روانشناسی رشد کودک
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
اهمیت روانشناسی رشد کودک
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
اهداف روانشناسی رشد کودک
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک
مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید.
رشد جسمانی :
چنانچه می دانیم دوران بلوغ وآستانه آن هنگام رشد وتغییرات سریع می باشدواستخوان بندی،اندامهای داخلی وماهیچه هارشد می کند.سازمان غددتغییراتی پیدا می کندکه عمیقاً درکیفیت شیمیایی بدن موثرواقع میگردد. این تغییرات که بنوبه خوداهمیت شایانی را دارندتأثیربسزایی درشخصیت وقدرت موجود دارندرشد جسمانی پایه ای است که تکامل اجتماعی، عاطفی واقتصادی برآن استوارمیگردد. طبق آمارگیریهای انجام شده نتایج زیرقابل تذکراست:ازدیادقد ووزن درآستانه بلوغ وسالهای اولیه بلوغ سریع می باشد.اگرمنحنی رشدقد رادرنظربگیریم جهش های چندی را درآن میبینیم.ازآن جمله درمورد پسران جهش بین 6 سالگی تا 9سالگی دیده میشود ولی بعدازاین جهش آرامشی درمنحنی نموداراست.دردوسال اول بلوغ مجدداً منحنی جهش دیگری رااغاز می کندوپس ازآن تا 18 سالگی تغییر تدریجی کمی دررشد قدحاصل میشود.قسمت عمده ازدیاد وزن درپسران بین 13 تا 16 سالگی است دردختران وضع کلی منحنی رشد مانند پسران است با این تفاوت که سرعت ازدیادقد ووزن دو سال زودترازپسران صورت می گیرد. نکته قابل توجه دیگر موضوع درجه رشد بین دوجنس است.دردوران بچگی حدوسط قددختران کمی کمترازحد وسط قدپسران است ولی دربین سنین 11 تا 14 دختران بلندترهستند.همچنین ازلحاظ وزن تاسن 11 سالگی دختران شبکترازپسران می باشندولی از11 تا 14 سالگی سنگین ترمیشوند ولی بعاز 14 سالگی رشدپسران بر دختران چه ازنظروزن وچه ازنظرقد فزونی میابد. البته این اختلافات درحد متوسط چنداد اهمیتی ندارندآنچه مهم است درحداکثروحداقل است.آنهائیکه قدشان خیلی کوتاه یا خیلی بلند است درروابط اجتماعی وآمیزش همگنان خود با اشکلاتی روبرو می شوندکه درکیفیت شخصیت ورفتار آنان موثرواقع خواهدشد.درنشستن روی صندلی پشت میزونیمکت وتختخواب با محظوراتی برخورد مینمایند. پرورشگاه باید این نکات راهمواره مدنظرداشته باشد.
رشد استخوانی
درموقع بلوغ پسران ودختران ازلحاظ تراکم وسختی استخوانها مانندهم هستند ولی ازلحاظ بزرگی پسران جلوترند.دختران چاق وقدکوتاه معمولاً درحدود14 سالگی بلوغ راتکمیل میکنند درصورتیکه دختران باریک اندام دیرترباین مرحله میرسند. همچنین پسران کوتاه قد وچاق درحدود 16 سالگی وپسران باریک اندام وبلنددر 20 سالگی ازلحاظ بلوغ کامل هستندورشد استخوانی بارشد بلوغ تکمیل میگردد.
نیرو تطابق
افزایش نیروی عضلانی دردوره بلوغ کاملاً مشهود است. عضلات دختران دربچگی طویلتروسنگین تراست ولی آنها درمورد افزایش نیروقدرت تظاهری ازخود نشان نمی دهند.عضلات پسران دردوران بلوغ سفت وسخت میشود درحالی که عضلات دختران هنوزبحالت نرمی باقیمانده است. بنابراین پسران دراین سن ازدختران نیرومندترند. این اختلاف بین دوجنس ممکن است مربوط به چندعامل می باشد. اولاً تاحدی مربوط به مشخصات ترکیبی اندامهای مردان مانند شانه های وسیع، بازوهای طویل، دستهای بلند است که به آنها موقعیت بهتری می دهد. ثانیاً تا حدی مربوط به این است که داشتن نیرو وقدرت دربین پسران ارزش واعتبار بیشتری را دارد تادختران. پسران با جدیت سعی می کنند که عضلات خویش راتقویت بخشنددر حالیکه این موجب وانگیزه دردختران وجود ندارد.
رشد زبانی
کودکان عادی، تقریباً همزمان با پیدایش دیگرشکلهای اندیشه نمادی (مانند تقلید غیابی،بازی نمادی وتصویر ذهنی) زبان می گشایند، ولی تقلید غیابی، بازی نمادی وتصویرذهنی نزد کودکان کرولال که قادربه تکلم نیستند مانند کودکان عادی ظاهر میشود.این امرنشان می دهدکه یادگیری زبان وانتقال اجتماعی آن مستلزم شکل گیری پیشین کارکردهای نمادی است؛در حالی که شکل گیری کارکردهای نمادی، مستقل اززبان انجام می گیرد.البته افرادکرولال نیزدرزندگی اجتماعی به یادگیری زبانی نائل می آیند که با حرکات واشارات است. این نوع زبان بسیارجالب توجه است،زیرا درعین حال که نوعی زبان اجتماعی است،درضمن به صورت نماینده هایی است که جنبه تقلیدی داردوبه طورفردی درتقلید غیابی وبازی نمادی وتصویریافت می شود.این زبان که باحرکت واشاره است، به منظور سازش با محیط به کاربرده می شودوجنبه تفننی ندارد واگرهمگانی بود،می توانست شکلی مستقل وابتکاری ازکارکردهای نشانه ای باشد.ولی درافراد عادی، انتقال دائم گفتاری نظام جمعی، کاربرد چنین زبانی را بلااستفاده می کند.
