مدیریت بانکداری

امروزه آموزش با شیوه های نوینی ارائه میشود و یکی از این شیوه ها آموزش مجازی میباشد که از جهات مختلفی همچون صرفه جویی در زمان و مکان به صرفه میباشد. نخستین گام در راستای آموزش مجازی را میتوان فرهنگ سازی ،ایجاد اعتماد و باور مردم نسبت به کیفیت بالای آموزش و مدرک آن عنوان کرد. این مرکز با بیش از ۱۰۰ مدرس و اعضای هیئت علمی دانشگاه قرارداد همکاری در جهت تدوین محتوا اعم از جزوات درسی ، امکانات مولتی مدیا و همچنین ضبط فیلم های آموزشی نموده است .
در حال حاضر مرکز پارس با اخذ مجوزهای لازم اقدام به آماده سازی بیش از 4۰۰ دوره ی آموزشی در شاخه های مختلف علمی نموده است. یکی از این دوره ها ، دوره آموزشی مدیریت بانکداری یک دوره آموزشی بسیار کاربردی و علمی زیر گروه شاخه مدیریت در مرکز آموزش مجازی پارس می باشد.

امروزه در هر سازمان، مؤسسه یا شرکتی که افرادی خاص برای انجام اموری معین، بکارگیری می‌شوند، موفقیت آنان لزوماً در گرو بکارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی است لذا در این راستا بانک‌ها و موسسات مالی و اعتباری نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره در جهت بهبود مستمر خود نیازمند اجرای مطلوب وظایف و اصول مدیریتی در تمام سطوح و لایه‌های سازمانی اعم از معاونت‌ها و رؤسای ادارات مرکزی، مدیریت شعب استانها و رؤسای شعب خود در سطح کشور می‌باشند.

مدیریت بانکداری

مبانی سازمان و مدیریت
تعریف سازمان:
گروهی متشکل از دو یا چند تن که در محیطی با ساختار منظم و از پیش تعیین شده برای نیل به ‎‏اهداف مشخص با یکدیگر همکاری میکنند.وارتباط متقابل دارند.
انواع سازمان‎‎‎ها:
سازمان‎های انتفاعی و غیر انتفاعی
سازمان‎‎های تولیدی و خدماتی
سازمان‎‎های دولتی و خصوصی
سازمان‌های انتفاعی:
سازمان‌هایی هستند که با هدف کسب سود تشکیل می‌شوند.
سازمان‌های غیر انتفاعی:
این سازمان‌ها، با اهداف اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی تشکیل می‌شوند مانند اتحادیه‌های کارگری و انجمن‌های مذهبی.
سازمان‌های تولیدی:
این سازمان‌ها از مواد خام یا مواد اولیه برای تولید کالا استفاده می‌کنند.مانند کارخانه‌های تولید کفش و تلویزیون.
سازمان‌های خدماتی:
این نوع از سازمان‌ها خدمات ارائه می‌کنند مانند خدمات مشاوره عمومی و خدمات پزشکی.
سازمان‌های دولتی:
این نوع سازمان‌ها تحت کنترل دولت هستند.

سازمان‌های خصوصی:
این نوع سازمان‌ها بجای کنترل دولت توسط افراد یا بخش دولتی کنترل می‌شوند.

انواع محیط سازمانی:
1)محیط داخلی:
عواطف
ارزشها
اعتقادات
منافع کارکنان
منافع سهامداران
2)محیط خارجی:
مواد اولیه
پول
انرژی
اطلاعات
نیروی انسانی
مدیریت
تعاریف مختلفی از مدیریت بیان شده است. برای مثال در تعریفی بیان شده است" مدیریت عملی است که به صورت آگاهانه و مستمر انجام می شود و به سازمان و اعضای آن در تعیین و تأمین یک سلسله از هدف های کوتاه مدت و بلند مدت کمک می کند. همچنین یکی از دانشمندان به نام مری پارکر فالت بیان نموده است که "مدیریت عبارت است از انجام کار از طریق دیگران" . عمچنین کونتز نیز مدیریت را فرایند طراحی و نگهداری محیطی که در آن افراد به صورت گروهی برای دستیابی کارا به اهداف انتخاب شده کار می کنند، تعریف نموده است.
در یک تعریف مناسب می توان گفت مدیریت فرایند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل با استفاده کارا و مؤثر از منابع سازمان برای رسیدن به اهداف تعیین شده سازمان، می باشد.

وظایف مدیریت
می توان گفت که مدیر چهار وظیفه مهم دارد. این وظایف عبارتند از برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت و رهبری و کنترل
برنامه ریزی: برنامه ریزی عبارت است از تعیین هدف یا اهداف و تصمیم گیری در مورد راه های رسیدن به آن ها. برنامه ریزی قبل از سایر وظایف مدیریتی انجام می گردد. برنامه ریزی فرایندی برای رسیدن به اهداف است. بسته به فعالیتها، هر برنامه می تواند که بلند مدت، میان مدت یا کوتاه مدت باشد. برای مدیرانی که در جستجوی حمایت‌های بیرونی هستند، برنامه ریزی، مهمترین و کلیدی‌ترین سند برای رشد است.برنامه ریزی می تواند، نقش مهمی در کمک به جلوگیری از اشتباهات یا تشخیص فرصتهای پنهان بازی کند. برنامه ریزی به پیش بینی اینده و ساختن آینده تا حدودی قابل تصور کمک می کند. آن پلی است بین آنجایی که هستیم و آنجایی که می خواهیم برویم. برنامه ریزی به آینده می نگرد. برنامه ریزی، یک رویداد منحصربه‌فرد نیست که دارای یک ابتدا و انتهای مشخص باشد بلکه یک فرایند مستمر و دائمی است
نیاز به برنامه ریزی از آنجا است که همه سازمان ها با فعالیت در محیطی پویا، مترصد آن هستند که منابع محدودشان را برای رفع نیازهای متنوع و فزاینده خود صرف نمایند و این پویایی محیط و وجود تلاطم و عدم اطمینان ناشی از تغییرات محیطی، بر ضرورت انکار ناپذیر برنامه ریزی می افزاید.
تصمیم گیری، رکن اساسی تمام وظایف مدیریتی و در عین حال، مبنای برنامه ریزی است چرا که نمی توان گفت برنامه ای وجود دارد مگر اینکه تصمیمی اتخاذ شده باشد. به عبارت بهتر، تصمیم گیری، هسته مرکزی مدیریت است که در تمامی وظایف دیگر، نموددارد، به همین دلیل برخی (مانند هربرت سایمون) مدیریت و تصمیم گیری را دو واژه مترادف می دانند.
سازماندهی: در مدیریت، سازماندهی را فرایندی می‌دانند که طی آن با تقسیم کار میان افراد و گروه‌های کاری و ایجاد هماهنگی میان آنها، برای کسب اهداف تلاش می‌شود .سازماندهی در حکم فرایندی است که به صورت پیوسته و مستمر، ادامه دارد و حیات سازمانی به اطمینان از وجود ساختاری که اثربخشی و کارایی را حاصل گرداند، بستگی خواهد داشت. هدف های گوناگون نیاز به ساختارهای متفاوت دارند از این رو مدیر باید ساختار سازمان را مناسب هدف ها و منابع بنماید در واقع سازماندهی شامل وظایفی است که باید اجرا شود، تشخیص کسانی است که باید اجرا کنند، چگونگی گروه‌بندی وظایف و تعیین کسانی است که باید گزارش دهند یا گزارش بگیرند. باتوجه به تعریف فوق، این فرایند شامل سه مرحله زیر است:
1. طراحی و تعریف کارها و فعالیت‌های ضروری
2. دسته‌بندی فعالیت‌ها بر حسب مشاغل و منصب‌های سازمانی تعریف شده
3. برقراری رابطه میان مشاغل و منصب‌های سازمانی، برای کسب اهداف مشترک
هدایت و رهبری: رهبری یعنی هنر نفوذ بر زیردستان به‌نحوی که آنها به‌صورت داوطلبانه و از روی رغبت فعالیت‌های از پیش تعیین‌شده‌ای را در چارچوب اهداف معینی انجام دهند. در واقع این وظیفه به معنای تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان می باشد.
رهبری در یک سازمان، نقشی است که وظیفه آن عبارت است از:
1. تبیین کردن چشم‌انداز سازمان
2. به اشتراک گذاشتن آن به‌نحوی که افراد مشتاقانه برای رسیدن به آن مشارکت کنند
3. فراهم کردن اطلاعات، دانش و متدهای مورد نیاز برای دسترسی به آن
4. ایجاد تعادل بین منافع متعارض ذینفعان سازمان

