) نوسانات زیادی نداشته باشند.
3-توزیع عادلانه درآمد در جامعه: دسترسی همه آحاد جامعه به امکانات با تبعیض و تمایز نباشد، بهطوری که شکافهای موجود بین دهکهای درآمدی جمعیت کشور کم شود و یا حداقل، زیادتر نشود.
4-رشد و توسعه اقتصادی مداوم: که همان هدفغایی مادی و معنوی همه اقتصادهای دنیاست.
عرضه، تقاضا، تعادل بازار
عَرضه و تقاضا( Supply and demand) یک مدل اقتصادی میباشد که اثر قیمت را بر روی مقدار در بازار رقابتی بررسی میکند. قیمت بر روی مقدار تقاضا از طرف مصرفکنندگان و مقدار تولید از طرف عرضهکنندگان اثر میگذارد. در نتیجه اقتصاد در قیمت و مقدار به تعادل میرسد. سایر عوامل موثر در تعادل اقتصادی نیز در این مدل باعث تغییر تقاضا و عرضه میشوند.
اصول بنیادی
مدل عرضه و تقاضا در واقع برای بازار رقابتی تنظیم شدهاست که در آن هیچ یک از خریداران و فروشندگان نمیتوانند اثر زیادی بر روی قیمت بگذارند، و قیمت به صورت یک دادهاست. مقدار تولید محصول توسط تولیدکننده و مقدار تقاضا توسط مصرفکننده، وابسته به قیمت محصول در بازار است. قانون عرضه میگوید که در ثابت بودن سایر شرایط مقدار عرضه وابسته به قیمت است و در قیمت بالاتر عرضه بیشتر و در قیمت پایینتر عرضه کمتر خواهد بود. و قانون تقاضا نیز میگوید با ثابت بودن سایر عوامل در قیمتهای بالا تقاضا کمتر و در قیمتهای پایین تقاضا بیشتر خواهد بود.
در بازار رقابتی قیمت تعادلی و مقدار تعادلی یک کالا با عرضه و تقاضای بازار برای آن کالا تعیین میشود. قیمت تعادلی یک کالا دقیقاً برابر با قیمتی است که مصرفکنندگان مقدار کالایی را که حاضرند در یک دوره زمانی خاص بخرند برابر با مقداری است که تولیدکنندگان آن کالا حاضرند عرضه کنند. در قیمتهای بالاتر کمبود تقاضا اتفاق و باعث مازاد عرضه میشود. این اضافه عرضه به قیمت فشار میآورد و باعث میشود که قیمت دوباره به سطح تعادلی بازگردد. در قیمتهای پایینتر نیز٬مقدار تقاضا از مقدار عرضه بیشتر میشود و باعث مازاد تقاضا میشود. این مازاد تقاضا باعث افزایش قیمت و در نتیجه بازگشت قیمت به اندازه قبل خود (قیمت تعادلی) میشود. پس از اینکه قیمت به تعادل رسید٬این قیمت میل به استمرار و باقیماندن دارد.
عرضه
عَرضه عبارتست از جریان کالا - خدمات به بازار برای برآوردن تقاضا. همچنین میتوان گفت:مقدار کالا و خدماتی است که تولید کنندگان حاضرند در قیمتهای مختلف در اختیار مصرف کنندگان قرار دهند. شایان ذکراست که عرضه بستگی به دو عامل دارد:
۱-درآمد
۲-هزینه تولید
همچنین با ثابت در نظرگرفتن بعضی عوامل در کوتاه مدت یک رابطه مثبت بین مقدار عرضه کالا یا خدمات و قیمت آن ایجاد میشود که به قانون عرضه شهرت دارد.
انتقال تابع عرضه
در تعریف منحنی عرضه بعضی عوامل مثل تعداد و اندازه بنگاههای تولیدی، فناوری تولید٬قیمت عوامل تولید و قیمت دیگر کالاهای مرتبط ثابت درنظر گرفته شدهاست. در صورت افزایش تعداد و اندازه بنگاهها یا بهبود فناوری یا کاهش قیمت عوامل تولید و یا قیمت کالاهای مرتبط منحنی عرضه به سمت پایین و راست منتقل میشود. در این صورت قیمت تعادلی کاهش و مقدار تولید افزایش مییابد و بلعکس..