تحول زبان: زبان پس ازآنکه ازیک مرحله صوتی(که بین 6 تا10-11 ماهگی دیده می شودومیان کودکان متعلق به فرهنگهای مختلف مشترک است) وبعداز مرحله متفاوت شدن واجها ازراه تقلید(از 11-12 ماهگی آغاز می شود) گذشت، تحول می یابدودر پایان دوره حسی وحرکتی با مرحله ای که کلمه هاوجمله ها(اشترن نامیده می شود) نامیده می شود،آغاز می شود.در این دوره، کلمه های واحد، به نوبت بیانگرامیال، هیجانها ومشاهدات کودک است.ازاواخردو سالگی کودک نخست جمله های ساده دو کلمه ای وسپس جمله های کوتاه کامل، بدون صرف افعال، برزبان جاری می کند. پس ازآن، نوبت به یادگیری تدریجی ساختهای دستوری می رسد. براون و برکو ازدانشگاه هاروارد و اروین و میلر ازدانشگاه برکلی، پژوهشهای ارزنده ای درباره قواعد نحوی زبان کودکان 2 تا 4 سال انجام داده اند. این پژوهشها که ازفرضیه چومکی، درمورد قواعد دستوری الهام گرفته اند، ثابت می کنند که یادگیری قواعدنحوی زبان، صرفاً تقلید انفعالی نیست. زیرا نه تنها سهم همسان سازی تعمیم دهنده درآن قابل اغماض نیست، بلکه ساختهای ابتکاری نیزکه براون چندنمونه ازآنها راآورده است، دیده می شود. به علاوه، او نشان داده است که تبدیل جمله های بزرگسالان به الگوهای ابتکاری کودکان، تابع مقتضیات کارکردی است، مانند نگهداری حداقل اطلاعات ضروری وتمایل به افزودن براین حداقل.
رشد عاطفی
تعریف عاطفه: عاطفه حالتی است انفعالی که برروی موجود موثرواقع شده اورا برفعالیت فوق طبیعی برمی انگیزد.یا به تعبیر دیگر ازحالت برهم خوردگی درونی وهیجان کل موجود میباشد.عواطف ازهمان اوایل زندگی درموجود ظاهرمی گردند ولی تظاهرات آنان با دوره کمال اختلاف دارند؛ نوزاد هنگام تحریک یک وضع کلی هیجانی ازخود ظاهرمیسازد.پاسخ اصلی، جنبش های نامشخص است درهمین موقع میتوان تشخیص دادکه آیا تحریک خوش آیند یا ناخوش آیند بوده است. بزودی تشخیص موقعیت فرا می رسدو عاطفه، ترس و خشم وناراحتی وخوشحالی قابل تشخیص است. در بچه های دوساله علاوه براینها حالت رشک وتنفر ومحبت نسبت به دیگران قابل ملاحظه است. اغلب حالات عاطفی درموقع ورود به مدرسه در طفل وجود دارد. موجود درسنین مختلف حساسیت مختلفی نسبت به محرکات دارد. درهر مرحله ای اززندگی نسبت به بعضی ازانگیزه های موثردر سابق عکس العمل نشان نمی دهد یا اینکه انگیزه هایی که زمانی نیرومند بوده ممکن است نیروی خودرا ازدست بدهدیا اینکه موجب بروز عاطفه ای دیگرغیراز آنچه قبلاً ایجاد مینمود گردد.
یک حالت عاطفی را می توان شامل سه قسمت دانست:
1. انگیزه که موجب ایجاد عاطفه بخصوص میگردد.
2. تغییرات درونی که بطورمختصر واجمالی بشرح آن مبادرت رفت.
3. پاسخ ابراز شده
علما ودانشمندان تقسیمات متفاوتی ازعواطف کرده اند.تقسیم بندی زیر را که موجزترومفیدتر ازدیگران بنظرمیرسد بیان میکنم. عواطف رااز نظرتظاهر خارجی آنها میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
1. عواطفی که تظاهرات تهاجمی دارند مانند:خشم، رشک، تنفر وامثال اینها.
2. عواطفی که دارای تظاهرات تدافعی هستند مانند:ترس،اندوه، تأسف، ناراحتی، بیزاری وامثال اینها.
3. عواطفی که تظاهرات سرورآمیز به دنبال دارند مانند: عشق، محبت، خوشحالی، لذت وامثال اینها.
