مدیریت اسلامی
نویسندگان و صاحب نظرانی که در قلمرو مدیریت اسلامی و دیدگاههای اسلام در مورد مدیریت قلم زدهاند هر یک به فراخور برداشتهای خود از اسلام، مبانی اخلاقی، و سیره پیامبر (ص) و معصومین (ع) به طور مستقیم و یا غیرمستقیم تعاریف و یا توضیحاتی را ارایه دادهاند که نوعی مفهوم مدیریت اسلامی از آن مستفاد میشود. البته دامنه این برداشتها و تعریفها ( که بیشتر بر محور ارزشها و مبانی اخلاقی مکتب اسلام و سیره پیشوایان دین قرار داشتهاند) گسترده و از نظر نوع نگاه نیز (در عین نزدیک به هم بودن) متنوع است، در ادامه به تعدادی از تعریفهای ارایه شده در مورد مدیریت اسلامی اشاره میشود:
افجهای مدیریت اسلامی را مقولهای مکتبی میداند و وظیفه مکتب نیز از نظر او ارایه راهحلهایی است که با مفهوم عدالت خواهی سازگار است (افجه ای، 1377، ص22). حمیدیزاده نیز معتقد است که نظام مدیریت در تفکر اسلامی از اصول اعتقادی آن سرچشمه میگیرد و بنابراین، مدیریت بر یک مجموعه انسانی و در یک سازمان در راستای مدیریت جهان خلقت است، با این ویژگی، وی مدیریت را به عنوان یک بینش مطرح میکند که در آن مدیر نیز عضوی از اعضای آفرینش است که باید همراه و هماهنگ با ضوابط و قوانین کلی آن باشد زیرا تشکیلاتی که به وی سپرده شده، هدفش در جهت نظم کلی جهان و برای پیشبرد فعالیتهای بشری به منظور دستیابی به سطوح آرمانی است (حمیدی زاده، 1378، ص2). عسگریان مدیریت از دیدگاه اسلام را در مسیر نزدیکی به خداوند میداند. بدین معنی که در کلیه سطوح آن زهد و تقوی پیشه میشود، سعی در بخشش و ارشاد فزونی مییابد و جلب رضایت اکثریت بیشتر میشود (عسگریان، 1370، ص 52). مشرف جوادی معتقد است در مدیریت اسلام (اسلامی)، ابتدا محور رابطه با خدا و حرکت به سوی او همراه با قادر مطلق دانستن وی و شهادت به یگانگی، یعنی فقط یاری و کمک طلبیدن از او منظور است ( مشرف جوادی، 1378 ص11)، «مدیریت در اسلام» بدون در نظر گرفتن اعتقاد به معاد و یا دنیای دیگر ناقص است. در واقع مطلب و مسایل مدیریت در اسلام، جدا از دنیای دیگر همان مدیریت غربی است ( مشرف جوادی، 1378، ص ج)، هنگامی که صحبت از مدیریت در اسلام میشود، ابتدا منظور اداره امور و بهرهبرداری صحیح از نعمتهای الهی بر اساس اعتقاد به جهانبینی توحیدی است، یعنی کلیه اعمال و رفتار انسانها و یا مدیران باید بر مبنای جهانبینی توحیدی باشد و فلسفه توحیدی ایجاب میکند که اعمال یک مدیر، علاوه بر انطباق با جهانبینی توحیدی، با اصول و اهداف جامعه اسلامی نیز تطبیق داشته باشد (مشرف جوادی، 1378، ص 3). هاشمی رکاوندی نیز مدیریت در اسلام را در اصل بر مبنای کلامی و عقیدتی ملهم از قرآن و سنتنبی (ص) استوار میداند (هاشمی رکاوندی، 1379، ص 76). تقوی دامغانی بدون این که از مدیریت اسلامی تعریفی ارایه دهد در مورد چیستی مدیریت توضیحی داده و به امانت بودن، تکلیف بودن، خدمت بودن و مواردی از این قبیل اشاره کرده است و سپس به توضیح نقش مدیر در جوامع اسلامی پرداخته است(تقوی دامغانی، 1378). نبوی مدیریت اسلامی را این چنین