مقاله روابط بین الملل
مقاله روابط بین الملل
مقاله ای که در زیر مطالعه میکنید با عنوان روابط بین الملل از مرکز آموزش مجازی پارس گردآوری و ارائه شده است.
آشنایی با نظام بینالملل
رشته روابط بینالملل یك رشته میانرشتهای است كه پس از تحولات عظیم جنگ جهانی دوم و دگرگونی های بسیار در عرصه روابط بینالمللی به عنوان یك رشته علمی پدید آمد و به سرعت گسترش یافت. امروزه بسیاری از دانشگاه های بزرگ جهان، گرایشات مختلف این رشته را (شامل سیاست خارجی، مطالعات منطقهای، سازمان های منطقهای و بینالمللی، اقتصاد سیاسی بینالملل و تئوری های روابط بینالملل) در مقاطع تحصیلات تكمیلی دایر كردهاند.
لازم به ذکر است که برخی از این گرایشات مانند مطالعات منطقهای هماکنون به عنوان یک رشته خاص در دانشگاهها تدریس میشود. موضوع این رشته عبارت است از شناخت و بررسی مسائل مربوط به روابط بین كشورها و نظام حاكم بر روابط بینالمللی.
با توجه به تحولات چشم گیر در نظام بینالمللی طی سالهای اخیر ، افزایش شدید وابستگی متقابل بین کشورها، تاثیر فزاینده موسسات و سازمان های غیر دولتی بر سیاست خارجی و روابط بینالمللی، و همچنین روند جهانی شدن و تاثیر فزاینده آن بر شكلگیری روابط بینكشورها، و با توجه به ماهیت میان رشتهای و کاربردی روابط بینالملل، این رشته هم اكنون جایگاه بسیار مهمی در بین رشتههای علوم انسانی یافته است.
ما باید در زمینه روابط بین الملل تعاریف مشخصی از روابط بین الملل، نظام بین الملل و سیاست بین الملل داشته باشیم. البته قبل از پرداختن به هر بحثی یادآور شویم منظور از اصول در درس اصول روابط بین الملل قانونمندی های رفتار است نه رفتار قانونمند. در واقع اصول روابط، مطالعه قانونمندی رفتار دولتها است. قانونمندی های رفتاری که موجب تامین قدرتمندانه امنیت ملی یا ارتقاء منزلت ملی از قدرتی کوچک به یک ابرقدرت است را در این درس می آموزیم. در واقع ارزش های مطرح شده در اصول روابط بین الملل نه فلسفه سیاسی ونه حقوق بین الملل است که دارای ارزش های پیشینی باشند، بلکه اصولی هستند که دارای ارزش پسینی و غیر اعتقادی می باشند.
نظام بین الملل
گوهر نظام بین لملل آنارشیک است. نظام بین الملل محیطی است که تمامی رفتارها، جهت گیری ها، نیت ها و خواسته های واحدهای سیاست بین الملل از آن محیط تاثیر می گیرند. در نظام بین الملل بازیگر اصلی دولت-کشور است. همچنین مجموعه ای از تمام فعالیت هایی است که به روابط بین الملل شکل می دهد. بر عکس نظام بین الملل، نظام سیاسی دولت ملی در عرصه داخلی، نظامی اقتدارگرا، سلسله، مراتبی و نقشی است و نه قدرت گرای سلسله مراتبی نقشی. در مطالعۀ نظام بین الملل، عنصر و بازیگر اصلی عبارت است از دولت-کشور. یعنی عده ای از مردم که در سرزمین مشخص به طور دائم اسکان دارند و دارای حکومت هستند که وضع و اجرای قانون می کند و دارای حاکمیت می باشند. ماهیت نظام بین الملل قدرت محور است ولی ماهیت نظام سیاسی ملت دولت اقتدارمحور است .
مفهوم نظام بین الملل
مفهوم نظام بین الملل دارای دو معنای کلی در رشته ی روابط بین الملل یعنی عینی و انتزاعی است.
1-نظام بین الملل در معنای عینی آن عبارت است از: مجموعه ای از دولتها یا بازیگران بین المللی که به طور منظم در کنش و واکنش با یکدیگر قرار دارند و در نتیجه تا حدی نسبت به یکدیگر دارای وابستگی متقابل می باشند (یعنی که شرایط و فعالیت های هر بازیگر بر دیگران تاثیر می گذارد و از آنها تاثیر می پذیرد). بنابراین ویژگی مهم کنش و واکنش این بازیگران این است که آنها نسبت به یکدیگر توجه دارند و به هم پاسخ می دهند (به عبارت دیگر تصمیم گیری این بازیگران نیز دارای وابستگی متقابل است).
بدین ترتیب، نظام عبارت است از مجموعه ای عینی از بازیگران که پیوند درونی با یکدیگر دارند. این نظام تا زمانی که این بازیگران وجود دارند، وجود دارد و تنها زمانی تغییر می کند که تعداد بازیگران تغییر نماید یا هویت آنها دگرگون شود.