رشد شناختی
عملیاتی مانندجمع منطقی دوطبقه باهم، یا جمع دوعدد-که ازمیان اعمال عمومی ترانتخاب شدند، اعمالی هستنددرونی شده وبازگشت پذیر.مثال: جمع منطقی دربرابرتجزیه، وجمع دربرابرتفریق قراردارد.به علاوه، عملیات مختص این یا آن شخص نیست ومشترک میان تمام افرادی است که سطح فکرشان کم وبیش یکی استودراستدلال شخصی ودرتبادلات شناختی آنان به کارمی رود. زیرا تبادلات شناختی عبارتست از، جمع بندی اطلاعات وایجادرابطه ومطابقت ورابطه متقابل میان آنها وجزآن، که بازهم عملیات ویا همشکل آن است که هرفردی آن رابکار می بندد.
رشد اجتماعی
چون همه صاحبنظران قبول دارندکه رشدشناختی ورشد عاطفی یا اجتماعی به موازات یکدیگر پیش می رود وازیکدیگرجدانشدنی است.پس مطمئن ترین روش، آن است که ازنتیجه پژوهشهایی که مربوط به گرایشهای فکری کودکان به ویژه در دوره پیش عملیات استف استفاده شود.به طورکلی تفاوت اساسی میان دوره پیش عملیات وعملیات دراین است که دردوره اول، کودک با عمل ودر دوره دوم، با عملیات که هماهنگی کلیه اعمال را دربردارد، همسان سازی می کند. پس، ازهمین آغاز می توان شباهت میان مراحل رشد شناختی ومراحل فرآیند اجتماعی شدن را مشاهده کرد.امروزه روشن است که کارکرد عملیات، هماهنگی عمومی اعمال است واین اعمال شامل اعمال میان فردی ودرون فردی است.
رشد شخصیتی
»آلبرت کوموس» می گوید: «اگر شخصیت خود را بطور کامل و صد در صد می شناختیم، بهتر بود بمیریم».
این چالش پی در پی انسان برای شناخت خود است که موجب می شود به نقاط ضعف و قدرت خود پی برده و در بهبود و پیشرفت آنها گام های موثری بردارد.
ما از امکانات فراوانی برای رشد و توسعه ی شخصیت خود برخوردار هستیم. این امکانات و عوامل را باید در درون خود جستجو کنیم. آنها در درهای بسته ای قرار گرفته اند که کلیدشان فقط در دست خودمان است.شخصیت هر فرد، مجموعه ای از شیوه ی تفکر، احساس و رفتاری است که او را از دیگران متفاوت و متمایز می سازد.رفتار انسان ها نماینده ی شخصیت آنهاست و جایگاه آنها را در اجتماع تعیین می کند.
نگارنده به عوامل و ویژگی های رفتاری که می تواند در پیشرفت و رشد شخصیت موثر و مفید قرارگیرد به اختصار می پردازد:
1. مصاحبه گر مؤثری باشیم.
هدف اصلی از مصاحبت با افراد در این است که آنها را تحت تأثیر قرار دهیم. پس باید موقعیت شناس باشیم. حرف مناسب در موقعیت غیرمناسب می تواند اثر معکوس و منفی بر روی شنونده بگذارد. باید قبلاً بدانیم که از سخنان خود چه هدفی را دنبال می کنیم و چه پیامی را می خواهیم به شنونده خود برسانیم.
از پر حرفی پرهیز کرده و کلام خود را مختصر و مفید، ساده و روشن بیان کنیم، تا شنونده خود را به اغتشاش و آشفتگی فکری مبتلا نسازیم.
توجه کنیم که فقط چند ثانیه طول می کشد تا با سخن خود زخمی را بر قلب عزیزی بنشانیم. ولی سال ها لازم است تا این زخم را مدارا کنیم . سخن انسان همانند سنگی است که بطرف آب پرتاب می شود.دیگر نمی توان آن را باز گرداند.پس قبل از ادای سخن درباره ی آن فکر و اندیشه کنیم.
2.شنونده خوبی باشیم.
»ژاکلین کندی» یکی از جذاب ترین زنها در عصر خود بحساب می آمد. یکی از ویژگی هایی که او را در ردیف بانوان دوست داشتنی قرار می داد این بود که او یک شنونده خوب بود.»ژاکلین» در چشم های مصاحب خود خیره می شد و تا کلمه ی آخر را بدقت گوش می داد. چقدر زیبا و دلپذیر است که شخصی با دقت به شما گوش داده و این احساس را بوجود آورد که مصاحبت شما برای او ارزشمند است حتی اگر با سخنان شما موافق نباشد.
3. صاحب نظر باشیم.
کسل کننده است که انسان با شخصی گفتگو کند که از خود عقیده و نظری نداشته باشد. این افراد حداکثر کاری که می کنند، یک شنونده غیر فعال خواهند بود. وقتی انسان از خود عقیده و نظری نداشته باشد، به تقلید کورکورانه از دیگران می پردازد. تقلید از دیگران بدون بکار انداختن فکر و اندیشه، انسان را به بی هویتی می کشاند چون او دیگر نه خود است و نه دیگری.فراموش نکنیم که یکی از ویژگی هایی که هر انسان را از دیگری متمایز می کند، منحصر بفرد بودن اوست.همه انسانها متفاوتند چون افکار آنها متفاوت است. پس هیچگونه ترس وبیمی که فکر و اندیشه ما با دیگران فرق میکند جایز نیست و آن را باید جزیی از زیبایی و ویژگی طبیعت بشری دانست.
4. گفتار و کردار نیک و مثبت
تحمل انسان های منفی کار ساده ای نیست. ذهن خود را با افکار نیک و مثبت تزیین کرده تا بتوانید به چنان انرژی قوی و نیرومند برسید که زندگی خود و اطرافیان خود را نورانی سازید.