نظارت و کنترل در سازمان: کنترل فرایندی است که مدیر از طریق آن تطابق عملیات پیش بینی شده با عملیات انجام شده را می سنجد و در صورت وجود اختلاف و انحراف بین آنچه باید باشد و آنچه که هست، به رفع و اصلاح آنها اقدام می کند.
شاید به جرات بتوان گفت که انجام هر فعالیتی در سازمان قرین توفیق نخواهد بود مگر آنکه کنترل های لازم به عمل آمده باشد. به کمک کنترل است که مدیریت نسبت به نحوه تحقق هدفها و انجام عملیات آگاهی یافته و قدرت پیگیری و در صورت لزوم سنجش و اصلاح آنها را پیدا می کند. کنترل ابزار کارآمد مدیران در رده های مختلف سازمان از مراتب عالی تا رده های سرپرستی است و لزوم آن در مراتب مختلف به سادگی می توان احساس کرد.
شاید مهمترین مسئله ای که وجود کنترل را ضروری می سازد، آن است که پیش بینی ها و برنامه های عملیاتی در سازمان همواره با درصدی از خطا توام است و برای رفع این خطاها و اصلاح عملیات، کنترل تنها راه چاره است.
کارایی و اثربخشی:
اما در تعریف مدیریت که ذکر شد، یک نکته مهم دیگر وجود دارد و آن استفاده مؤثر و کارا از از منابع است، در حقیقت بین دو مفهوم اثربخشی و کارایی تفاوت وجود دارد.
اثربخشی (effectiveness): اثر بخشی به معنای کار درست را انجام دادن است، به معنای کار خوب و مناسب انجام دادن است. در حقیقت اثربخشی درجه رسیدن به اهداف است چقدر به اهداف نزدیک شده ایم. اثر بخشی مربوط به انتخاب ها و تصمیمات است نه عملی خاص.
کارایی (efficiency) : کارایی به معنای کار را درست انجام دادن است. یعنی انجام عمل با حداقل منابع و حداکثر بازده. هرچه بتوانیم عملی را به شکل مناسب تر با هزینه کمتر و بازدهی بیشتر انجام دهیم، آن عمل را کاراتر انجام دادیم.
انجام عملی می تواند اثر بخش باشد ولی کارا نباشد و بالعکس. برای مثال وقتی شما برای کنکور درس می خوانید، اگر منابع خوبی برای امتحان انتخاب کنید، کار شما اثر بخش است، حال اگر این منابع انتخابی را به خوبی مطالعه نکنید، کار شما کارا نمی باشد و بالعکس اگر منابع مناسبی انتخاب نشود ولی این منابع بطور مناسبی خوانده و فهمیده شود، این فعالیت اثر بخش نمی باشد ولی کاراست.
در یک سازمان نیز به همین نحو است، برای مثال اگر یک سازمان تولیدی، یک محصولی که دارای مشتری فراوانی است برای تولید انتخاب کند، کار او اثر بخش بوده است ولی اگر این محصول پر هزینه و با کیفیت پایین تولید گردد، تولید محصول کارایی لازم را ندارد و یا بالعکس اگر سازمان یک محصول را با حداقل هزینه و کیفیت بالا تولید نماید تولید محصول کارا می باشد ولی اگر این محصول تولید شده در بازار مورد توجه قرار نگیرد و به فروش نرسد، تولید محصول مورد نظر اثر بخش نبوده است. لازم به توضیح است که اگر در انجام فعالیت خاصی اثر بخشی و کارایی بالا باشد می گوییم بهره وری آن عمل بالاست. در حقیقت در ادبیات مدیریت، اثر بخشی به علاوه کارایی برابر بهره وری است.
سطوح مدیریت
به فردی که مسئولیت چند نفر را بر عهده داشته باشد مدیر می گویند. به شخصی که مسئولیت گروه کوچکی در خط تولید داشته مدیر گویند و فردی که مسئولیت یک سازمان بزرگ با هزاران کارمند را داشته باشد نیز مدیر گویند. بنابراین مدیریت دارای سطوح مختلفی است. سه سطح اصلی برای مدیریت وجود دارد: 1)سطح عملیاتی(سرپرستی)، 2)سطح میانی، 3)سطح عالی.
1) سطح عملیاتی(سرپرستی): به سطح پایینی مدیریتی گفته می شود. مدیران این سطح عمدتاً سرپرستانی هستند که بطور مستقیم با کارکنان سروکار دارند، مانند سرپرست بخش فرز، سرپرست بخش مونتاژ و... . این دسته از مدیران، از مدیران میانی دستور گرفته و به آن ها گزارش می دهند. این مدیران به دنبال اجرای اهداف عملیاتی کوتاه مدت هستند. آن ها برنامه های کوتاه مدت (روزانه و یا هفتگی) را تنظیم می کنند.
2) سطح میانی: این مدیران حلقه واسط میان مدیران عملیاتی و عالی هستند. مانند مدیر تولید، مدیر فروش، مدیر مالی و... . این مدیران گزارش های مدیران سطح پایین را تجزیه و تحلیل می کنند به مدیران ارشد، گزارش می دهند و برنامه های میان مدت تنظیم می کنند. سطوح مدیران میانی ممکن است، بیش از یک سطح باشد. هر چه سلسله مراتب مدیران میانی بیشتر باشد، سلسله مراتب سازمان مرتفع تر می شود.
3) سطح عالی: مدیران ارشد سازمان می باشند، مانند مدیرعامل. یا اگر سازمان بزرگ باشد، معاون تولید، مالی و... .این مدیران با استراتژی های سازمان سروکار دارند. این مدیران با دریافت گزارش های مدیران میانی به تنظیم اهداف و استراتژی های بلند مدت سازمان می پردازند.