تعریف کرده است، مدیریت هنر وعلم به کارگیری صحیح افراد و امکانات درجهت وصول اهداف سازمانی است، به نحوی که با موازین شرع مغایرت نداشته باشد (نبوی، 1380، ص 33). قبادی نیز مدیریت اسلامی را آن بخش از «مدیریت» و فرآیند آن میداند که مستند به وحی الهی و منابع اسلامی باشد و وجه تمایز آن با دیگر مدیریتها را در مبتنی بودن بر وحی، نبود نظام بهرهکشی انسان از انسان، مبتنی بودن بر ارزشهای متعالی، مطلق و ثابت و استوار بودن برپایه تعالی، کرامت و شرافت انسانها میداند. (قبادی، 1378، ص 12)
روش شناسی بخش در مدیریت اسلامی
روش بخش در مدیریت اسلامی
یکی از روش های بخش در مدیریت اسلامی می تواند از طریق آنالیز واژگانی مدیریت اسلامی صورت پذیرد. در این روش ابتدائاً تمامی اجزاء مورد بحث در مدیریت اسلامی طبق الگویی جامع مشخص می گردد و سپس با تبیین جایگاه هر یک از اجزاء و تبیین روابط بین خود اجزاء؛ مدل کاملی از تدوین مدیریت اسلامی جهت ارائه چهارچوب مشخص برای بخش در این علم ارائه خواهد شد.
مدیریت اسلامی از ترکیب دو واژه "مدیریت " و "اسلامی " شکل گرفته است. اجزاء کاربردی علم مدیریت شامل 5 مراحله اصلی برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل به همراه یک نظام باززخورد می باشد
واژه دوم در مدیریت اسلامی، اسلام می باشد. همانطور که علم مدیریت خود از اجزای متعددی تشکیل شده است که اگر هر کدام از آن اجزاء در مطالعات و بخشات مورد توجه قرار نگیرد نتیجه حاصل از آن بخش جامع علم مدیریت نخواهد بود؛ برای اسلامی بودن نتایج حاصله بایستی اجزای دین مبین اسلام و روابط بین آن اجزاء را شناخت تا نتیجه حاصل از بخش را بتوان حقیقتاً اسلامی نامید.
اسلام متشکل از 4 جزء اصلی می باشد که عبارتند از قرآن، روایت، سیره ائمه اطهار(ع) و بزرگان اسلامی، و عقل. برای تدوین الگوی مطالعاتی مدیریت اسلامی لازم است تا به طور جامع در تمام اجزای ذکر شده بخش صورت پذیرد و سپس با تعریف روابط بین آنها به خروجی علم مدیریت اسلامی نائل آییم.
الگوی تدوین مدیریت اسلامی
مروری جامع در مطالعاتی که در حوزه مدیریت اسلامی انجام شده است نشان میدهد که هر کدام از آنها تنها از یک یا دو جنبه خاص به مدیریت اسلامی پرداختهاند، به همین دلیل هم غالباً به اصول و مبانی کاربردی دست پیدا نکردهاند و به جز مواردی که توصیههای اخلاقی در مورد شخص مدیر بیان شده است، برنامهها و راهکارهای روشنی ارائه نشده است.
بر اساس این الگو مطالعات علم مدیریت اسلامی به صورت کلی به دو حوزه مطالعات محتوایی و حوزه مطالعات ساختاری تقسیم میشود. در حوزه محتوایی به دنبال بررسی جامع تمام منابع مدیریت اسلامی میباشد.
در این حوزه تمام منابع موجود مدیریت اسلامی را به 4 گروه زیر تقسیم میکند:
- منابع قرآنی
- منابع روایی و حدیثی
- منابع فلسفی اسلامی
- منابع تاریخی و سیره
در حوزه مطالعات ساختاری هم جهت تدوین اصول و مبانی مدیریت اسلامی، میباید مطالعات و پژوهشهای مورد نیاز در 3 گروه زیر انجام پذیرد.
غرب شناسی
- فلسفه مدیریت غربی
تئوریها و نظریههای مدیریت