پیامد هر عمل، یک عکس العمل است اگر رفتار شما رفتاری نیکوکارانه باشد، بازده آن همان خواهد شد.
5. از مطلق گرائی پرهیز کنیم.
افرادی که مطلق گرا هستند، یعنی همه چیز را زیبا و یا زشت، رنگ ها را سیاه و یا سفید می بینند، بدون زحمت تجزیه تحلیل مسائل و یا تحقیق درباره آنها، بدنبال نتیجه هستند و برای خود نتیجه ای را اگر هم غیر واقع بینانه و واقع گرایانه باشد پیدا می کنند و ملاک عمل قرار می دهند.
بر عکس مطلق گرایی، انسان باید با دیدگاه تردید به مسائل نگاه کند. این تردید است که انسان را به تفکر و اندیشه وامیدارد تا جاده رسیدن به حقیقت را برای خود هموار سازد. انسان بهتر است از شک و تردید به یقین برسد، تا از یقین به شک و تردید. دو فرد ممکن است بر یک چیز نگاه کنند و آن را دو چیز متفاوت به بینند. ما چیز ها را نه آنطوری که هستند، بلکه آنطوری که هستیم می بینیم.
در دیدگاه ها و بینش های خود مطلق گرایی نکنیم. دیدگاه های ما همانند عینکی است که جهانی را از طریق آن مشاهده می کنیم. هر چند وقت باید این عینک جهان بینی خود را مورد بررسی و تجدید نظر قرار داده و در صورت لزوم درجه و نمره آن را تغییر دهیم ما نمی توانیم دنیای امروز را با جهان بینی 50 سال قبل بنگریم.
6. از خشم و عصبانیت دوری کنیم.
خشم حزیی از انسان است. کمتر کسی وجود دارد که در طول زندگی خود عصبانی نشده باشد. ولی افرادی هستند که خصلتا زود عصبانی شده و کنترل خیلی چیز ها از دستشان خارج می شود. این اشخاص باید توجه کنند که این خصلت عادتی است که مانع رشد و پیشرفت کاری، روابط اجتماعی و فامیلی آنها می شود. شاید متوجه نیستیم که وقتی خشم و عصبانیت تمام وجود ما را در بر میگیرد،ذرات گرانبهای بدن ما در این آتش خشم در حال سوختن است.
7. خلاق باشیم.
ما برای خلق کردن خلق شده ایم، پس خود خالق هستیم. خلاقیت فکر واندیشه توانمندی های انسان را بحرکت در آورده و فعال می کند. خلاقیت یک کشتی است که انسان را به ساحل نشاط و شادی می رساند.انسان های خلاق خیلی کمتر دچار یأس و نومیدی می شوند. فعالیت آنها یک نیروی اعتماد و حرمت نفس در آنها ایجاد می کند.
8. ارزش زمان را بدانید.
هر لحظه از زندگی یک لحظه طلایی است. درهای رشد و پیشرفت بروی کسانی باز است که بدانند چگونه از این لحظات به بهترین وجهی استفاده کنند. وقت شناسایی و استفاده از زمان، انسان را در جایگاه ممتازی در اجتماع قرار می دهد. بر عکس افرادی که ازرش زمان را نمی دانند و وقت خود را به بطالت می گذرانند، مواجه با ناامیدی و در حد نهایت افسردگی می شوند.
9. با نیازها زندگی کنید نه برای نیازها
ثروتمند واقعی کسی نیست که به حداکثر امکانات دسترسی داشته باشد، بلکه آن کسی است که به حداقل نیازها رسیده باشد. باید با نیازها زندگی کرد نه برای نیازها.
مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.
● تعریف فرزند پروری:
اصطلاح که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر میکند. فرزندپروری از ریشه پریو (pario) به معنی "زندگی بخش" گرفته شده است. منظور از شیوههای فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت
● شیوه های فرزند پروری:
شیوههای فرزند پروری شامل دو معیار عمده هستند: محبت و کنترل والدین.
کنترل والدین آن دسته از رفتارهای والدین را شامل میشود که در خدمت جامعه پذیری (فرایند انتقال ارزشهای اجتماعی از والدین به فرزندان) کودک قرار دارد. این امر به صورت توانایی والدین دراعمال رهنمود، ثبات، توانایی تحمل رفتارهای نامطلوب (برای مثال فریاد کشیدن، بهانهجویی، گریه و ...) و استفاده از مشوقها و تقویتها، نمود دارد. محبت نیز شامل صمیمیت، علاقه، مهربانی و عاطفه والدین میباشد.
بر اساس این دو شاخص مهم، شیوههای فرزند پروری را به سه دسته عمده تقسیم می کنند:
شیوه مقتدرانه، شیوه سهل گیرانه، شیوه استبدادی.
۱) شیوه مقتدرانه:
والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به کودکان خود منتقل میسازند، و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان میدهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میجویند و به منظور توافق با کودک با او گفتوگو میکنند، از رفتارهای نامطلوب نمیترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاشهای کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتهای مثبت بیشتری استفاده میکنند. این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمی ورزند. آنها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق فردی و ویژگیهای خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.