مهارت های مدیران
مدیران برای انجام وظایف خود نیاز به مهارت های مختلفی دارند. سه دسته عمده این مهارت ها عبارتند از: مهارت انسانی، فنی، ادارکی.
1)مهارت های انسانی: این مهارت به توانایی کارکردن با انسان ها اشاره دارد. شناسایی، پیش بینی و کنترل رفتار انسان ها و چگونگی برخورد با آن ها از موضوعات مهم در حوزه این مهارت می باشند. تمای مدیران در همه سطوح نیاز به این مهارت دارند.
2) مهارت فنی: این مهارت مربوط به حوزه تخصصی مدیران می باشد. هر مدیری در حوزه فعالیت خود باید دانش قابل قبولی باشد، برای مثال سرپرست بخش مونتاژ باید دانش مناسبی از ابعاد فنی عمل مونتاژ داشته باشد و یا مدیر حسابداری باید از دانش خوبی از حوزه فعالیت خود یعنی حسابداری داشته باشد. عمدتاً مدیران رده پایین نیاز بیشتری به مهارت های فنی دارند.
3)مهارت ادارکی: این مهارت شامل شناخت پیچیدگی های سازمان و نحوه برخورد با آن ها به منظور تحقق اهداف سازمان می باشد. تجزیه و تحلیل گزارش ها، تنظیم استراتژی ها و برنامه های سازمان، نحوه سازماندهی و... از موضوعات مربوط به این مهارت می باشد. عمدتاً مدیران مالی و رده بالا نیاز بیشتری به این مهارت دارند.
شکل زیر نشان دهنده مهارت های مورد نیاز هر سطح از مدیران می باشد.

با توجه به شکل بالا ملاحظه می شود که مدیران در همه سطح به یک اندازه به مهارت انسانی نیاز دارند، مدیران سطوح عملیاتی بیشتر نیازمند مهارت فنی و مدیران ارشد بیشتر نیاز به مهرت ادارکی دارند.
مدیریت منابع انسانی
هر سازمانی منابع متعددی از جمله سرمایه، اطلاعات، تجهیزات و تکنولوژی دارد. ولی بدون شک مهمترین منبع هر سازمانی نیروی انسانی می باشد. نیروی انسانی صاحب عقل و شعور انسانی است و آن را می توان آموزش داد . شناخت انسان دشوار است و رفتار های غیر قابل پیش بینی و دارای قدرت تفکر، تصمیم گیری و انطباق پذیری است. از اینرو مهمترین منبع هر سازمانی به شمار می رود . بنابراین منابع انسانی نیاز به فلسفه و روش خاص خود برای مدیریت مؤثر دارد. مدیریت منابع انسانی از مهمترین بخش های مدیریتی برای کنترل این منبع حیاتی است.
مدیریت منابع انسانی را ، شناسایی ، انتخاب ، استخدام ، تربیت و پرورش نیروهای انسانی به منظور نیل به اهداف سازمان تعریف کرده اند .در تعریف دیگر، مدیریت منابع انسانی یا مدیریت پرسنلی به معنای وسیع کلمه قسمتی از قلمرو علم وهنر مدیریت را تشکیل می دهد که طرحریزی، سازماندهی، ظارت و کنترل عملیات استخدامی و همچنین آموزش و بهسازی، نگهداری و کاربرد نیروی انسانی سازمان را در جهت تامین هدف های کارکنان سازمان و جامعه شامل می شود. همچنین اندیشمند دیگری بیان نموده است که مدیریت منابع انسانی را می توان فرایند جذب و به کارگماری، پرورش و بهسازی، انگیزش و حفظ و نگهداری منابع انسانی تعریف کرد. در واقع مدیریت منابع انسانی تمام مسائل مربوط به نیروی انسانی قبل از ورود فرد به سازمان، هنگام ورود فرد، درطول زمان خدمت و حتی پس از آن را مدیریت می کند که این مسائل شامل، برنامه ریزی نیروی انسانی، شناسایی، جذب، انتخاب و استخدام، تربیت و پرورش، برقراری سیستم های پاداش، دوران بازنشستگی و دیگر مسائل مربوط به نیروی انسانی می باشد. مدیران منابع انسانی نیز کسانی هستند که مسائل مربوط به نیروی انسانی یک سازمان را در تامین یا تحقق هدف های سازمان و کارکنان آن پیگیری و اجرا می کنند.

وظایف مدیریت منابع انسانی
از جمله مهمترین وظایف مدیریت منابع انسانی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
• تجزیه و تحلیل مشاغل
• نظارت بر شناسایی، انتخاب و استخدام کارکنان
• تسهیل ورود کارکنان جدید
• تنظیم برنامه های آموزشی
• طراحی سیستم های ارزیابی عملکرد
• طراحی نظام ارتقا کارکنان
• طراحی سیستم های پاداش و حقوق دستمزد
• طراحی سیستم بهداشت و ایمنی محیط کار
• طراحی سیستم انظباط
• طراحی سیستم رسیدگی به خواسته ها یا شکایات کارکنان
• وساطت میان سازمان و سندیکاهای کارگری
• طراحی و تنظیم برنامه هایی برنامه هایی برای بازنشستگان

جایگاه مدیریت منابع انسانی در سازمان
واحد مدیریت منابع انسانی به صورت یک واحد ستادی عمل می کند. بدین معنا که ای واحد، از واحدهای صفی حمایت و پشتیبانی می نماید. واحد منابع انسانی در سازمان هم رده واحدهایی همچون واحد تواید، فروش و مالی می باشد.

