مقاله برنامه ریزی فرهنگی
تاریخچه
برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشكال گوناگونی دارد. بطور مثال، برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صور مختلفی طبقه بندی می شود. وجودسرمشق های آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی های فرهنگی شده است.
می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. بر اساس مورد اخیر به دو نوع برنامه ریزی فرهنگی گسسته و پیوسته می توان اشاره كرد. برنامه ریزی گسسته به نوع خاصی از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود كه برنامه ریزان در هر حوزه بطور مستقل و جداگانه مبادرت به برنامه ریزی می كنند و لذا میان بخش های مختلف آن ارتباط و همبستگی ارگانیكی به چشم نمی خورد. از سوی دیگر، در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریزان با مدنظر قرار دادن الگوی كلی و نظمی اندام واره ای مبادرت به برنامه ریزی می كنند و درنتیجه حاصل كار برنامه ریزی مجموعه همبسته ای از سلسله معضل بندی شده ی تصمیمات و اقدامات خواهد بود.
از نظر زمانی سال های ۱۳۲۰- ۴۷ را دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. دراین دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی كردند. بدون این كه اصول سیاست همگنی را مطمح نظر قرار دهند و برپایهی الگوی كلانی كه نقشه عملیات اجرایی را مشخص كند، رفتار نمایند. قابل ذكر است كه علی رغم وجود سیاست فرهنگی مكتوب و نظام برنامه ریزی همه جانبه، ایدئولوژی فرهنگی حكومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهت گیری تقریباً واحدی می بخشید و آنها را در راستای نسبتاً یكسانی قرار می داد.
از جانب دیگر، در فاصله سال های ۱۳۴۷-۵۷ برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال ۱۳۴۷ شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی كشور كرد كه پس از بحث و گفت وگوی كارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاك تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یك مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمه ی متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورتهای نوینی كه در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سال های اخیر، اكنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است كه بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را كه از این پس در یك جامعه صنعتی زندگی خواهند كرد، به كار آید». در ادامه متن سیاست فرهنگی براین مهم پافشاری شده است كه برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامه ای جامع و دقیق در پیروی از یك سیاست كلی ضرورت پیدا می كند. در متن مورد اشاره، سیاست كلی فرهنگی عبارت بود از « مجموعه اصول و تدابیری كه مسوولیت های دولت را در امور فرهنگی و نیز چگونگی فعالیت های دولت و سازمان های غیردولتی را در امور فرهنگی و در جهت نیل به هدف های خاص تعیین می كند.»
براین اساس، اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی كشور تعیین شد كه عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امكانات برای ابداع و نوآوری فكری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی مغفول واقع بود توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه است . ایران كشوری اسلامی است كه با سابقه ای درخشان ركن ركین تمدن اسلامی محسوب می شود لیكن در طراحی اصول سیاست فرهنگی كشور ایران هیچ یك از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته بلكه با تأكید بر فرهنگ جامعه صنعتی ، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال ۱۳۶۳ تشكیل گردید و اصول سیاست فرهنگی كشور در جلسه ۲۸۸ مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. علاوه بر این مصوبه مصوبات دیگری نیز با هدف ساماندهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخصهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ، سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی و... . در مصوبه اهداف ، جایگاه ، اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، « شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاستگزاری ، تعیین خط مشی ، تصمیم گیری ، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی ، آموزشی و پژوهشی كشور در چار چوب سیاستهای كلی نظام است » بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحكیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است.
در طول سالهای پس از انقلاب شورای عالی طرحها و برنامه های متعددی را بررسی و به تصویب رسانده است كه از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی كشور اشاره كرد . تلاش شورای عالی همواره تعیین سیاستهای كلان و پرهیز از ورود به حوزه اجراء بوده است.در مقابل با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور كار خود قرار داد . گذشته بر مصوبات و سیاستهای كلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس كرد كه هر یك در فرهنگ كشور نقش مهمی را ایفاء كرده و می كنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی و برنامه ریزی مركز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را درسال گذشته تأسیس نموده است.
مفهوم برنامه ریزی
برنامه ریزی فرهنگی می تواند جهت بالابردن نظام مندی عرصه های نرم افزاری جامعه نقش نسبتاً كلیدی ایفا نماید كه این خود می تواند بسترسازی فرهنگی مناسبی برای عرصه های سخت افزاری جامعه مثل سیاست و اقتصاد فراهم نماید.
منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست كه نتیجه آن ممكن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا كم و بیش موفقیت آمیز باشد ویا اصلاً موفقیت آمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیت آمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت می توان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامه ریزی شده» را اطلاق كرد. پس منظور از مفهوم «برنامه ریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است كه توسط مداخلات آگاهانه انسانی شكل گرفته و در واقعیت بازتولید شده اند.
در بین نظریه پردازان حوزه فرهنگ سه نوع رویكرد به برنامه ریزی فرهنگی وجود دارد؛ دسته اول موافقان برنامه ریزی فرهنگی اند؛ دسته دوم مخالفان و دسته دیگر كسانی اند كه به نظریه حد واسطی معتقدند.
گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی
در یکی از تقسیم بندی ها، برنامه ریزی فرهنگی به ۴ گونه ی زیر تقسیم می شود:
۱) برنامه ریزی آرمان گرایانه:
این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی ، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد.
۲) برنامه ریزی واقع بینانه:
فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد. این برخورد نیز دارای خصلت تکنوکراتیک است زیرا بسیاری داوری ها وجود دارد که نمی توان به مدد ضوابط مسلم علمی به توجیه آن ها پرداخت.
۳) برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :
مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است. در این تحلیل، نخست شرایط سیستم مورد بررسی قرار می گیرد و سپس سعی می شود که ارزش ها و هدف هایی که پشتیبان اقدام بخش های گوناگون هستند روشن شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.
۴) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :
پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.
تقسیم بندی یاد شده به زبانی دیگری نیز مورد توجه دست اندرکاران امور فرهنگی جامعه واقع شده است. دبیرخانه ی شورای فرهنگ عمومی به عنوان یکی از مجامع تأثیرگذار در مقوله ی فرهنگ، سرمشق های برنامه ریزی را از یکدیگر تفکیک ساخته است.
برنامه ریزی پیوسته و گسسته :
می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی، به صورت بندی دیگری در زمینه ی طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. برنامه ریزی گسسته و پیوسته از انواع برنامه ریزی برطبق ملاک یاد شده است. برنامه ریزی گسسته، به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری) به چشم نمی خورد. از سوی دیگر در برنامه ریزی فرهنگی پیوسته، برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کلی و نظمی اندام واره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله ی معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود.
جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی :
درباره ی مرجع تصمیم گیری و برنامه ریزی در حوزه ی فرهنگ، دو نظریه وجود دارد. پیروان نظریه نخست به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ریزی فرهنگی معتقدند. این گروه بر این باور هستند که گسترش فرهنگ ها از طریق برنامه ریزی نبوده است زیرا برنامه ریزی زمانی ضروری به نظر می رسد که ما با مقاومت مواجه شویم، بنابراین اگر همه کارها به صورت عادی انجام شود و امور به صرافت طبع جریان یابد، کسی سراغ برنامه ریزی نمی رود.
در دیدگاه دوم، دولت به عنوان بزرگ ترین نهاد در نظام موازنه ی اجتماعی، مسؤولیت سرپرستی و تکامل ساختارهای اجتماعی را برعهده دارد، از این رو نه تنها متولی تکمیل فرهنگ بلکه سرپرست رشد و تکامل ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز است.
● مراحل برنامه ریزی فرهنگی
موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در پی به آن اشاره می شود:
۱) تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)
۲) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.
۳) بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.
۴) شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.
۵) شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری .
۶) طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.
7) ابلاغ برنامه به مجریان.
۸) نظارت، ارزشیابی، رفع موانع احتمالی و در صورت نیاز، تجدید نظر در برنامه وطراحی برنامه علمیاتی.
برای تحقق هر برنامه فرهنگی، مقدمات و شرایطی لازم است. در سطح کلان، ثبات و اقتدار نظام اجتماعی از جمله شرایط اولیه برنامه ریزی است. همچنین تأمین حداقل نیازهای اقتصادی گروههای هدف، باعث افزایش اثربخشی و کارآیی برنامه ریزی فرهنگی خواهد شد. عدم خنثی سازی فعالیت های فرهنگی توسط نهادها و مؤسسات فرهنگی موجود در جامعه از جمله الزامات برنامه ریزی فرهنگی مؤثر می باشد، در غیر این صورت، ماحصل برنامه ریزی فرهنگی، به حداقل ممکن خواهد رسید.