کودکان این والدین؛ فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شدهاند. آنها به دلیل اینکه والدینشان فرصتهای زیادی در تصمیم گیری و انتخاب در اختیارشان قرار میدهند و به خاطراینکه مورد عشق و محبت واقع میشوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.
۲) شیوه سهل گیرانه:
والدین سهلگیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال میکنند و خواستههای آنها چندان معقول نیست. مهرورزی و محبت آنها در حد متوسطی قرار دارد. خانواده این والدین نسبتا آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند، همینطور در خصوص انضباط کودک از نگرشهایی متعارض برخوردارند. والدین سهل انگار در عین آنکه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آنها ندارند. فقدان خواستههای معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و گفتوگو با کودک، همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار میرود. این والدین بسیار به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه میدهند. در عین حال والدین سهل انگار زورگو و سرکوبگر هستند. آنها از روشهای احساس گناه و انحراف استفاده میکنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانهجویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود میآورند. والدین سهل انگار در ابراز محبت با والدین مقتدر تفاوت فاحشی ندارند. مادران سهل انگار به عنوان تنبیه، کودک را از محبت خود محروم میسازند و به تمسخر او می پردازند. یک والد سهل انگار در تلاش است درباره خط مشی خود با کودک مشورت کند و قواعد خانواده را برای او توضیح دهد. او توقع چندانی برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح از کودک خود ندارد. او خود را به عنوان عاملی فعال که هر گاه بخواهد، میتواند از آن استفاده کند؛ نه به عنوان عاملی که مسئول شکلدهی یا تغییر رفتار کنونی یا آتی کودک است، معرفی میکند. کودکان این والدین از اتکاء به خود، خودداری میکنند و یا از استقلال رای اندکی برخوردارند. این کودکان به صورت افرادی نسبتا ناپخته توصیف شدهاند که هنگام مواجهه با ناملایمات، تمایل به واپسروی (روی گردانی) دارند. این کودکان نسنجیده عمل میکنند و به فعالیت بیهدف می پردازند.این کودکان نیز تکانشی، پرخاشگر و فاقد اعتماد به نفس هستند و رفتارهای بزهکارانه از خود نشان میدهند.
۳) شیوه استبدادی:
نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز میسازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیامهای کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمیدهند. این والدین نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسطی قرار دارند. در میان این سه شیوه، والدین درشیوهی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند. به ویژه این والدین به ندرت در رابطهای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت میکنند. آنها عموما نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده میکنند. ابراز محبت در این الگو در پائینترین سطح قرار دارد. این والدین، تایید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوههای ایجاد ترس استفاده میکنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی میکنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آنها قرار میگیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکنند. بر اساس تحقیقات، فرزندان والدین مستبد نسبت به فرزندان والدین مقتدر در برقراری رابطه با همسالان و داشتن موقعیت فعال و نیز استقلال رای در سطح پایینی قرار میگیرند. این کودکان همچنین افردی خشمگین، منزوی، غمگین و آسیب پذیر نسبت به فشار (استرس) و محتاط توصیف میشوند.
● بحث و نتیجه گیری:
شیوههایی که والدین در تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند، نقش اساسی در تامین سلامت روانی فرزندان آنها دارد. در سایه ارتباط سالم است که میتوان نیازهای فرزندان را شناخت و نسبت به تامین و ارضای آنها همت گماشت. همانگونه که اشاره شد، هر یک از این شیوهها اثراتی بر رفتار کودکان دارند که در این میان اثرات مخرب و منفی شیوههای سهل گیرانه و مستبدانه بیشتر است. آنچه اهمیت دارد این است که طبق تحقیقات انجام گرفته، بهترین شیوه فرزند پروری، شیوه مقتدرانه است که والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود، کنترل کننده و مقتدر هستند. این شیوه به فرزندان کمک میکند تا با هنجارهای اجتماعی بهتر سازگار شوند و همچنین تاثیر کمی بر آزادیهای فردی کودکان دارد. این کودکان با کفایت، واقع گرا، دارای اعتماد به نفس، فعال، خود نظمبخش و مسئول هستند.
● راهکارها:
در درجه نخست باید والدین را نسبت به شیوههای فرزند پروری و اثرات هر یک از آنها بر فرزندان، آگاه کرد. این آگاه سازی از چند طریق امکانپذیر است:
▪ برگزاری کلاسهای آموزش خانواده در مدارس توسط مشاوران.
▪ برگزاری دورههای آموزشی برای والدین کودکان خردسال در مهد کودکها.
▪ لزوم ایجاد دورههای آموزشی در مراکز فرهنگی مانند فرهنگسراها، کانونهای تربیتی آموزش و پرورش، کانونهای فرهنگی مساجد و اماکن مذهبی.
▪ برگزاری کارگاههای کوتاه مدت و فشرده یک روزه برای والدین.
▪ برگزاری جلسات برای مراقبین فرزندان بی سرپرست در مراکز بهزیستی.
در درجه دوم باید مسئولین را، که در واقع والدین دوم فرزندان هستند، نسبت به وجود این شیوهها و گستره رفتارهایی که به دنبال دارند، آگاه کرد. این اطلاعرسانی به شیوههای زیر انجام میشود:
▪ برگزاری جلسات مشابه جلسات والدین برای جامعه هدف زیر، به منظور آشنایی با این روشها و ضرورت آموزش والدین و کسانی که با فرزندان در ارتباط هستند:
۱) مسئولین آموزش و پرورش
۲) مسئولین بهزیستی
۳) مسئولین بهداشت روان در وزارت بهداشت
۴) نمایندگان مجلس
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ...