سطوح تجزیه و تحلیل در رفتار سازمانی
توجه به سطح تجزیه و تحلیل از نکات کلیدی در زمان نظریه‌پردازی و تجزیه و تحلیل داده‌ها است. شناخت سطح تجزیه و تحلیل بستگی زیادی به شناخت دقیق از ماهیت سازه‌های انتخاب شده در تحقیق دارد. سطح تجزیه و تحلیل به طور مثال می‌تواند در سطح فردی، گروهی، سازمانی و یا ملی باشد. محققی که رابطه بین ویژگی‌های شخصیتی و رفتار فردی در شرایط خاصی را بررسی می‌کند سطح تجزیه و تحلیل فردی را انتخاب کرده است. بررسی رابطه بین اندازه تیم و میزان هماهنگی تیمی نیز تحقیقی با سطح تجزیه و تحلیل گروهی (تیمی) است. در دو مثال فوق سازه‌های موجود در هر رابطه هم جنس سطح تجزیه و تحلیل خود بودند. در یک تحقیق البته ممکن است رابطه بین دو سازه از دو سطح مختلف هم بررسی شود. به طور مثال بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و رفتارهای شهروندی کارکنان را می‌توان تحقیقی دانست که رابطه بین پدیده‌ای را در سطح سازمانی با پدیده‌ای در سطح فردی بررسی می‌کند. به این نوع تحقیقات سطوح متقاطع (cross-level) می‌گویند.
نکته کلیدی در هر تحقیق اینست که محقق متناسب با سطح تجزیه و تحلیل خود اقدام به طراحی تحقیق و انجام اقدامات لازم مانند انتخاب نمونه و نوع تجزیه و تحلیل متناسب با سطح تجزیه و تحلیل انتخاب شده نماید. از اینرو اگر سطح تجزیه و تحلیل گروه (یا تیم) بود، نمونه تحقیق در واقع گروه‌ها یا تیم‌هایی خواهند بود که دارای مقادیر متفاوتی از پدیده‌های مورد مطالعه هستند (مثلا اندازه، سطح همکاری، یا یادگیری تیمی). در تحقیقاتی نیز که رابطه بین دو پدیده در سطوح مختلف مد نظر است نیز نمونه‌ها در هر دو سطح باید بررسی شوند. به طور مثال زمانی که هدف بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی است نیاز به انتخاب نمونه‌هایی در سطح سازمان (چندین سازمان، مثلا ۳۵ سازمان) و نمونه‌هایی در سطح فردی (مثلاً چندین فرد در هر سازمان) است. به این معنا که هم نمونه گیری در سطح سازمانی لازم است و هم نمونه گیری در سطح فردی.
یکی از مشکلات روایی بسیاری از مقالات تحقیقاتی که اینجانب برای ژورنال‌های علمی و کنفرانس‌های داخلی ارزیابی کرده‌ام و یا برخی پایان نامه هایی که در گروه داوران آنها بوده ام، عدم توجه به سطح تجزیه و تحلیل در نظریه‌پردازی، انتخاب نمونه، و تجزیه و تحلیل داده‌ها است. برای شرح این موضوع احتمالا یک مثال کمک کند. فرض کنید که محققی ممکن است علاقه‌مند به بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و رفتارهای شهروندی سازمانی باشد. این محقق ممکن است تنها یک سازمان را انتخاب کرده و از طریق یک پرسشنامه از کارکنان بخواهد که به سوالاتی مربوط به فرهنگ سازمانی و رفتارهای شهروندی پاسخ گویند. پس از تجزیه و تحلیل داده‌ها از طریق رگرسیون به این نتیجه می‌رسد که مثلا بعد خاصی از فرهنگ سازمانی ادراک شده توسط کارکنان آن سازمان دارای رابطه با میزان رفتارهای شهروندی سازمانی گزارش شده توسط آن‌ها است. پس از این مشاهده، آن محقق ممکن است بیان کند که بین بعد خاصی از فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی رابطه‌ای یافته است! ایراد این تحقیق اینست که در نظریه خود پدیده‌ای را در سطح سازمانی مد نظر داشته است (فرهنگ سازمانی)، اما برای اندازه گیری آن «صرفا» داده‌های خود را در «یک» سازمان جمع آوری کرده است. از اینرو آنچه وی اندازه گیری کرده است «ادراک فردی از فرهنگ سازمانی در یک سازمان» است و رابطه آن را با رفتار شهروندی سازمانی بررسی کرده است. محقق تنها نتیجه‌ای که می‌تواند از این بررسی بگیرد اینست که در یک سازمان شواهدی یافته است که ادراک افراد از بعد خاصی از فرهنگ سازمانی با رفتار شهروندی سازمانی گزارش شده توسط آن‌ها رابطه دارد. اگر قصد محقق واقعا بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و رفتارهای شهروندی است، وی باید سازمانهایی را بیابد که دارای فرهنگ‌های سازمانی مختلفی بوده و در هر سازمان نمونه گیری برای انتخاب افراد نماید. سپس با اندازه گیری فرهنگ سازمانی در آن سازمان‌ها و رفتارهای شهروندی سازمانی هر یک از افراد انتخاب شده از طریق تجزیه و تحلیل آماری چند سطحی رابطه فرضیه سازی شده را آزمون کند. توصیه اصلی اینست که اگر داده‌ها صرفاً در یک سازمان جمع آوری شده‌اند، محقق از تعمیم نتایج تحقیق خود به سطوح بالا‌تر (در چندین سازمان) پرهیز نماید، چرا که به دلیل تغییر سطح تجزیه و تحلیل روایی نتایج تحقیق خود را به هم می‌زند.
در یک تقسیم بندی کلی تعمیم نتایج یک تحقیق از یک سطح پایین‌تر (مثلاً فردی) به سطحی بالا‌تر (مثلاً تیمی) و یا تعمیم نتایج از سطوح بالا‌تر (مانند جامعه و یا سازمان) به سطوح پایین‌تر (مانند تیم و فرد)، زمانی که داده های جمع آوری شده ما مربوط به سطح دیگر نمی باشد، الزاماً از نظر نظری صحیح نبوده و ممکن است نوعی مغالطه نظری و روش‌شناختی تلقی گردد. برخی ممکن است با استفاده از نظریات شخصیت (سطح فردی) گزاره‌هایی درباره پیش بینی رفتارهای یک سازمان (مانند یک فرد) ارائه دهند و یا با استفاده از یک نظریه درباره سازمان (رهبری تغییر در یک سازمان) گزاره‌هایی درباره ایجاد تغییر در جامعه (مثلا رفتارهای رانندگی) پیشنهاد کنند. در هر دو مورد ممکن است خطاهایی با نام‌های ecological fallacy یا fallacy of composition رخ دهد. هر چند ممکن است یافته های ما در یک سطح برای سطوح دیگر هم قابل تعمیم باشند، اما بدون نظریه پردازی مرتبط برای سطح دیگر و تجزیه و تحلیل داده هایی جدید در سطح دیگر امکان تعمیم صحیح نتایج وجود ندارد. پیشنهاد می‌کنم تحقیقاتی که در پیرامون شما انجام می‌شود را از این منظر‌ها بررسی کنید و روشهایی برای دقت بخشیدن به شیوه طراحی تحقیق و گزارش دهی نتایج بیابید.

