مقاله رشته کارگردانی

باید دانست که کارگردان مسئول تمام تصویر و صدای یک اثر است و همه کاره اثر به حساب می آید. البته در طول تاریخ سینمایی همیشه به این ترتیب نبوده است و در دوره ای کارگردانی متفاوت با آنچه امروز می بینیم مشاهده می شد. در دوره های ابتدایی ساخت استودیو های فیلم سازی قدرت بسی قویتر از کارگردان ها در سینما داشتند. آنها فیلم ها را جهت گیشه می ساختند و تنها به دنبال فروش اثر به همراه مطرح کردن اسم دو جوان زیبارو بودند. این باعث می شد که به کارگردان ها اجازه بیان آنچه در ذهن داشتند را ندهند. البته بودند افرادی همچون آلفرد هیچکاک که توانست دو طرف را بالانس کند اما کارگردانهای دیگر همچون ارسن ولز و اریک ون استروهیم تا پایان مقاومت کردند و این امر باعث نابودیشان شد. اما

می توان نقطه عطف این تاریخ را در 1950 و در سینمای فرانسه جستجو کرد. همزمان با شورش های سوشیالیستی فرانسه این کشور نقطه ای شد جهت نگاه دیگر به سینما و سینمایی را رقم زد که در آن کارگردان همه کاره بود و ایده های ناب خود را به منحصه ظهور در می آورد. از مطرح ترین کارگردان های سینمای مؤلف می توان به هاوراد هاوکس، نیکلاس ری، آلفرد هیچکاک و ارسن ولز اشاره کرد. رفته رفته با قدرت گرفتن این جریان و مطرح شدن تلویزیون که منجر به ورشکستگی استودیو های فیلم برداری و ظهور کمپانی های جدید شد، کارگردانی و اندازه ی آن به شکل امروزی تبدیل شد و هر روزه به قدرت کارگردان اضافه گردید.

سه گانه ی هر کارگردان:

1.       دکوپاژ (شرح آن در مقاله دوم رفت).
2.       میزانسن (شرح آن در مقاله سوم رفت).
3.       عوامل پنج گانه کارگردانی.

عوامل پنجگانه کارگردانی:

1.       کمپوزیسیون در تصویر
2.       توازن
3.       پرسپیکتیو
4.       خط فرضی
5.       ترانزیشن

1. کمپوزیسیون در تصویر:

کمپوزیسیون به معنای ترکیب و ترکیب بندی است و به چگونگی قرار گرفتن عناصر موجود در یک صحنه اطلاق می شود. به طور کلی هر جسمی که در تصویر باشد دارای کمپوزیسیون است. صحنه ورای این که خودش باید دارای کمپوزیسون باشد باید با دیگر صحنه ها نیز دارای کمپوزیسون باشد. کمپوزیسیون ترکیبی از شکل، خط، رنگ، نور، توازن و هماهنگی می باشد و کمپوزیسیون مطلوب می تواند به بار احساسی فیلم و جذابیت آن بیفزاید. در ادامه به ذکر دو نکته در مورد کمپوزیسون مطلوب می پردازم:

1. مگر در موارد خاص باید از قرینگی در ترکیب بپرهیزیم. تجربه نشان داده که تصاویر تماماً قرینه چشم را آزار می دهند و فرد دچار سرگیجه می شود (در موارد خاص مثلاً رژه ی نیروی های نظامی جهت القا ترس می توان از قرینگی بهره برد).

2. نباید در گوشه ای از قاب انباشتگی رنگ وجود داشته باشد (رنگ غالب صحنه منظور نیست).

2. توازن:

موازنه تصاویر در تمام قسمت های قاب شاید ساده ترین تعریف برای توازن باشد. اگر در قاب ما قسمتی پر اجزا و قسمتی خالی باشد در واقع مخاطب نیمی از کادر را از دست می دهد. نکات مهم در مورد توازن:

1. توازن به معنای ازدحام نیست، مثلاً ممکن است یک جنگل خالی از توازن باشد اما یک بیابان کاملاً متوازن جلوه کند.

2. در توازن علاوه بر چینش صحنه زاویه دوربین و نوع فیلم برداری هم حائز اهمیت است.

3. اگر سوژه در حرکت است می توانیم جهت تشخیص جهت حرکت جلوی او را خالی کنیم.

4. می توانیم جهت دید سوژه را خالی بگذاریم و با این کار سوژه را فرورفته در فکر نشان دهیم.

مقاله رشته کارگردانی

 

3. پرسپکتیو:

با این عمل در واقع به تصویر عمق می دهیم و تصویر مطلوب دو بعدی می سازیم. نکات مهم در باب پرسپیکتیو:

1. فاصله از دوربین به خودی خود پرسپیکتیو ایجاد می کند.

2. نوع فیلم برداری به طوری که اگر به شکل موازی و متحرک کاراکتر را فیلم برداری کنیم پرسپکتیو تداومی ایجاد می شود.

3. فاصله کانونی زیاد پرسپیکتیو کم و پرسپکتیو زیاد با فاصله کانون کم ایجاد می شود.

4. دیافرگم بسته پرسپکتیو را افزایش می دهد و با همین مکانیسم افزایش نور باعث دیافراگم بسته و افزایش عمق می شود.

5. با توجه به نوع نما باید پرسپکتیو مناسب را انتخاب کرد. در نماهای کلوزآپ پرسپکتیو کم، مدیوم شات پرسپکتیو میانه و لانگ شات پرسپکتیو بالا را اعمال می کنیم.

4. خط فرضی:

خطی فرضی که حد فاصل بازیگران، عناصر صحنه با دوربین است و رعایت آن باعث رفع پرش هنگام تدوین صحنه ها می شود. در حالتی که یک نفر در صحنه است خط فرضی جهت نگاه اوست و اگر دو نفر بود خط واصل نگاه آنها خط فرضی است. این امکان وجود دارد در صورتی که میان دو پلان کات ندهیم خط فرضی را بشکنیم.

5. ترانزیشن:

ارتباط بین دو صحنه با توجه به عدم پرش و نا همگونی در تصویر بهترین تعریف برای ترانزیشن است. ساده ترین روش وصل دو صحنه این است که بدون هیچ تمهیدی دو صحنه را بهم بچسبانیم اما این کار معمولاً پرش بوجود می آورد و بیننده را خسته می کند. انواع ترانزیشن:

1.       ترنزیشن توسط نمای میانی: استفاده از یک نمای میانی کوتاه جهت وصل دو صحنه مرتبط
2.       ترنزیشن رنگی: زوم بر روی رنگی خاص در صحنه اول و زوم اوت روی همان رنگ در صحنه دوم
3.       ترنزیشن نوری: خاموش کردن نور و اتصال به صحنه بعدی توسط روشن کردن دوباره ی نور
4.       ترنزیشن دیالوگ: معمولاً در مکالمه مقداری از ماجرا شرح داده می شود و بعد به خود اتفاق پل زده می شود.

ثبت نام در دوره اصول کارگردانی سینما و تلویزیون

نظرات و دیدگاه ها

۷ روز هفته ۲۴ ساعته پاسخگوی شما هستیم.
کلیه حقوق مادی و معنوی برای وب سایت مرکز آموزش مجازی پارس محفوظ است.
طراحی و توسعه با توسط تیم IT در پارس