2-مفهوم نظام بین الملل در معنای انتزاعی آن عبارت است: از مناسبات و فرایندهایی که میان مجموعه ای از بازیگران درهم تنیده ایجاد شده است. این مفهوم به ویژه اشاره دارد به الگوهایی که از دل این مناسبات و فرآیندها قابل تشخیص است این الگوها شامل الگوی قدرت (قدرت واحد، دو قدرت، چند قدرت) الگوی سیاست ها (انقلابی یا معتدل)، سطح و الگوی منازعه ، سطح و الگوی دسته بندی ( میزان قطبی شدن)، و سطح همکاری یا میزان توسعه ی رژیم های بین المللی می باشد.
ویژگی های نظام بین الملل
1. مهمترین ویژگی نظام بین المللی این است که عنصر و عامل اصلی تشکیل دهنده و به وجودآورنده ی آن کشور است. با توجه به اینکه تصمیم گیرندگان و برگزیدگان سیاسی در پویش سیاست گذاری نقش تعیین کننده ای دارند.
2. خصوصیت دوم آن این است که گاهی محور و هسته اصلی نظام مزبور فقط دو یا چند کشور خاص است، که روابط و اعمال متقابل سایر کشورها را تحت نفوذ و تاثیر خود قرار می دهد و مرکز ثقل نظام و سیاست بین المللی به شمار می آید.
3. خصوصیت سوم نظام بین المللی ثبات یا عدم ثبات و یا به تعبیر دیگر تغییرپذیری و تحول آن است.
4. نظام بین المللی وقتی ثابت است که عاملین و اجزاء متشکله نظام معلوم و مشخص بوده و رفتار و اعمال متقابل آنها قابل پیش بینی باشد. وقتی که بعضی از شرکت کنندگان (کشورها) در نظام اهمیت خود را از دست داده و اعمال و کنش و واکنش آنها غیرقابل پیش بینی باشد، نظام بین المللی غیرثابت است. این وضع معمولا وقتی روی می دهد که نظام بین المللی جدیدی در حال تکوین باشد.
بازیگران نظام بین الملل: مهمترین بازیگران نظام بین الملل به ترتیب اهمیت عبارتند از:
الف) دولت به عنوان بازیگر اصلی نظام بین الملل؛
ب) بازیگران غیر دولتی(احزاب، گروهها، شرکت های چندملیتی)؛ شاید هیچ تشکیلات دولتی روابطی در این سطح گسترده نداشته باشد. اعمال نفوذ این گونه شرکت های چندملیتی مخصوصاً در جهان سوم بسیار مهم می باشد. این پدیده ها که جزو جدیدترین تشکل ها و پدیده های بین المللی هستند، تحولی عظیم در بنای روابط بین الملل و حتی در مفهوم آن ایجاد کردند.
سیر شکل گیری دولتهای ملی مدرن: دولتهای ملی مدرن به شکل امروزی آن بر اساس قرارداد وستفالیا در سال 1648 بوجود آمده است. از لحاظ تاریخی، زمینه تشکیل دولت ملت در نظام بین الملل از اواخر قرون وسطی پیدا شد. اما از لحاظ قانونی و رسمی با امضای قرارداد وستفالیا رسمیت یافت. عامل اصلی امضای قرارداد وستفالیا، جنگ های 30 ساله مذهبی بود که بین طرفداران نظام امپراطوری و نظام جدید در حال ظهور دولت ملت بوجود آمده بود؛ که در نهایت به پیروزی پادشاهان اروپایی و ایجاد دولت-ملت انجامید. دو نتیجه مهم قرارداد وستفالیا عبارت اند از :
الف: بوجود آمدن دولت ملت مدرن؛
ب: انتقال حاکمیت از شخص پاپ به پادشاه ها؛
نظریه های عمومی دولت: به طور کلی در مورد چگونگی پیدایش و تکامل دولت، دو دسته از نظریات وجود دارد:
1-نظریه دولت به گونه پدیده ارگانیسمی: در این نظرگاه، دولت از لحاظ چگونگی پیدایش به خانواده و جامعه تشبیه شده است. به این معنی، همانطور که خانواده و جامعه، منشأ طبیعی دارند؛ دولت نیز منشأ طبیعی داشته است. یعنی به صورت فطری در درون هر فرد وجود دارد. در این نظریه، دولت از لحاظ چگونگی تکامل، به ارگانیسمها تشبیه شده است، یعنی دولت مثل ارگانیسم ها (موجودات زنده) دارای سه خصلت عمومی می باشد:
1) ارتباط داخلی میان اجزا؛
2) توسعه و رشد درونی؛
3) درونی بودن هدف وغایت؛
4) منشأ این نظریه؛ به نظریات ارسطو بر می گردد. از منظر ارسطو، دولت قبل از فرد وجود داشته و به این معنی پدیده طبیعی می باشد.