منحنی عرضه عمودی
بعضی وقتها منحنی عرضه عمودی است. یعنی عرضه ثابت است و امکان افزایش عرضه در کوتاه مدت وجود ندارد. چون عوامل تولید مانند سرمایه و نیروی کار در کوتاه مدت ثابت هستند. در این مواقع قیمت و مقدار تقاضا اثری بر روی میزان عرضه ندارد. مانند مقدار زمین بر روی دنیا که ثابت است. و قیمت بالاتر نمیتواند باعث شود که زمین بیشتری بوجود آید. و حتی اگر تقاضا کنندهای برای زمین نباشد باز زمین وجود دارد. در واقع کشش منحنی عمودی عرضه برابر با صفر است.
تعادل در بازار
تا به حال از عرضه و تقاضا به تنهایی سخن گفتیم، حال باید از مفهومی مهمتر سخن بگوییم. آن مفهوم، مفهوم تعادل است. تعادل وضعیتی است که عرضه و تقاضا در تناسب با یکدیگر به سر می برند. به عبارت دیگر نقطه تعادل بازار نقطه ای است که مقدار عرضه و تقاضا با یکدیگر برابر می شوند و مازاد یا کمبودی در بازار وجود ندارد.
در واقع اگر نمودار عرضه و اصول و مبانی اقتصاد را بر روی یک چارت قرار دهیم، نقطه تعادل نقطه ای است که این دو منحنی یکدیگر را قطع می کنند. قیمت تعادل قیمتی است که در آن میزان و عرضه و تقاضا با یکدیگر برابرند. کمیت تعادل کمیتی است که در آن میزان عرضه و میزان تقاضا با یکدیگر برابرند. قیمت تعادل و کمیت تعادل در شکل زیر به ترتیب با *p و *q نشان داده شده اند.
قیمت تعادل را گاه قیمت تسویه بازار (Market Clearing Price) هم می خوانند چرا که در این قیمت همه راضی هستند. فروشندگان هر آنچه می خواسته اند را فروخته اند و خریداران هر آنچه می خواسته اند را خریده اند. به عبارت دیگر قیمت تعادل قیمتی است که در آن خریداران می خواهند و می توانند دقیقا به آن میزان از کالا بخرند که فروشندگان می توانند و می خواهند از آن کالا بفروشند.
چگونه می توانیم قیمت و کمیت تعادل را بیابیم؟ بگذارید با یک مثال عددی مسئله را توضیح دهیم.
فرض کنید در یک بازار معادله های عرضه و تقاضا به شکل زیر هستند.
Demand: Qd=120-2P
Supply: Qs=P
قیمت تعادل چقدر است؟
خوب یک بار دیگر به منحنی نگاه کنید، قیمت تعادل در کجا واقع شده است؟ پاسخ این بود که قیمت تعادل نقطه ای است که در آن میزان عرضه و میزان تقاضا با هم برابر هستند. به عبارتی برای به دست آوردن قیمت تعادل باید این معادله را حل کنیم.
Qd=Qs
در بالا داریم که
Qd=120-2P و Qs=P.
بنابراین قرار می دهیم:
P=120-2P --> 3P=120 --> P=40
بنابراین قیمت تعادل برابر است با ۴۰ دلار.
کمیت تعادل چقدر است؟
حال که قیمت تعادل را به دست آوردیم می توانیم کمیت تعادل را از طریق قرار دادن قیمت تعادل در معادله عرضه یا تقاضا به دست بیاوریم. اگر ۴۰ را در معادله تقاضا بگذاریم، کمیت تعادل را برابر با ۴۰ می شود. می توان همین کار را با استفاده از معادله عرضه انجام داد.