اتیسم
اختلال نافذ رشد با نشانه های متفاوت است که ناتوانایی هایی در زمینه های مختلف از قبیل مهارتهای ارتباط اجتماعی، مهارتهای حرکتی درشت و ظریف و حتی گاهی مهارتهای ذهنی ایجاد
می کند. اتیسم طیفی از اختلالات است. در اصطلاح کلی، به این معنی است که فرد می تواند دارای یک اتیسم خفیف یا خیلی شدید باشد. در بالاترین انتهای طیف سندرم آسپرگر وجود دارد، که بعضی از اوقات سندرم پروفسور کوچک نامیده می شود. پایین ترین انتهای طیف اغلب اتیسم کلاسیک نامیده می شود که معمولا همراه با عقب ماندگی ذهنی است. در بین این طیف انواع اختلالات نافذ رشد شامل سندرم رت اختلال فروپاشنده دوران کودکی، اختلال نافذ رشدغیر اختصاصی (NOS-PDD) وجود دارد.
چه کسی به عنوان اتیسم شناخته می شود؟
متخصصین تخمین می زنند که از هر 1000 کودک، 3 تا 6 نفر آنها اتیسم متولد می شوند ( بعضی منابع 1 به 166 تولد را ذکر می کنند). مردان 4 برابر بیشتر از زنان مبتلا می گردند. به نظر می رسید که اتیسم در بعضی خانواده ها بیشتر دیده می شود، اما قابل سرایت نیست.همیشه تشخیص فرد مبتلا به اتیسم آسان نیست. افراد اتیستیک ممکن است هوش بالا یا پایین داشته باشند. افراد اتیستیک ممکن است ساکت یا پر حرف، خجالتی یا خوش برخورد، خوب یا بد در زمینه تحصیلی باشند. بعضی از آنان خوش رفتار هستند، در حالی که برخی دیگر مشکلات رفتاری شدیدی دارند. در واقع فردی با تشخیص آسپرگر ممکن است نسبت به فردی با تشخیصNOS-PDD، مشکلات اضطرابی یا حسی داشته یا نداشته باشد.
افراد مبتلا به اتیسم چه اشتراکاتی دارند؟
آنچه در تمام افراد با تشخیص اختلال طیف اتیسم مشترک است، تاخیر یا ناتوانی در مهارتهای اجتماعی از قبیل مکالمات روزمره، تماس چشمی و درک هیجانی دیگران است.
این مشکلات منجر به نقص در تعاملات اجتماعی، دشواریهای کلامی، اختلال در ارتباطات غیر کلامی و محدودیت شدید و غیر طبیعی در انجام فعالیت ها و کارهای روزانه می شود . اغلب افراد مبتلا به اتیسم تاخیر در رشد حرکات درشت و ظریف نیز دارند. توجه به این نکته در بین نشانه ها بسیار مهم است.گاهی ممکن است یک کودک مبتلا به اتیسم در مشاهده بهتر از کودکان هم سن و سال خود به نظر برسد.
بطور کلی علائم و نشانه ها به 3 دسته اصلی تقسیم می شوند:
1- نشانه های ارتباطی-اجتماعی:
در بیشتر مواقع، یک کودک یا فرد بزرگسال به دلیل نقص یا تفاوتهای کلیشه ای در مهارت های ارتباطی و اجتماعی مشکوک به اتیسم می شود.
برخی از این تفاوتها عبارتند از:
- تاخیر یا الگوهای غیر طبیعی در گفتار (برای مثال برخی از کودکان اتیستیک متن نوارهای ویدئو را حفظ می کنند و آنها را کلمه به کلمه با همان صدایی که شخصیت فیلم حرف می زند تکرار می کنند).
- تون صدای یکنواخت یا بسیار بلند
- فقدان زبان خودمانی یا بچه گانه.
- دشواری در درک تون صدا و زبان بدنی به عنوان شیوه ای برای بیان گوشه کنایه; شوخی; طعنه و غیره.
- کمبود تماس چشمی.
- عدم توانایی در تجسم.
در حالی که برخی از افراد اتیستیک مهارت های زبانی جالبی دارند تعدادی از آنها اصلا حرف نمی زنند. در این بین افرادی هستند که مهارت های کلامی آنها منحصر به فرد است. برخی ممکن است کاملا بتوانند حرف بزنند اما دشواری زیادی در محاوره داشته باشند مثلا کوتاه حرف بزنند.
2-نشانه های حسی و حرکتی:
اکثر افراد اتیستیک حساسیت کم یا بیش از حد به نور، صدا، شلوغی و محرکات خارجی دارند. برخی از آنها حساسیت کم و زیاد را با هم نشان می دهند. این امر باعث می شود افراد اتیستیک بعضی اوقات گوشهای خود را بپوشانند، از محیطهای پر نور فراری باشند ; خودشان را محکم روی کاناپه پرت کنند یا میل شدیدی به حمل بارهای سنگین داشته باشند.در حالی که پیدا کردن یک فرد اتیستیک که به دلیل بیماری اش اختلال جسمانی داشته باشد مشکل است اما بیشتر این افراد درجاتی از دشواری حرکتی در حرکات درشت و ظریف نشان می دهند. اکثرا در نوشتن و حرکات هماهنگ مشکل دارند.