اصول بانکداری
بانك : بانك از کلمه بانکور ایتالیایی و فرانسوی گرفته شده یعنی به صندلی های چوبی گفته می شود .
بانکدار کیست : مهم ترین وظیفه ی بانکدار تجهیز شدن به ابزاری تا این که امور بانکداری را انجام دهد و سلاح و اسلحه یک بانکدار پول است و مهم ترین وظیفه ی بانکدار تجهیز منابع است که اولین وظیفه است .
جدا از درس : اولین بانک در ایران در سال 1266 شمسی تأسیس شد بعضی ها می گویند بانک نبود و شعبه یوده که به نام بانک جدید شرق که مرکزیت آن در کشور انگلستان بود . و در شهر لندن بود . وچند شعبه در ایران ( تهران – بوشهر ) داشته و بعد از این شاهنشاهی بود . و اولین بانک با سرمایه ی ایرانی ها در سال 1304 و بانک سپه اول قشون پهلوی نام داشت و بعد به نام سپه شد و بانک ملی در سال 1306 تأسیس و فعالیتش در سال 1307 بود و بانک مرکزی در سال 1313 و در خرداد ماه قدمت بانک مرکزی نسبت به بانک ملی و سپه کمتر است .
منابع بانک ها :
1- منابع هزینه و ( سپرده های مدت دار ) .
2- 2- منابع بدون هزینه ( قرض الحسنه )
خود قرض الحسنه تقسیم می شود به قرض الحسنه جاری و پس انداز . قرض الحسنه جاری یک سپرده ی دیداری که منظور از سپرده ی دیداری هر وقت بتوانی آن را ببینی و یا به اعتبار آن چک صادر کنی .
مزایای یک حساب پس انداز چیست ؟
1- حق تقدم در اعطای اعتبار و تسهیلات
2- تخفیف در کارمزد انجام برخی از خدمات و امور بانکی .
3- اعطای جوایز غیر ثابت نقدی و یا غیر نقدی .
مزایای یک حساب جاری چیست ؟ 1- حق تقدم در اعطای اعتبار و تسهیلات .
2- تخفیف در کارمزد انجام برخی از خدمات و امور بانکی .
عقد : عبارت است از اراده ی دو یا چند نفر مبنی بر انجام کاری یا ایفای تعهدی
جائز : عقدی است که هر یک از طرفین می تواند یا حق دارد عقد را فسخ کند عقد و یا اجازه ی بر هم زدن عقد را دارد .
لازم : عقدی است که هیچ یک از طرفین حق بر هم زدن یا فسخ آن را ندارد .
حساب قرض الحسنه ی جاری عقد جائز است و حساب قرض الحسنه ی پس انداز عقد جائز و تحت شرایطی فرق می کند .
نقدینگی شبه پول + پول
پول :یعنی وسیله ای است که از مقبولیت عامه برخوردار بوده و دارای قدرت ابراء نامحدود باشد ،ابراء یعنی ادا نمودن .
نقدینگی : عبارت است از مجموع پول و شبه پول است .
انواع پول : اسکناس و مسکوکات + سپرده دیداری .
سپرده ی دیداری : سپرده هایی هستند که از قابلیت نقدینگی بلافاصله ای برخوردار هستند به محض رؤیت از قابلیت نقد شدن برخوردارند .
شبه پول : جایگزین برای پول و از نقدینگی بلافاصله برخوردار نیست مثل سهام اگر دولتی باشد و زیر نظر بانک مرکزی باشد مثل سپرده های مدت دار .
مدیریت بازاریابی و تجهیز منابع بانکی
در بانکداری نوین عوامل متعددی وجود دارند که بر روند تجهیز منابع پولی بانکها تاثیر می گذارند، شناسایی و تعیین میزان تاثیر و نوع ارتباط این عوامل با موفقیت بانکها در تجهیز منابع پولی مقوله ای مهم می باشد، امروزه شرایط و موقعیت بانکها با یکدیگر یکسان نیست و ممکن است عوامل تاثیرگذار بر تجهیز منابع پولی حتی برای هر یک از شعب یک گروه بانکی متفاوت باشد.
عوامل فن آوری اطلاعات و ارتباطات، مهارت، نیروی انسانی شاغل در بانکها، تنوع و کیفیت خدمات بانکی، رضایت مشتریان از کارکنان و مطلوبیت محیط داخلی و محل استقرار شعب در بانکداری نوین ابزارهای مهمی هستند که برای جذب بهینه منابع پولی از آنها استفاده می شود. بانکها و موسسات مالی در گذشته از طریق انجام عملیات بانکی به جذب منابع مالی می پرداختند.
در حال حاضر بانکها مانند سایر سازمانها در سطح جهانی داد و ستند می کنند، از طرفی با توسعه روزافزون تکنولوژی و صنعتی شدن کشورها در جذب منابع مالی، تغییرات چشمگیری به وجود آمده است، بنحوی که شبکه های اتوماسیون بانکی و بانکداری اینترنتی یکی از مهمترین راههای تجهیز منابع مالی برای بانکها شده اند، در عصر حاضر به دلیل وجود رقابت بین بانکها و موسسات مالی برای جذب بیشتر منابع، تسلط بر عوامل موثر بر تجهیز منابع مالی اهمیت ویژه ای یافته است. عوامل سخت افزاری و نرم افزاری متعدد باعث میشوند که جذب منابع مالی در بانکها با روشی صحیح و در مسیری مناسب انجام گیرد.
تجهیز منابع پولی در بانکداری نوین
تجهیز منابع پولی از همان ابتدا که بشر به زندگی اجتماعی روی آورد و داد و ستند و مبادله کالا را شروع کرد، آغاز شد و همواره اصلی ترین وظیفه سیستم بانکی بوده است. در عصر حاضر بانکها برای تجهیز منابع مالی نیاز به تغییرات اساسی در محصولات و خدمات خود دارند و با خدمات ساده وساختار سنتی بانکداری نمی توانند در عرصه های جهانی به تجهیزمنابع بپردازند. در بانکداری نوین، بانکها در زمینه های مالی غیربانکی، خدمات متعددی به مشتریان ارائه می دهند و ارائه خدمات نوین مانند بانکداری سرمایه گذاری، انجام امور بیمه و مسکن و تولید باعث شده منابع جدیدی به بانکها سرازیر شود و در واقع در بانکداری نوین بخش عمده ای از منابع از طریق فعالیت های غیربانکی به دست می آید.
فناوری اطلاعات و ارتباطات
در بخش بانکداری، نوآوری های جدید مانند پول الکترونیکی، پایانه های فروش و دریافت و پرداخت اتوماتیک، بانکداری، مجازی و بانکداری اینترنتی لحظه ای تحول عظیمی را در این بخش ایجاد کرده اند و باعث ارتقای کارآیی، بهره وری، سرعت در برقراری ارتباطات و کاهش هزینه های عملیاتی برای بانکها شده اند.
مهارت های نیروی انسانی
در بانک ها بیشتر خدمات توسط نیروی انسانی ارائه می شود و تجهیز منابع در سطح استانداردهای جهانی، مستلزم داشتن کارکنانی ماهر و آموزش دیده است. در بعدفنی، کارکنان باید توانایی استفاده از تکنولوژی جدید را داشته و در شغل خود حرفه ای باشند، در بعد انسانی، کارکنان باید بتوانند به بهترین نحو با مشتریان در تعامل و ارتباط باشند.
تنوع خدمات بانکی
بانکها برای ارائه خدمات نوین و محصولات جدید نیاز به بازاریابی نوین علمی دارند. شناسایی مشتریان و نیازهای متنوع آنها با بازاریابی نوین امکان پذیر است. در بانکداری نوین، بانکها برای شناسایی مشتریان و نیازهای آنها دست به بازاریابی تک به تک و بازاریابی بر اساس پایگاه داده ها می زنند، بازاریابی تک به تک، یعنی ایجاد و مدیریت رابطه فردی با تک تک مشتریان.
کیفیت خدمات بانکی
خدماتی با کیفیت هستند که بتوانند نیازها و خواسته های مشتریان را برآورده کنند. سازمان هایی که به صورت مستمر خدمات با کیفیت ارائه می دهند و با حفظ و نگهداری مشتری اهمیت می دهند، سازمان هایی مشتری مدار هستند. در بانکها، عوامل متعددی بر کیفیت خدمات بانکی تاثیر می گذارند از جمله: میزان نرخ بهره بانکی، سیستم های نظارتی و رسیدگی به شکایات، اطلاع رسانی دقیق به مشتریان، سرعت و دقت خدمات ارائه شده، انجام به موقع تعهدات توسط موسسه، ادب و تواضع کارکنان در برخورد با مشتریان و رازداری و محرم اسرار بودن کارکنان در خصوص اطلاعات مشتری که همگی باعث جذب بیشتر منابع.
مطلوبیت محیط استقرار مکانی بانکها
با توجه به افزایش و شدت رقابت، ارائه خدمات در مکان و محل های مورد نظر مشتریان عاملی تعیین کننده در جذب و نگهداری مشتریان است. به همین دلیل امروزه بانکها و دیگر سازمانهای خدماتی به ایجاد شعب در مناطق مختلف پرداخته اند. تا ضمن ارائه خدماتی بهتر، حوزه وسیع تری را تحت پوشش قراردهند مکان استقرار شعب بانکها محرکی مهم در جذب مشتریان است و بازاریابان بانکی باید آنرا به دقت مورد بررسی و ارزیابی قرار دهند. بنابراین بانکها برای احداث شعب نیاز به ارزیابی علمی و امکان سنجی دقیق دارند و برای امکان فعلی نیز باید بازاریابی بانکی بعمل آید. واقع شدن شعب یک بانک در فاصله مکانی و زمانی مناسب، استقرار شعب یک بانک در اماکن مهمی مانند شهرک های صنعتی و مسکونی و اماکن تجاری و استقرار شعب در نزدیکی پارکینگهای عمومی از جمله پارامترهایی هستند که بر سپرده گذاری مشتریان در بانکها تاثیر می گذارند