2-نظریه دولت به عنوان پدیده ابزارگونه و ساختگی: در نظریه دوم، دولت محصول عمل ارادی انسان است. دولت نتیجه قرارداد فی مابین انسانها برای تامین صلح و امنیت می باشد. نمایندگان این نظریه در غرب، توماس هابز و جان لاک می باشند. توماس هابز بر این باور بود که قبل از تشکیل دولت، انسان ها در وضع طبیعی زندگی می کردند. از نظر هابز مهمترین ویژگی وضع طبیعی، عدم وجود امنیت می باشد. تعبیر هابز از وضع طبیعی این جمله معروف می باشد که می گوید: «انسان، گرگ انسان است». به این معنی که در وضع طبیعی، قانون جنگل حکم فرما است و هر انسان که قوی تر باشد، از حقوق و امتیازات بیشتری نیز برخوردار است. نتیجه هابز از وضع طبیعی، این است که چون در وضع طبیعی به خاطر عدم وجود امنیت، همه انسان ها از مرگ می ترسند؛ انسان ها به حکم عقل با یکدیگر قرارداد می کنند که در برابر واگذاری مقداری از حقوق و آزادی های خود به شخص ثالث یا دولت، امنیت را بدست آورند. پس از منظر هابز تشکیل دولت به قسمی مبادله بین آزادی و امنیت انسان است.
جان لاک هم مانند هابز بر این باور بود که انسان ها قبل از تشکیل دولت، در وضع طبیعی زندگی می کردند اما تفسیر جان لاک از وضع طبیعی بسیار متفاوت از تفسیر هابز می باشد. جان لاک بر این باور بود که انسان ها در وضع طبیعی آزاد و برابر می باشند و در چهارچوب قانون طبیعی عمل می کنند. به نظر جان لاک وضع طبیعی فاقد سه ویژگی بوده است:
فقدان قانون معتبر؛
فقدان قاضی بی طرف؛
عدم ضمانت اجرایی قانون؛
به نظر جان لاک انسان ها برای خروج از این وضعیت، قراردادی را برای ایجاد دولت منعقد می کنند که در نتیجه برخی از حقوق و امتیازات خود را از دست می دهند.
تعریف دولت ملت و عناصر متشکله آن: دولت ملت اشاره به آن واحد جغرافیایی دارد که از لحاظ داخلی دارای نظم و انظباط سیاسی و از لحاظ خارجی دارای استقلال می باشد.
عناصر تشکیل دهنده دولت ملت عبارتند از:
1. سرزمین؛
2. جمعیت؛
3. حکومت؛
4. حاکمیت؛
حکومتها نمایندگان دولتها در سطح بین المللی می باشند. به عنوان مثال وقتی صحبت از حکومت مجاهدین می شود، این حکومت نماینده دولت افغانستان در نظام بین المللی می باشد.
نکته مهم در خصوص حکومت ها این می باشد که حکومت ها، مجری حق حاکمیت می باشند نه مالک آن. حاکمیت به این معنی است که اقتداری بالاتر از اقتدار دولت در یک کشور وجود ندارد. تجلی حاکمیت در داخل، آزادی است؛ به این معنی که حاکمیت از آن مردم است و مردم با برگزاری انتخابات، آن را به نمایندگان در دولت واگذار می کنند. تجلی حاکمیت در خارج، استقلال است؛ یعنی اینکه دولت، تابع هیچ سازمان و نهاد دیگری نمی باشد.
مطالعه روابط بین الملل
روابط بین الملل
روابط بین الملل به مجموعه اقدامات و کنش های متقابل واحدهای حکومتی و نیز نهادهای غیردولتی و روندهای دولتهای سیاسی میان ملت ها گویند .روابط بین الملل به مجموعه ای روابط رسمی و غیررسمی واحدهای سیاسی، سازمان ها، انجمن ها، اتحادیه ها و نهادهای بین الملل است و یا به عبارت دیگر به مجموعه کنش ها و واکنش های و اندرکنش هایی که بین بازیگران نظام بین الملل صورت می گیرد، روابط بین الملل گویند. علم روابط بین الملل یعنی مطالعه قانون مندی های ناشی از خواص رفتار سیاسی. امروزه روابط بین الملل تجلی نوع سیاستی است که در آن هویت ملی و قدرت نظامی بحث غالب است ولی وجود آن اصالتاً مورد معارضه نیست بلکه مسائل رفاهی شایع و رایج غالب نیست. کلمه بین الملل نشان دهنده آن است که نوع مبادله در روابط بین الملل اصالتاً سیاسی است و کلمۀ ملی به معنای سیاسی است نه معنای قومی. در اصول روابط بین الملل است های موجود و مفروضهای بین-المللی مورد مطالعه قرار می گیرد.
تفاوت سیاست بین الملل و روابط بین الملل
سیاست بین الملل تنها به مطالعه روند روابط میان واحدهای سیاسی یعنی دولتها می پردازد. به عبارت دیگر هرگاه سخن از سیاست بین الملل به میان می آید، یعنی ما مشغول بررسی روابط میان دولتها هستیم و در روابط بین الملل تنها به مطالعه و بررسی روابط دولتها نمی پردازیم، بلکه علاوه بر بررسی کنش ها و اندرکنش های واحدهای رسمی (دولتها )، به مطالعه روابط و کنش های نهادهای غیردولتی و نیز روندهای سیاسی میان ملت ها را نیز بررسی می کنیم.