3- مشکلات شخصیتی:
اغلب افراد اتیستیک تفاوتهایی را با دیگران دارند که شامل موارد زیر می باشد:
-انجام رفتارهای تکراری
-داشتن علائق و احساسات محدود
-دشواری در دوست شدن و تداوم دوستی
-تمایل به فعالیتهایی که نیاز کمتری به تعاملات کلامی دارد.
علل اتیسم چیست؟
در این زمینه اختلاف نظرهای زیادی در بین متخصصین و غیر متخصصین وجود دارد.در مقالات نظرات مختلفی در این باره از قبیل مسائل ژنتیکی، وجود سم، آلرژیهای غذایی، والدین نامناسب، عدم رشد مغز، نقائص سیستم ایمنی و سو» تغذیه آمده است.
با وجود اختلاف نظرها، بیشتر متخصصین توافق دارند که در اتیسم یک ساختار و عملکرد مغزی متفاوت وجود دارد که به دلیل ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی بروز می کند. تاکنون هیچکس قادر به تشخیص دقیق ژن و عوامل خارجی مسئول اتیسم نبوده است .
علاج قطعی وجود ندارداما گزینه های زیادی وجود دارد
در حال حاضر، هیچ علاج قطعی برای درمان اتیسم در دسترس نیست. این به این معنی است که بیشتر متدهای درمانی که ادعا می کنند به احتمال زیاد معتبر نمی باشند. البته به این معنی نیست که علائم اتیسم نمی توانند تعدیل شوند.گفته می شود شیوه های اصلی درمان اتیسم که به اغلب بیماران توصیه می شود محدود است. البته، انواع گوناگونی از گزینه های درمانی با دسته بندی های رشدی، رفتاری، دارویی، بیومدیکال و آموزش وجود دارد. برخی از این شیوه ها بخوبی جا افتاده اند و بعضی خوب شناخته شده اند. معهذا سایر روشها هنوز بحث انگیز هستند و تحقیقات کافی در مورد آنها انجام نشده است. هرچند که این موضوع به معنی بی اثر بودن آنها نیست.
کاردرمانی در اتیسم: اصول پایه
براساس تعریف انجمن کاردرمانی امریکا، کاردرمانی درمان ماهرانه ای است که به افراد کمک می کند تا به استقلال درهمه جنبه های زندگی خود دست یابند. کاردرمانی کمک می کند تا مردم مهارتهای حرفه ای لازم در زندگی را برای کسب استقلال و رضایت مندی در زندگی را بدست آورند. اغلب اوقات کاردرمانگران با افراد صدمه دیده برا ی کسب مجدد توانایی، استفاده از دستها در فعالیتهای مختلف زندگی روزانه، توانایی نوشتن و مراقبتهای شخصی، کار می کنند.در مورد اتیسم، کاردرمانگران امروزه بطور وسیعی دامنه فعالیت های حرفه ای خود را گسترش داده اند. در گذشته کاردرمانگران ممکن بود برا ی مثال در زمینه بهبود مهارت نوشتن، لباس پوشیدن و غیره در رابطه با کودکان اتیسم فعالیت نمایند.اما از آنجایی که افراد مبتلا به اتیسم کمبودهای اساسی در مهارتهای شخصی و اجتماعی مورد نیاز برای یک زندگی مستقل دارند، کاردرمانگران امروز شیوه هایی را برای رفع این نیازها بکار می برند، برای مثال:
فراهم کردن مداخلاتی که به کودک کمک نماید تا به تحریکات حسی پاسخ مناسب را بدهد. این مداخلات ممکن است شامل تاب دادن، برس زدن، بازی روی توپ مخصوص و تمام فعالیت هایی باشد که از طریق آن کودک بتواند بدنش را در فضا بهتر کنترل نماید.
- تسهیل فعالیت های بازی که تعامل و ارتباط با دیگران را آموزش می دهد و به آن کمک می کند. برای کاردرمانی در زمینه اتیسم می توان از بازی درمانی های ساختار یافته به صورت ویژه و تخصصی استفاده نمود تا مهارتهای هیجانی، هوشی و حتی جسمانی را بهبود ببخشد.
- اتخاذ استراتژی هایی برای کمک به افرادی که از یک مرحله به مرحله دیگر در گذر هستند. برای یک کودک مبتلا به اتیسم ممکن است شیوه های مناسبی استفاده شود که بتواند جابجایی و انتقال ازمدرسه به خانه را بهتر کنترل کند. در مورد یک فرد بزرگسال مبتلا به اتیسم این مساله ممکن است مهارتهای شغلی و مهارتهای آشپزی را در بر بگیرد.
- استفاده از شیوه های تطابقی و استراتژیها برای جبران ناتوانی هایی بارز (برای مثال آموزش استفاده از کی بورد زمانی که آموزش نوشتن با دست امکان پذیر نیست و با انتخاب یک جلیقه سنگین برای افزایش تمرکز و غیره). علاوه بر این، پزشک متخصص اطفال می تواند به والدین در شناساندن مداخلات زودهنگام و قابل دسترس که از طریق مراکز توانبخشی و پزشکی ارائه می شوند، کمک نماید. افراد بزرگسال اتیسم می توانند از طریق مراکز توانبخشی خصوصی و دولتی به کار درمانی دسترسی پیدا کنند.