مدیریت مالی
تعریف مدیر مالی:
دانایان علم مدیریت، تعاریف گوناگونی برای مدیریت مالی عرضه کرده‌اند؛ اما در یک تعریف ساده می‌توان مدیریت مالی را دانش و فن تأمین و کاربرد وجوه برای رسیدن به هدف و یا دانش و علم اداره‌ی پول تعریف کرد.
قبل ‌از سال 1900 مدیریت مالی، جزئی از اقتصاد کاربردی بود. طی دو دهه‌ی 1890 و 1900، چندین شرکت بزرگ آمریکایی در هم ادغام شدند؛ به‌دنبال این ادغام‌ها، 78 شرکت به‌وجود آمدند؛ که نیمی از کل تولیدات صنایع مربوطه را در دست گرفتند. پس از آن بود که در سال 1900 مدیریت مالی یک رشته‌ی علمی شد. از آن زمان، تا‌کنون مسئولیت‌ها و وظایف مدیریت مالی همواره دچار تغییر ‌و‌ تحول بوده و تردیدی نیست که در آینده نیز شاهد تغییرات بیشتری خواهد بود. ادغام‌های ذکرشده، نیازمند سرمایه‌ی هنگفتی بود؛ که به‌دنبال آن، مدیریت ساختار سرمایه، یکی از وظایف مهم مدیران شد و "مدیریت مالی" رشته‌ی خاصی از مدیریت بازرگانی شد.
در دهه‌ی 1920 شرکت‌های تولیدی، مقادیر فراوانی کالا تولید کردند و سودهای کلانی بردند. این امر، باعث شد مسائل برنامه‌ریزی و کنترل (به‌ویژه از نظر قدرت نقدینگی)، به‌تدریج در مبحث مدیریت مالی، مورد توجه قرار‌ گیرد. تأمین مالی این شرکت‌ها و مسائل مبتلابه ساختار سرمایه (در مورد ادغام‌ها) باعث شد که مؤسسات تأمین سرمایه، به‌سرعت رشد یابند. با پیدایش صنایع جدید و اقدامات صنایع قدیم، در راه دستیابی به تغییرات ناشی از تکنولوژی نوین و سازش با آن، مبحث مدیریت مالی نیز بر پایه‌ی علمی استوار گردید.
این رشته‌ی علمی با استفاده از علوم کامپیوتر، اقتصاد‌سنجی و ... همچنان در حال پیمودن راه تکامل است. این روش‌های علمی که از سال 1950 یکی پس از دیگری عرضه شد، به‌صورت ابزاری درآمد؛ که شرکت‌ها برای تجزیه‌و‌تحلیل طرح‌های مختلف سرمایه‌گذاری و محاسبه‌ی ریسک و بازده، از آن‌ها استفاده می‌کنند.
اهداف مدیر مالی:
الف) حداکثر ساختن سود: برخی تصور می‌کنند حداکثر‌سازی سود، هدف اصلی شرکت است؛ بنابرین هدف مدیر، گرفتن تصمیماتی است که سود را بیشتر افزایش دهد. چون در شرکت‌های سهامی، "سود"، معمولا با سود هر سهم که حاصل تقسیم سود خالص شرکت بر تعداد سهام است، نشان داده می‌شود، به‌همین جهت مدیران سعی دارند سود هر سهم را حداکثر سازند.
هرچند هدف حداکثرسازی سود، مطلوب به‌نظر می‌رسد، ولی کافی نیست؛ زیرا اولا؛ این هدف، معمولا محدود و کوتاه‌مدت است و می‌تواند در بلند‌مدت به ضرر شرکت باشد. برای مثال ممکن است شرکت، اقداماتی انجام دهد تا در کوتاه‌مدت سود زیادی نشان دهد؛ اما همین اقدامات کوتاه‌مدت می‌تواند اثرات نامطلوبی بر شرکت داشته باشد و در بلند‌مدت سودآوری آن‌را محدود سازد. ثانیا؛ لزوما این حداکثرسازی سود، منافع اشخاص مرتبط با شرکت را درنظر نمی‌گیرد. چون افرادی که با شرکت سروکار دارند، تنها سهامداران نیستند و گروه‌های دیگر که با شرکت در ارتباطند اگر منافعشان تحقق نیابد، شرکت به هدف خود نرسیده است. ثالثا؛ این هدف در مؤسسات غیر‌انتفاعی، مفهومی ندارد. بنابراین هدف "حداکثر سازی سود" هدف کاملی نیست.
ب) حداکثرسازی ثروت سهامداران: ثروت سهامداران، تحت تأثیر دو عامل قرار می‌گیرد، این دو عامل، عبارتند از ریسک و بازده. هرچه بازده افزایش یابد، ثروت سهامداران افزایش می‌یابد و هرچه ریسک کاهش یابد، ثروت سهامداران افزایش خواهد یافت. در‌نتیجه، تمام تصمیمات مالی، تحت تأثیر دو عامل ریسک و بازده قرار می‌گیرد. به‌عبارت دیگر بازده مثبت سهام عادی به دو روش صورت می‌پذیرد: 1. دریافت سود سهام 2. افزایش قیمت سهام عادی. از طرف دیگر، کاهش قیمت سهام عادی، به‌منزله‌ی بازده منفی است. بنابراین می‌توان هدف کامل و نهایی مدیریت مالی را حداکثر کردن ثروت سهامداران دانست.
به حداکثر رسانیدن ثروت سهامداران و منافع اجتماعی
به حداکثر رساندن ثروت سهامداران می‌تواند منافع اجتماعی را نیز تأمین کند. منافع اجتماعی حاصل افزایش ثروت سهامداران به این شرح است:
1) منافع مصرف‌کنندگان: به حداکثر رسیدن ثروت سهامداران ایجاب می‌کند که شرکت، کارآیی زیادی داشته باشد و بتواند با کمترین هزینه، کالاها و خدمات با کیفیت مطلوب به جامعه عرضه کند. در نهایت، با رضایت مشتری، منافع آنها افزایش می‌یابد.
2) منافع کارکنان: وقتی شرکتی، منافع مصرف‌کنندگان خود را تأمین‌کند و با استقبال مشتریان روبرو شود، به سطح بالاتری از کارآیی می‌رسد و به‌همراه آن از رشد قابل توجهی برخوردار می‌شود. این امر، منجر به به‌کارگیری نیروهای متخصص و ایجاد تجربه و خلاقیّت در آنها خواهد شد.
3) منافع سایر افراد جامعه: در جامعه‌ای که اکثر افراد، سهامدار شرکت‌ها باشند، افزایش قیمت سهام در جهت افزایش ثروت عمومی است