تفاوت حقوق بین الملل و روابط بین الملل
در حقوق بین الملل از رفتارهای قانونمند بحث به میان می آید نه از قانونمندی های رفتار. موضوع درس اصول روابط بین الملل و درس حقوق بین الملل با هم تفاوت اصولی دارد. هدف حقوق بین الملل مطالعه هنجارها و بایدهای حاکم بر روابط بین الملل نیست. در حالی که در درس اصول روابط بین الملل آنچه واقع می شود، مورد مطالعه قرار می گیرد. موضوع بازی قدرت است که مورد مطالعه قرار می گیرد. قابل ذکر است رویکرد حقوق گرایی یکی از اهداف اصلی روابط بین الملل را توضیح ساختار سازمان های بین الملل می داند.
تفاوت روابط بینالملل، سیاست بینالملل و سیاست خارجی
با وجود ویژگی مشترک در این سه مقوله تفاوت بین روابط بینالملل، سیاست بینالملل و سیاست خارجی در این است که: روابط بینالملل مجموعه اقدامات حكومت ها در عرصه بینالملل و فعالیت های شركتها و مؤسسات غیردولتی را شامل میشود؛
اما سیاست بینالملل، به رفتار دولتها و عكسالعمل یا پاسخ دولتها ی دیگر اشاره دارد و در واقع تنها به عملكرد دولتها محدود است.
این در حالی است كه سیاست خارجی، دربرگیرنده تصمیمهای یك دولت در عرصه روابط خارجی است.
انواع روابط بینالملل
روابط بینالمللی كه دربردارنده تمامی داد و ستدها و تعاملات بین واحدهای سیاسی(دولتها ) و سازمان های بینالمللی و مؤسسات غیردولتی است، را میتوان اینگونه برشمرد:
1. روابط موجود سیاسی و خارجی بین دولتها و سازمان های بینالمللی جهان؛
2. روابط موجود اجتماعی، اقتصادی و بازرگانی بین دولتها و سازمان های بینالمللی جهان؛
3. روابط موجود نظامی و دفاعی بین دولتها و سازمان های بینالمللی جهان؛
4. روابط موجود فرهنگی بین دولتها و سازمان های بینالمللی جهان؛
5. روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دفاعی بین سازمان های بینالمللی، سازمان های ملل متحد و سازمان های وابسته به آن و سازمان های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی جهان؛
6. سایر روابط و همكاریهای متقابل، كه بین بازیگران صحنه بینالمللی موجود بوده یا بهوجود میآید؛
عناصر و عوامل روابط بینالملل:
روابط بینالملل توسط عناصر و عوامل بینالمللی بهوجود میآیند. اهمّ بازیگران صحنه بینالملل كه در این جریان نقش دارند از این قرارند:
1. امپراطوران، پادشاهان، رهبران، رؤسای جمهور، نخستوزیران و سایر مقامات عالی هر كشور، برابر قانون اساسی، با قبول ملت آن سرزمین بهعنوان رئیس كشور صاحب اختیار و قدرت مافوق سیاسی و نظامی هستند؛
2. دولتها و هیئت حاكم كه بعد از رئیس كشور، مقامات و مناصب بعدی را دارا هستند؛
3. سازمان های عالی وزارتخانهها، مسئولین و مقامات اقتصادی، بازرگانی، سیاسی و دیپلماسی؛
4. رهبران ادیان و مذاهب؛
5.سازمان ملل متحد و اركان اصلی و سازمان های وابسته آن؛
6. شركتهای چند ملیتی و واحدهای عظیم بازرگانی جهانی و حمل و نقل بینالمللی؛
سطوح تحلیل در روابط بین الملل:
تعریف سطح تحلیل: سطح تحلیل عبارت است از پایگاه و زاویه دیدی که اندیشمند روابط بین الملل از آن پایگاه یا از زاویه دید، مسایل بین المللی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. این پایگاه به شناخت، توصیف، تجزیه، تحلیل و تفسیر انسان جهت می دهد. همچنین به محقق کمک می نماید تا بتواند از یک زاویه درست به نظام و مسائل بین المللی بنگرد.
انواع سطح تحلیل:
1) فردی
2) نهادهای تصمیم گیری
3) ملی
4) منطقه ای
5) نظام بین الملل
اقسام سطح تحلیل
1) سطح تحلیل فردی: در سطح تحلیل فردی به ویژگی ها، خصوصیات روحی و روانی افراد برجسته تصمیم گیرنده در کشور مثل رؤسای جمهور، وزیران امور خارجه و غیره … توجه می شود. لازم به ذکر است که کارآیی این سطح تحلیل برای کشورهای جهان سوم می باشد. زیرا در کشورهای جهان سوم، تصمیم گیری به صورت فردی می باشد.
2) سطح تحلیل نهادهای تصمیم گیری: در سطح تحلیل نهادهای تصمیم گیری، کارکرد نهاد و ساختار نهاد، بسیار مهم می باشد. به عنوان مثال در کشورهای اقتدارگرا، نهادهای سرکوب مثل پلیس، نقش زیادی در سیاست خارجی آن کشورها دارند. برعکس در کشورهای دمکراتیک، نهادهای سیاسی و اقتصادی، اهمیت بیشتری در سیاست خارجی کشورها دارند.