منابع در روزنامه موجود است.
ناخن جویدن
آیا ناخن جویدن امری شایع و متداول بشمار می آید؟
ناخن جویدن عادتی متداول است ولی معمولا یک مشکل جدی برای کودکان بشمار نمی آید. این عادت بیشتر در دوران جوانی و بلوغ دیده می شود زمانیکه نیمی از تمام کودکان تا اندازه ای ناخن هایشان را می جوند.
چه مشکلات و عللی باعث ایجاد این عادت می شود؟
اکثر کودکانی که ناخن خود را می جوند هیچ مشکلی ندارند. در بعضی موارد خود ناخن جویدن ممکن است ایجاد مشکل نماید. مانند: 1- عفونت باکتریال 2- ایجاد زگیل اطراف ناخن 3- خون ریزی 4- آسیبهای دائمی و مزمن ناخن ها .
چرا کودکان ناخن های خود را می جوند؟
بعضی از عللی که باعث می شوند کودکان ناخن هایشان را بجوند شامل موارد زیر است: 1- استرس و نگرانی 2 – تقلید از دیگر کودکان 3- یک مرحله تغییر از مکیدن شست 4- وجود ناخن هایی که به درستی آراسته نشده اند مانند ناخن های بلندی که احتیاج به کوتاه کردن دارند.
چطور می توانیم عادت ناخن جویدن را در کودکان از بین ببریم؟
در درمان این عادت باید به علت آن توجه کنیم. اگر کودک شما تحت فشارهای روحی و عصبی فراوانی قرار دارد سعی کنید این فشارها را کم و یا تعدیل نمایید. بطور مثال سعی کنید شرایط و موقعیت هایی را که کودک شما در آنها دچار اضطراب و نگرانی می شود مانند خستگی، تماشای یک برنامه مهیج یا درمانده شدن از انجام تکلیف را بشناسید و از بین ببرید و یا انها را به حداقل ممکن برسانید. کوتاه کردن ناخن های بلند به کودکان در ترک این عادت بسیار کمک می کند. با صاف کردن لبه ناخن (مثلا با سوهان) ناخن باعث اذیت کودک شما نمی شود.
توجه کودک را از جویدن ناخن دور کرده ، سعی کنید تا کودک احساس خوبی نسبت به خودش پیدا کنید یا درواقع به او اعتماد به نفس بدهید. تنبیه و شرمنده کردن کودک به هیچ وجه اثری درترک این عادت نخواهد داشت. اگر کودک شما کمی بزرگتر شده و درصدد است با استفاده از دستکش یا استعمال محلول های تلخ و بد مزه بروی انگشتان این عادت را ترک نماید نباید اجازه دهید تا از این روشها استفاده کند. تنها تصمیم کودک شماست که برای از بین بردن این عادت کارساز خواهد بود .
آیا با بزرگ شدن کودک این عادت با او خواهد ماند؟
بیشتر کسانی که ناخن خود را می جوند در نهایت آنرا ترک خواهند کرد. بیشتر از 75 درصد از کسانی که ناخن هایشان را در دوران جوانی می جوند تا سن 35 سالگی آنرا ترک میکنند.
جویدن ناخن و علت آن چیست؟
جویدن ناخن در خانواده های کم جمعیت به علت کم بودن همبازی یا توجه غیرعادی به فرزندان و در خانواده های پرجمعیت به دلیل محیط شلوغ خانه و کم توجهی به نیازهای عاطفی کودکان شایعتر است .جویدن ناخن در کودکان بسیار شایع است و از نظر اجتماعی عادتی خجالت آور، ناپسند و غیرقابل قبول به شمار می آید که باعث بی نظمی ، آسیب ناخن و کوتیکول آن ، التهاب و عفونت ناخن ، مشکلات دندانی یا عوارض دیگر می شود و نگرانی کودک و خانواده را فراهم می کند. جویدن ناخن معمولا در شرایطی مانند استرس ، اضطراب ، تقلید، وراثت و نامنظمی ناخنها ممکن است ، ایجاد شود برخی از انواع شدید ناخن جویدن در عقب ماندگی های ذهنی شدید و اسکیزوفرنیک های نوع پرانوئید دیده می شود گفتنی است ، درمان باید براساس نوع علایم ، علل و سن فرد باشد مراقبت از ناخن و کوتیکول آن شامل مانیکور کردن و خودداری از سرزنش ، تهدید، تنبیه ، راه حلی موثر و منطقی در جلوگیری و درمان است در مواردی که آسیب فیزیکی شدید روی می دهد، بویژه در عقب ماندگی های شدید، باید از روشهایی مانند رفتار درمانی و دارودرمانی کمک گرفت همچنین در صورتی که جویدن ناخن ، علامت اختلال روانپزشکی مانند اضطراب و افسردگی باشد، درمان دارویی آن ضرورت دارد.مسائل دفعی كودكان یكی از مهمترین مسائل دوران كودكی و از عمده ترین نگرانیهای احتمالی خانواده ها به شمار می رود. اختلالات دفعی در كودكان انواع مختلف دارد كه ما در این مبحث به نگهداری مدفوع و خودداری از اجابت مزاج در كودكان می پردازیم.