وظایف مدیر مالی:
مدیران مالی در راستای هدف اصلی مدیریت مالی، آن هدف را به هدفهای آنی تر و سهل الوصول تر ترجمه می كنند. بر این اساس وظایف مدیران مالی از دو
دیدگاه قابل بررسی است:
• الف) وظایف مدیر مالی از دیدگاه نقدینگی و سود آوری:
• ب) وظایف مدیر مالی از دیدگاه آنچه كه باید اداره گردد.
وظایف مدیر مالی از بعد نقدینگی شامل موارد زیر است:
1 – پیش بینی جریان نقدی
2- تامین منابع مالی
3- اداره جریان منابع مالی داخلی.
• وظایف مدیر مالی از بعد سودآوری شامل موارد زیر است:
1- كنترل هزینه
2- قیمت گذاری
3-پیش بینی سود
4- اندازه گیری بازده مورد نظر
وظایف مدیر مالی از دیدگاه آنچه كه باید اداره گردد شامل موارد زیر است:
1- مدیریت دارائیها
2 - مدیریت منابع مالی
به طور كلی، مدیر مالی اولا به عنوان یكی از تصمیم گیرندگان واحدهای اقتصادی در گروه مدیران شركت برای حداكثر ساختن سود مشاركت دارد و ثانیا به عنوان كارشناس مسائل مالی مدیریت مالی واحد تجاری را بعهده می گیرد.