3) سطح تحلیل ملی: در سطح تحلیل ملی، به قواعد و قانونمندی های رفتاری و همچنین خصوصیات ویژه هر کشور در عرصه بین الملل توجه می شود. این خصوصیات ویژه ممکن است ژئوپلتیک (جغرافیایی) و غیرجغرافیایی (غیرژئوپلتیک ) باشد. به عنوان مثال افغانستان از لحاظ ژئوپلتیک در سه حوزه مهم آسیای میانه، خاورمیانه و جنوب شرق آسیا قرار دارد. همچنین مسایل مانند تروریسم، بنیادگرایی و مواد مخدر بر عرصه سیاست خارجی افغانستان تاثیرگذار می باشد.
4) سطح تحلیل منطقه ای: در سطح تحلیل منطقه ای، به الگوهای منطقه ای رفتار توجه می شود. این الگوهای منطقه ای، قابل تطبیق به تک تک کشورهای منطقه می باشند. زیرا وجوه مشترک رفتاری کشورهای آن منطقه را نشان می دهند. به طور مثال بر اساس الگوهای منطقه ای، رفتار کشورهای خاورمیانه با کشورهای اروپای غربی متفاوت می باشد.
5) سطح تحلیل نظام بین الملل: در سطح تحلیل نظام بین الملل، ساختار نظام بین الملل بسیار مهم می باشد. اگر ساختار نظام بینالملل تغییر کند، جایگاه و نقش کشورهای اصلی آن نیز تغییر می کند. به عنوان مثال در طی سالهای 1814- 1914 که سیستم موازنه قوا بر ساختار نظام بین الملل حاکم بوده است، انگلستان نقش اساسی را در این سیستم ایفا می نمود. اما با تغییر ساختار نظام بین الملل به دو قطبی، در طی سال های 1945- 1991 انگلستان به یک قدرت درجه دوم در نظام دو قطبی تبدیل می شود.
تعریف ساختار نظام بین الملل: ساختار نظام بین الملل اشاره به عوامل و نیروهایی دارد که در سطح فراملی بر رفتار کشورها تاثیرگذار می باشند. سئوال اساسی که طرفداران نظریه ساختار نظام بین الملل مطرح می کنند، این است که چگونه دولتها با وجود تفاوت در نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شان، رفتار مشابهی در سیاست خارجی بروز می دهند؟ به عنوان مثال با وجود آنکه آمریکا و شوروی سابق در طول دوران جنگ سرد دارای نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی متفاوتی بودند، تلاش آنها برای تامین امنیت، افزایش قدرت و نفوذ در مناطق استراتژیک جهان مشابه یکدیگر بود؟ بنابراین از منظر طرفداران ساختار نظام بین الملل، هر کشوری با مقدار فشار سیستماتیک و ساختاری از سوی نظام بین الملل مطرح است که فشارهای مذکور، ربطی به ترکیب داخلی آنها نداشته و موجب می شود که کشورها علیرغم تفاوت در ترکیب داخلی شان(نظام سیاسی- اقتصادی ) دارای مشابه و متجانسی در عرصه نظام بین الملل باشند.
1- خرد ( فردی– نهادهای تصمیم گیری – ملی)
سطح تحلیل:
2- کلان ( منطقه ای– نظام بین الملل )
اهداف ملی در روابط بین الملل
تعریف اهداف ملی: هدف ملی بنا به تعریف اکثر اندیشمندان روابط بین الملل عبارت است از تصویری از آینده که کشورها حاضرند در راه رسیدن به آن تلاش کنند.
اقسام اهداف ملی:
با توجه به دو فاکتور ارزش و اهمیت اهداف و همچنین زمان دست یابی به آنها، اهداف ملی را می توان به دو دسته تقسیم بندی کرد:
الف- اهداف استراتژیک؛ اهداف حیاتی که خود شامل دو دسته هدف است:
ب- اهداف تاکتیکی:
منظور از اهداف استراتژیک، اهداف اصولی می باشد که بر اساس قدرت یک کشور مشخص می شوند.
و منظور از اهداف تاکتیکی نیز اهداف متغیر و محیطی است که با توجه به محیط اتخاذ می شوند.
اهداف حیاتی: اهداف حیاتی اهدافی هستند که کشورها موجودیت خود را وابسته به آن می دانند؛ حفظ تمامیت ارضی، ادامه سیستم سیاسی و اقتصادی و حفظ امنیت از جمله حیاتی کشورها می باشند و کشورها حاضر به مذاکره و گفتگو در مورد آنها نیستند.
اهداف استراتژیک حفظ یا تغییر وضع موجود: گاه اهدف ملی را برحسب تجدیدنظر در الگو و بافت سیستم بین الملل یا حفظ آن، به اهداف تجدیدنظر طلبانه(تغییر وضع موجود) و حفظ وضع موجود تقسیم می کنند. داده های سیاست خارجی و رفتار دولتها براساس اتخاذ هر یک از موضع مزبور، متفاوت است. دولتها یی که بنا به دلایل و انگیزه های گوناگون دارای اهداف تجدیدنظرطلبانه اند، می کوشند به نحوی ساختارهای نظام بین المللی و الگوهای رفتاری و به طور کلی وضع موجود را در صحنه سیستم بین الملل به گونه ای که منافع آنان تامین شود، تغییر دهند. هدف استراتژیک همه کشورهای جهان سوم و ریز قدرت جهان، تغییر وضع موجود می باشد و در مقابل هدف استراتژیک همه قدرت های بزرگ جهان، حفظ وضع موجود است.