عملکرد فروشندگان و خریداران به صورت طبیعی بازار را به سمت نقطه تعادل هدایت می کند. یعنی هر گاه بازار از نقطه تعادل خارج شود، دوباره به سمت یک تعادل حرکت خواهد کرد. برای درک اینکه چرا این اتفاق می افتد، بگذارید مسئله را بهتر برسی کنیم. فرض کنید قیمت کالا بیشتر از قیمت تعادل در نظر گرفته شده باشد. در اینجا قیمت تعادل با P2 نشان داده شده است و قیمت کالا با P1.
به عبارتی فرض کنید داریم:
P1>P2
در این شرایط چنان که بر روی نمودار مشخص است، میزان عرضه از میزان تقاضا بیشتر خواهد بود. به چنین شرایطی، شرایط وجود مازاد در بازار گفته می شود. یعنی کالا یا خدمات به میزان زیاد در بازار وجود دارد اما خریداری برای آن وجود ندارد. در چنین شرایطی طبیعی است که فروشندگان از قیمت کالا بکاهند تا خریداران راضی شوند از آنان کالا بخرند.
حال فرض کنید که قیمت کمتر از قیمت بازار باشد، به عبارتی در حالتی باشیم که قیمت برابر با P3 باشد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟
به نمودار نگاه کنید. یک خط افقی از روی نقطه P3 عمود بر منحنی قیمت رسم کنید تا نمودار عرضه و تقاضا را قطع کنید. در این شرایط میزان تقاضا از میزان عرضه بیشتر است. معنی این شرایط چیست؟
در این شرایط فروشندگان به میزانی که خریداران می خواهند و می توانند کالا بخرند کالا عرضه نمی کنند، به عبارتی ما در شرایط کمبود کالا به سر می بریم. در شرایط کمبود چه اتفاقی رخ می دهد؟ بله درست می گویید، قیمت بالا می رود.
چنان که در این دو مثال دیدیم، هر وقت بازار از شرایط تعادل خارج شود به سمت شرایط تعادل بر می گردد. شرط بروز این اتفاق البته این است که بازار آزاد باشد و این فروشنگان و خریداران باشند که با یکدیگر در تعامل هستند. هر قدر قیمت ها سریع تر متناسب با میزان عرضه و تقاضا تغییر کنند بازار سریع تر به حالت تعادل می رسد. قانون عرضه و تقاضا بیان می کند که قیمت در واقع ابزاری است که میزان عرضه و تقاضا را به شرایط تعادل بازار رهنمون می سازد.
در بحث قبلی شرایطی را بررسی کردیم که منحنی عرضه و تقاضا تغییر نمی کند و فقط صحبت از تغییر در قیمت به میان آوردیم. حال می خواهیم شرایطی را بررسی کنیم که منحنی های عرضه و تقاضا تغییر می کنند. بگذارید برای یادآوری نگاهی کوتاه به درس های جلسات قبلی بیندازیم.
چنانکه می بینید با تغییر برخی شرایط ما شاهد تغییر در منحنی عرضه یا تقاضا خواهیم بود. وقتی درآمد افراد زیاد می شود، منحنی تقاضا به سمت راست جابه جا می شود. وقتی درآمد افراد کم می شود، این منحنی به سمت چپ جابه جا می شود.
افزایش قیمت کالای جایگزین، منحنی تقاضا را به سمت راست و کاهش قیمت آن، منحنی تقاضا را به سمت چپ جابه جا خواهد کرد. افزایش قیمت کالای مکمل موجب جابه جایی منحنی تقاضا به سمت چپ و کاهش قیمت کالای مکمل، موجب جابه جایی منحنی تقاضا به سمت راست خواهد شد. یا اگر قیمت مواد اولیه کاهش یابد، منحنی عرضه به سمت راست جابجا شده و عرضه افزایش می یابد چرا که عرضه هر واحد کالا سوددهی بیشتری خواهد داشت. وقتی می خواهیم تاثیر یک تغییر یا اتفاق را بر تعادل بازار بررسی کنیم می بایست این کار را در سه مرحله انجام بدهیم:
۱- نخست، باید تصمیم بگیریم که آیا آن اتفاق یا تغییر موجب جابه جایی منحنی تقاضا، منحنی عرضه یا هر دوی آنها می شود.