تجزیه و تحلیل صورتهای مالی و جریانهای نقدی
انواع صورتهای مالی

یك‌ مجموعه‌ كامل‌ صورتهای‌ مالی‌ شامل‌ ترازنامه‌، صورت‌ سود و زیان‌، صورتحساب سرمایه و صورت‌ جریان‌ وجوه‌ نقد (كه‌ از این‌ به‌ بعد صورتهای‌ مالی‌ اساسی‌ نامیده‌ می‌شود) و یادداشتهای‌ توضیحی‌ می‌باشد. مسئولیت‌ تهیه‌ و ارائه‌ صورتهای‌ مالی‌ با هیأت‌مدیره‌ یا سایر اركان‌ اداره‌كننده‌ واحد تجاری‌ است‌.
ترازنامه: وضعیت‌ مالی‌ یك‌ واحد تجاری‌ دربرگیرنده‌ منابع‌ اقتصادی‌ تحت‌ كنترل‌ آن‌، ساختار مالی‌ آن‌، میزان‌ نقدینگی‌ و توان‌ بازپرداخت‌ بدهیها و ظرفیت‌ سازگاری‌ آن‌ با تغییرات‌ محیط‌ عملیاتی‌ است‌. اطلاعات‌ درباره‌ وضعیت‌ مالی‌ در ترازنامه‌ ارائه‌ می‌شود.
ترازنامه‌ باید حداقل‌ حاوی‌ اقلام‌ اصلی‌ زیر باشد:
الف‌ . داراییهای‌ ثابت‌ مشهود
ب‌ . داراییهای‌ نامشهود
ج‌ . سرمایه‌گذاریها
د . موجودی‌ مواد و كالا
ه . حسابها و اسناد دریافتنی‌ تجاری‌ و سایر حسابهاو اسناد دریافتنی‌
و . موجودی‌ نقد
ز . حسابها و اسناد پرداختنی‌ تجاری‌ و سایر حسابها و اسناد پرداختنی‌
ح‌ . ذخیره‌ مالیات‌ ،
ط‌ . ذخیره‌ مزایای‌ پایان‌ خدمت‌ كاركنان‌
ی‌ . بدهیهای‌ بلندمدت‌
ك‌ . سهم‌ اقلیت‌
ل‌ . سرمایه‌ و اندوخته‌ها
صورت سود و زیان: عملكرد مالی‌ واحد تجاری‌ دربرگیرنده‌ بازده‌ حاصل‌ از منابع‌ تحت‌ كنترل‌ واحد تجاری‌ است‌. اطلاعات‌ درباره‌ عملكرد مالی‌ درصورت‌ سود و زیان‌ و صورت‌ سود و زیان‌ جامع‌ ارائه‌ می‌شود.
صورت‌ سود و زیان‌ باید حداقل‌ شامل 10 قلم باشد :
الف‌ . درآمدهای‌ عملیاتی‌
ب‌ . هزینه‌های‌ عملیاتی‌
ج‌ . سود یا زیان‌ عملیاتی‌
د . هزینه‌های‌ مالی‌
ه . سایر درآمدها و هزینه‌های‌ غیرعملیاتی‌
و . مالیات‌ بردرآمد
ز . سود یا زیان‌ فعالیتهای‌ عادی‌
ح‌ . اقلام‌ غیرمترقبه‌
ط‌ . سهم‌ اقلیت‌
ی‌ . سود یا زیان‌ خالص‌
صورتحساب سرمایه : صورت‌ حساب سرمایه به‌ عنوان‌ یك‌ صورت‌ مالی‌ اساسی‌ ، باید كل‌ درآمدها و هزینه‌های‌ شناسایی‌ شده‌ طی‌ دوره‌ را كه‌ قابل‌ انتساب‌ به‌ صاحبان‌ سرمایه‌ است‌ ، به‌ تفكیك‌ اجزای‌ تشكیل‌دهنده‌ آنها نشان‌ دهد. به عبارت دیگر تمام اقلامی كه حقوق صاحبان سهام را تغییر می دهند بغیر از آورده و ستانده صاحبان سهام در آن نمایش داده می شود. به طور کلی صورتحساب سرمایه صورت گردش سرمایه ی شرکت می باشد.
صورت جریان وجه نقد: اطلاعات‌ در مورد جریانهای‌ نقدی‌ درصورت‌ جریان‌ وجوه‌ نقد ارائه‌ می‌شود. این‌ اطلاعات‌ از جنبه‌ای‌ دیگر عملكرد مالی‌ واحد تجاری‌ را از طریق‌ انعكاس‌ مبالغ‌ و منابع‌ اصلی‌ جریانهای‌ ورودی‌ و خروجی‌ وجه‌ نقد به‌ نمایش‌ می‌گذارد.
یادداشتهای‌ توضیحی:‌ یادداشتهای‌ توضیحی‌ و صورتهای‌ مالی‌ اساسی‌ یك‌ مجموعه‌ بهم‌پیوسته‌ می‌باشند. نقش‌ یادداشتهای‌ توضیحی‌، برجسته‌ نمودن‌ و تشریح‌ اقلام‌ مندرج‌ در صورتهای‌ مالی‌ اساسی‌ است‌. افشای‌ اطلاعات‌ در یادداشتهای‌ توضیحی‌، نمی‌تواند ارائه‌ نادرست‌ یا حذف‌ اطلاعات‌ در صورتهای‌ مالی‌ اساسی‌ را تصحیح‌ یا توجیه‌ كند.

اقلام اصلی صورتهای مالی :
1- دارایی : حقوق نسبت به منافع اقتصادی آتی یا سایر راههای دستیابی مشروع به آن منافع كه در نتیجه معاملات یا سایر رویدادهای گذشته به كنترل واحد تجاری درآمده است.
2- بدهی : تعهد انتقال منافع اقتصادی توسط واحد تجاری ناشی از معاملات یا سایر رویدادهای گذشته است.
3- حقوق صاحبان سرمایه: باقیمانده‌كسر جمع‌ بدهیهای‌ واحد تجاری‌ از جمع‌ داراییهای‌ آن‌
4- درآمد: عبارتست‌ از افزایش در حقوق‌ صاحبان‌ سرمایه‌ بجز مواردی‌ كه‌ به‌ آورده‌ صاحبان‌ سرمایه‌ مربوط‌ می‌شود.
5- هزینه‌:عبارتست‌ از كاهش در حقوق‌ صاحبان‌ سرمایه‌ بجز مواردی‌ كه‌ به‌ ستانده‌ صاحبان‌ سرمایه‌ مربوط‌ می‌شود.
6- آورده‌ صاحبان‌ سرمایه‌: افزایش‌ در حقوق‌ صاحبان‌ سرمایه‌ ناشی‌ از سرمایه‌گذاری‌ در واحد تجاری‌ جهت‌ كسب‌ یا افزایش‌ حقوق‌ مالكانه را گویند.
7- ستانده‌ صاحبان‌ سرمایه‌: كاهش‌ در حقوق‌ صاحبان‌ سرمایه‌ ناشی‌ از انتقال‌ داراییها به‌صاحبان‌ سرمایه‌ یا ایجاد بدهی‌ در قبال‌ آنها به‌منظور كاهش‌ حقوق‌ مالكانه‌ و یا توزیع‌ سود را گویند
نسبت های مالی:
یكی از ابزارهای كه برای تعیین موقعییت مالی شركتها مورد استفاده قرار می گیرد تجزیه و تحلیل نسبت های مالی است. در واقع نسبت های مالی واقعیت های مهمی را در ارتباط با عملیات و وضعیت مالی یك شركت آشكار می سازد. قایده محاسبه نسبتها آن است كه رابطه بین اقلام عمده صورتهای مالی دقت پیدا می كند .همچنین با استفاده از آن مشكلات و نقاط ضعف و قوت مالی شركتها تعیین می گردد.
البته نسبت ها وقتی بیشتر مفهوم پیدا می كنند كه با سایر نسبت ها در گذشته همان شركت و یا با مؤسسات مشابه و یا با استانداردهای مطلوب صنعت مربوط مقایسه شوند.
تحلیل گران مالی به منظور تحلیل وضعیت مالی یك شركت از نسبت های مالی استفاده می كنند.
نسبتهای مالی می تواند برخی از واقعیتهای مهم را درباره نتایج عملیات و وضعیت مالی یك شركت به آسانی آشكار و اطلاعات مربوط به آن را ارائه كند، لذا با توجه به هدف و موارد استفاده می توان نسبت های خاص را مورد تجزیه و تحلیل قرارداد.
 

ثبت نام دوره مدیریت بانکداری

نظرات و دیدگاه ها

۷ روز هفته ۲۴ ساعته پاسخگوی شما هستیم.
کلیه حقوق مادی و معنوی برای وب سایت مرکز آموزش مجازی پارس محفوظ است.
طراحی و توسعه با توسط تیم IT در پارس