اهداف تملکی: منظور از اهداف تملکی اهدافی می باشند که بازیگران و کشورهای نظام بین الملل بدون توجه به ویژگی های محیطی و در رقابت با اهداف سایر بازیگران اتخاذ می نمانید.
برعکس اهداف محیطی با توجه به محیط و همچنین اهداف سایر بازیگران تنظیم می شوند؛ در نتیجه جنبه رقابتی اهداف محیطی، بسیار کم و از شانس موفقیت بیشتری در صحنه نظام بین الملل برخوردار می باشند. به عنوان مثال کشورهای ایران و عراق در دهه 1970 برای ارتقای منزلت خود، سیاست افزایش قدرت نظامی (اهداف تملکی) را در پیش گرفتند و در مقابل، کشورهایی مانند کره جنوبی، سنگاپور، تایوان و هنگ کنگ در دهه 1970 سیاست افزایش قدرت اقتصادی (اهداف محیطی) را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار دادند. در نتیجه گروه دوم (چهار ببر شرق آسیا) در عرصه نظام بین الملل، موفق به دستیابی به اهداف خود شدند.
اهداف متحد و پراکنده: وجود رژیم های دموکراتیک و توتالیتر (استبدادی) باعث به وجود آمدن اهداف متحد و اهداف پراکنده می شود. یکی از خصلت های رژیم های دیکتاتور این می باشد که از مشارکت فعالانه شهروندان در تعیین اهداف ملی و همچنین منافع ملی جلوگیری می کنند. به همین خاطر است که گفته می شود رژیم
های دیکتاتور دارای اهداف متحد می باشند؛ بر عکس در رژیم های دموکراتیک چون اهداف ملی نتیجه مشارکت همه شهروندان در سیاست می باشد، گفته می شود که رژیم های دموکراتیک دارای اهداف پراکنده می باشند.
از طرفی دیگر نیز اهداف پراکنده، اهدافی هستند که ارتباطی میان آنها وجود ندارد و هریک از سیاستگذاران یا نهادهای تصمیم گیری از مش خاصی پیروی می کنند. در مقابل اهدافی که در بین آنها نوعی وحدت و انسجام وجود دارد، اهداف متحد نامیده می شوند. ممکن است دولتی بر اثر عدم شناخت صحیح از جامعه بین المللی و نیز ناتوانی و ضعف در تبدیل خواستها به دادههای مناسب سیاست خارجی و همچنین ناهماهنگی میان سیاستگذاران و عدم درک درست از منافع و اهداف ملی، مجبور به تعقیب یک سلسله سیاست های پراکنده ای شود که به هیچ وجه ارتباطی منطقی میان اجزای تشکیل دهنده آن، وجود نداشته باشد. معمولا در چنین وضعیتی، رفتار اینگونه دولتها ، جنبه انفعالی دارد و بیان کننده یک استراتژی منسجم و متحد نیست.
اهداف اعمالی/ اهداف اعلانی: از آنجایی که مسایل سیاست خارجی و همچنین اهداف ملی در منزلت بازیگران تاثیرگذار می باشد، گاهی اوقات کشورها ممکن است دارای دو دسته اهداف اعمالی و اهداف اعلانی باشند. به این معنی که گاهی اوقات اهدافی را که اعلان می کنند، با اهدافی که عملا به دنبال آن می باشند متفاوت است. به عنوان مثال پیوستن بسیاری از کشورهای جهان سوم به معاهدات و کنواسیونهای بین المللی، جنبه اعلانی دارد.
توضیح: فاکتورهای سنجش قدرت کشورها عبارتند از: نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ابرقدرت، ریز قدرت. همچنین قدرت کشورها ممکن است از نظر فاکتورها یک بعدی و یا چند بعدی باشند.
بند دهم- منافع ملی در روابط بین الملل
تعریف منافع ملی: منشأ پیدایش مفهوم منافع ملی به تحولات واحدهای نظام سیاسی باز می گردد. قید «ملی» بیانگر این موضوع می باشد که مفهوم منافع ملی در زمان پیدایش نظام دولت ملت در سال 1648 به وجود آمده است. قبل از آن واژه های اراده شاهانه، منافع نظام شاهنشاهی و ملاحظات کشور بیان کننده منافع واحد های نظام سیاسی بوده است. منافع ملی عبارت است از انگیزه های اصلی رفتار کشورها در سطح نظام بین الملل یعنی آنچه کشورها در سطح نظام بین الملل انجام می دهند، اقدامی است در جهت تحصیل، ازدیاد و حفظ منافع ملی. حوزه منافع ملی را قدرت یک کشور مشخص می کند یعنی در حالی که منافع ملی کشورهای جهان سوم ممکن است در چارچوب مرزهای جغرافیایی مشخص شود، منافع کشورهایی که جزء قدرت های بزرگ می باشند، فراتر از مرزهای جغرافیایی شان می باشد.