۲-سپس باید تصمیم بگیریم که آیا آن اتفاق منحنی را به سمت راست جابه جا می کند یا به سمت چپ.
۳- در مرحله سوم با رسم منحنی عرضه و تقاضای جدید می توانیم معین کنیم که این اتفاق چه اثری بر قیمت و کمیت تعادل خواهد داشت.
نظریه ی رفتار تولید کننده
تولید کننده برای اینکه روند تولید مقرون به صرفه باشد باید عوامل تولید در دسترس خود را طوری با یکدیگر ترکیب کند که بیشترین مقدار تولید را با حداقل هزینه به دست آورد تا بتواند با فروش تولیدات خود، در بازار منتفع شده و به تولید ادامه دهد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که هزینه های تولید (قیمت عوامل تولید) برای تولید کننده از اهمیت خاصی برخوردار است. چون اختلاف بین درآمدها و هزینه های تولید مساوی سود خواهد بود، چنانچه تولید کننده بتواند هزینه های تولید را به حداقل برساند، قادر خواهد بود سود خود را افزایش دهد. نتیجه اینکه هزینه تولید و به طوری که بعداً خواهیم دید «هزینه نهایی» با عرضه کالا رابطه ی مستقیم خواهد داشت. در این مقاله ابتدا روند تولید و سپس انواع هزینه را مورد مطالعه قرار خواهیم داد.
1- تولید
تولید را می توان از یک طرف ایجاد فایده و مطلوبیت برای ارضاء خواسته ها و نیازهای بشر تلقی کرد و از طرف دیگر، تولید می تواند به عنوان رشته ای از فعالیت هایی تصور شود که به وسیله آنها عوامل تولید با یکدیگر ترکیب شده و به کالاها و خدمات تبدیل می گردند. رابطه ای که بین مقدار تولید و عوامل تولید وجود دارد را در اقتصاد «تابع تولید» می نامند. چنانچه عوامل تولید سرمایه، نیروی کار و زمین در تولید مشارکت داشته باشد، تابع تولید را می توان به شکل زیر نوشت:
Q = f(K, V, L)
یا
(زمین، نیروی کار، سرمایه) Q= F
برای سهولت فرض می کنیم که مقدار دو عامل زمین و سرمایه در روند تولید ثابت باشد، می خواهیم اثر تغییرات عامل نیروی کار را در مقدار تولید ارزیابی کنیم. در این صورت تابع تولید ما به صورت زیرخواهد بود.
Q = f(V)
یا
(مقدار عالم نیروی کار) f= مقدار تولید
این تابع به ما می گوید که چنانچه عامل نیروی کار را یک واحد افزایش یا کاهش دهیم، چه تغییری در مقدار تولید ایجاد خواهد شد. فرض می کنیم که مقدار زمین ثابتی به علاوه مقداری ماشین آلات کشاورزی در اخیتار داریم. ابتدا یک کارگر را استخدام می کنیم که بر روی زمین کار کند. می بینیم که او بعد از یک دوره زمانی معین، مقدار مثلاً 20 کیلوگرم گندم کشت و تولید خواهد کرد. چنانچه کارگر دوم را نیز استخدام نمائیم (یعنی جمعاً در یک زمان دو کارگر روی زمین کارکنند) مقدار محصول به 50 کیلوگرم افزایش خواهد یافت. اگر کارگرهای بعدی را یک، یک اضافه کنیم، مقادیر تولید براساس جدول فرضی 14 تغییر خواهد کرد
مقاله ی مبانی اقتصاد حاضر توسط کارشناسان واحد تحقیق و توسعه مرکز آموزش مجازی پارس تدوین گردیده است.