اقسام منافع ملی
1- منافع مشترک: به آن دسته از منافعی گفته می شود که کشورها دارای منفعت یکسان می باشد. به عنوان مثال کشورهای غربی و افغانستان در امر مبارزه با تروریسم دارای منافع ملی مشترک می باشند.
2- منافع ملی موازی: به آن دسته از منافعی گفته می شود که افزایش و کاهش منافع ملی یک کشور به معنای افزایش و کاهش منافع ملی سایر کشور ها می باشد. به عنوان مثال در خصوص مسئله قیمت نفت کشورهای عضو اوپک و کشورهای غربی دارای منافع ملی موازی می باشند.
3- منافع ملی اختلاف زا: به آن دسته از منافعی گفته می شود که قابل مصالحه می باشد. یعنی از طریق مذاکره و گفتگو قابل حل می باشد. به عنوان مثال در خصوص حق آبه ایران از دریای هیرمند از جمله مسایلی است که ایران و افغانستان دارای منافع ملی اختلاف زا می باشند.
4- منافع ملی متعارض (متضاد): به این معنی که منافع بازیگران با یکدیگر تفاوت اساسی و بنیادین دارند. به عنوان مثال در حالی که منافع کشورهای بزرگ در حفظ وضع موجود است، منافع کشورهای جهان سوم در تغییر وضع موجود می باشد.
چگونگی دستیابی به منافع ملی: با توجه به اقسام منافع ملی می توان نتیجه گرفت که منافع ملی نتیجه تعامل (ارتباط دوسویه) بین دو عنصر می باشد:
1- قدرت ملی؛
2- سازگاری با نظام بین المللی؛
به این معنی که بدون داشتن قدرت ملی امکان دستیابی به منافع ملی امکان پذیر نمی باشد و از سوی دیگر باید بین منافع ملی اتخاذ شده و قدرت ملی کشور تناسب وجود داشته باشد. از سوی دیگر موفقیت دستیابی به منافع ملی نیازمند سازگاری با نظام بین الملل می باشد. یعنی اینکه منافع ملی نباید با ارزش های نظام بین الملل ماهیت خصمانه داشته باشد. زیرا در این صورت از شانس موفقیت کمتری در نظام بین الملل برخوردار است .
گذشته و حال:
جامعه بین المللی امروز زاده تحول جوامع بین المللی قرون پیشین است که هریک با تحولاتی که می یافت جانشین دیگری می شد. در جوامع بین المللی پیشین نیز، اقوام و ملل با یکدیگر ارتباطاتی داشتند؛ ولی کمیت و کیفیت این روابط متقابل و هدف های دول از ایجاد آن روابط بسیار ساده تر و محدودتر از امروز بود. از این رو، در قرون گذشته مطالعه جامعه بین المللی از اهمیت زیادی برخوردار نبود و توجه دانشمندان و کشورداران بیشتر به امور داخلی، که از اولویت بیشتری برخوردار بود، معطوف می شد.
این وضع با توجه به نبود وسایل ارتباطی کافی و در نتیجه محدود بودن ارتباط بین اقوام و ملل، کاملاٌ قابل فهم است. گذشته از این، منظور نویسندگان اولیه نیز بیشتر ارائه طرق مملکت داری به شهریاران و کشورداران بود تا تحلیل روابط بین اقوام و ملل. به هر حال، با پیشرفت وسایل ارتباطی، به همان نسبت که برقراری ارتباط با سایر اقوام و ملل تسهیل شد، بر اهمیت روابط بین الملل نیز افزوده گردید. با این همه، حتی در اروپای قرن هیجدهم نیز، که نوشتن خاطرات سیاسی و مطالعه در افکار و اندیشه های نظامی و استراتژیک و نیز بررسی برخی از جنبه های حقوق بین الملل رفته رفته گسترش یافته بود، باز هم کمتر صاحب نظری به خود زحمت این می داد که رفتار دول را در صحنه بین الملل، بیغرضانه و از روی قاعده، مطالعه و تجزیه و تحلیل کند. یک دلیل این بود که بسیاری متقد بودند که اصل توازن قوا، کم و بیش، به منزله یک قانون اساسی سیاست در سطح بین المللی است که چون کاملا بررسی، درک و پذیرفته شده، شرح و بسط بیشتر آن حاصل زیادی نخواهد داشت. از درون انقلاب کبیر فرانسه تا جنگ جهانی دوم، نیز مطالعه روابط بین الملل در واقع در بررسی وقایع مهم و کنفرانس ها، تشریح قوانین و مقرارات جنگ، وظایف کشورهای بی طرف، تشریح حقوق اسیران جنگی، تجزیه و تحلیل قراردادها، تشریح سازمان های بین المللی و وظایف ارکان آنها و نیز وارسی مجموعه نوشته های دیپلمات ها و نظامیان خلاصه می شد.
اما ظهور و توسعه ناسیونالیسم، پیدایش ایدئولوژی ها یا نظام های عقیدتی- سیاسی و اقتصادی مختلف، استقلال مستعمرات در آسیا، آفریقا و خاورمیانه، «کوچک شدن دنیا» به علت پیشرفت فوق العاده وسایل ارتباطی، ظهور جنگ افزارهای هسته ای، تعدد و تنوع سازمان های بین المللی و منطقه ای و بالاخره توسعه جنگ سرد، اساس پیشین روابط بین الملل را تغییر داد و موجب اتخاذ روش های تازه گردید و نیز مباحث تازه ای را در مطالعه روابط بین الملل گشود. در واقع در قرن بیستم بود که کوشش در جهت تحلیل با نظام روابط بین الملل آغاز شد و مطالعه مفاهیمی چون قدرت، امنیت ملی، امنیت دسته جمعی، ریشه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جنگ، دیپلماسی جدید، خلع سلاح، «توازن وحشت»، و نیز تأمل درباره سازمان ملل متحد و سایر سازمان های بین المللی، حکومت جهانی، جنگ سرد و علل بروز آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفت.
از قدیم بسیاری از صاحب نظران، روابط بین الملل را به «روابط و اعمال متقابل کشورها در جهت تحصیل منافع و حفظ اهدف ملی خود» تعریف کرده اند. امروزه دانشمندان روابط بین الملل بیشتر می کوشند روابط متقابل کشورها، یعنی طرق «همکاری» و «رقابت» بین آنها را با توجه به «محیط سیاسی» موجود تجزیه و تحلیل کنند. از این دید رشته روابط بین الملل را می توان به شرح زیر تعریف کرد:
« رشته روابط بین الملل عبارت از مطالعه عوامل و افعالی است که بر سیاست خارجی و قدرت واحدهای سیاسی جهان تأثیر می گذارند»
مقصود از «واحدهای سیاسی» در تعریف روابط بین الملل البته «کشور»ها هستند که هم موضوع روابط بین الملل و هم تعیین کننده سیاست های خارجی خود می باشند. منظور از «عوامل» هم مجموعه پدیده هایی است که بر واحدهای مزبور یعنی کشورها اثر می گذارند و معمولا از آنها به عنوان انگیزه های اعمال دول در صحنه بین المللی نام برده می شود. اهم این عوامل، که پیش از این هم به برخی از آنها اشاره شد، عبارتند از:
1- نضج گرفتن ناسیونالیسم؛
2- وجود ایدئولوژی های مختلف مانند لیبرالیسم، کمونیسم، فاشیسم، امپریالیسم و …؛
3- توسعه نفوذ جهان گرایی (یونیورسالیسم) و انترناسیونالیسم و تعدد و تنوع سازمان های بین المللی و منطقه ای؛
4- پیشرفت تکنولوژی جنگی و بخصوص ظهور جنگ افزارهای هسته ای و موشکهای قاره پیما؛
5-همبستگی و اتکای اقتصادی ملت ها به یکدیگر؛
6-کوچک شدن دنیا به علت پیشرفت های فوق العاده وسایل ارتباطی؛
7-افزایش سریع و فوق العاده جمعیت و بالا رفتن انتظارات و توقعات مردم بویژه در جهان سوم؛
8-افزایش سریع تعداد کشورهای مستقل بعد از جنگ جهانی دوم؛
9-تقسیم جهان به بلوک های مختلف در جریان جنگ سرد؛
10-به وجود آمدن پدیده جهان سوم؛
11- پیشنهاد و قبول اصل همزیستی مسالمت آمیز؛
12- به وجود آمدن سیستم توازن وحشت؛
عوامل ذکر شده طبعا اثرات قابل ملاحظه ای در روابط بین الملل بر جای گذاشته است، ولی نتوانسته است نظام بین المللی را بکلی دگرگون کند از این رو، نظام بین المللی معاصر هنوز از برخی جهات شبیه نظام بین المللی قرن نوزدهم است. غالب مسائل عمده و نیز انواع و اشکال روابط از قرن نوزدهم تاکنون تغییر زیادی نکرده است. همانطور که قبلا هم گفته شد، ریشه های مسائل ایدئولوژیک امروزی به اروپای قرن نوزدهم می رسد. بدین قرار، مسائلی چون ملیت و استقلال ملی کماکان موجب بروز مشکلاتی است. نوسازی اقتصادی که در قاره اروپا در قرن نوزدهم صورت گرفت امروز در کشورهای روبه توسعه جهان سوم رخ می دهد. قواعد حاکم بر مناسبات و مراودات بین المللی در جهان امروز دنباله قواعد مرسوم در قرون هیجدهم و نوزدهم است. بدون تردید این قواعد بیش از هر چیز معلول دوران استعمار آسیا، آفریقا و امریکای لاتین بدست کشورهای اروپایی و پیروی کشورهای این سه قاره از الگوهای اروپایی حتی پس از استقلال می باشد.
برای ثبت نام در دوره آموزشی روابط بین الملل می توانید بر روی نام دوره با عنوان روابط بین الملل کلیک کنید.