مدیریت تبلیغات و نام تجاری
مدیریت تبلیغات و نام تجاری
کیفیت تصمیمات بازاریابی به اطلاعاتی بستگی دارد که در دسترس مدیر بازاریابی است . اولین وظیفه تحقیقات بازاریابی ارائه اطلاعاتی برای تصمیم گیری است.آن مدیر بازاریابی که نمیداند چگونه تحقیقات بازاریابی را ارزیابی کند مانند مدیر شرکتی است که از درک سود و زیان ناتوان باشد لذا اهمیت تحقیقات بازار یابی در چند دهه گذشته به سرعت افزایش یافته است نقشی که تحقیقات بازاریابی در سازمانها داردوهمچنین اهمیتی که سازمانهابه این نقش میدهند ، در سازمانهای مختلف متفاوت است . برخی از این سازمانها تحقیقی را در دوره ای کوتاه انجام می دهند ، برخی به آنها توجهی ندارند و بعضی دیگر نقش و مسئولیت گستردهای برای آن قائلند و به بخش بازاریابی به منزله مرکز جمع آوری اطلاعات برای تصمیم گیری می نگرند . به این قبیل تحقیقات با این نگرش ، تحقیقات بازاریابی می گویند
تعاریف بازار، بازاریابی، مفاهیم اساسی بازاریابی
عبارت بازاریابی به چه معنی و مفهومی میباشد؟ اکثر مردم به طور اشتباه، بازاریابی را فقط به عنوان فروش و فعالیتهای پیشبرد فروش مثل تبلیغات، تصور میکنند ولی فروش تنها یکی از وظایف بازاریابی میباشد و مهمترین جزء به شمار نمیرود. اگر بازاریاب بتواند با یک بررسی کامل در شناخت کالاهای موردنیاز مصرفکننده توفیق یافته و میزان توسعه کالاهای مرغوب، قیمتگذاری و توزیع کردن را به نحو موثری انجام دهد، کالاها به سادگی به فروش خواهند رفت، هر کسی اطلاعاتی در مورد کالاهایی که موردتوجه مصرف کنندگان است دارد، مثلا وقتی که ایستمن کداک دوربین اینستاماتیک خودش را طراحی کرد، وقتی که آتاری نخستین بازیهای ویدیویی را طراحی کرد و وقتی که هندا اتومبیل آکورد خود را تولید کرد، این تولیدکنندگان با درخواستهای خرید مواجه شدند. آنها به جای طراحی کالاهایی برای استفاده شخصی، محصولاتی مناسب با خواست عموم تولید کردند. پیتر دراکر یکی از صاحبنظران و اندیشمندان مدیریت هدف بازاریابی را بدین شرح بیان میکند: «هدف بازاریابی این است که بیشترین فروش را انجام دهد و این ممکن نخواهد شد تا موقعی که مشتری را آنطور که خدمات یا تولیدات دقیقا متناسب با خواستههای او باشد، بشناسیم و درک کنیم. این بدین معنی نیست که فروش و تبلیغات مهم نیستند زیرا گذشته از اینکه قسمتی از مجموعه فعالیتهای زنجیرهای بازاریابی هستند، به صورت ابزارهای بازاریابی با هم به کار میروند تا بر بازار تاثیر بگذارند.
بازاریابی
تعریف کلاسیک بازاریابی شامل آن دسته از فعالیتهایی است که کالاها و خدمات را از واحد تولیدی و خدماتی به مصرف کننده میرساند چنین تعریفی ناقص بوده و فعالیتهای بازاریابی را محدود به انجام وظایفی که صرفا مابین تولید و مصرف قرار گرفتهاند مینماید. از جمله این فعالیتها میتوان بستهبندی کالاها، نامگذاری و علائم تجاری فراوردههای کانالهای توزیع (نظیر فروش مستقیم به مصرفکننده نهایی، عمده فروش، واسطه، خردهفروش) ترابری، انبارداری، روشهای فروش، آگهیهای بازرگانی، قیمتگذاری و اعتبارات مصرفی را نام برد. امروزه این امر مسلم شده است که یک مدیر بازاریابی موفق نمیتواند فعالیتهای خود را از زمانی که کالا تولید گردیده و آماده پخش است آغاز نموده و با تحویل کالا به مصرفکننده به پایان برساند. قسمتی از فعالیتهای عمده بازاریابی به کارهای پیش تولیدی معطوف میشود ازجمله فعالیتهای بازاریابی پیشتولیدی، شناخت مصرفکنندگان و رفتار آنان در بازار را میتوان نامبرد. فعالیت دیگر شامل بررسی بازار کالا جهت تولید و فروش مقرون به صرفه آنها میباشد باز هم قبل از اینکه واحد تولیدی به ساخت محصول اقدام کند مدیر بازاریابی باید کالا را طوری طرحریزی کند که پس از تولید موردپسند مصرفکنندگان قرار گرفته و نیازها و خواستههای آنها را برآورده سازد. نوآوری محصولات و خرید کالا و قطعات به منظور تولید و فروش نیز از جمله فعالیتهای بازاریابی پیش تولیدی میباشد. مدیر بازاریابی همچنین نمیتواند وظایف خود را با فروش و تحویل کالا به مصرف کننده خاتمه یافته پندارد. ازجمله وظایف پس از فروش کالا را میتوان تعمیر و نگهداری کالاهای فروش رفته، اجرای قرارداد ضمانت کالا، ارائه خدمات به مشتریان و گردآوری اطلاعات پیرامون رضایت مصرفکننده نسبت به کالاهای فروش رفته و پیشنهاد آن اطلاعات به قسمتهای مختلف سازمان به ویژه واحد طرحریزی کالا نام برد. علاوه بر فعالیتهای پیش تولیدی، توزیعی و پس از فروش بازاریابی تعدادی از فعالیتهای مدیریت بازار نیز وجود دارد که دامنه آنها محدود به هیچ یک از حوزههای سه گانه بالا نمیباشد. ازجمله این فعالیتهای بازاریابی را میتوان پژوهشهای بازار، شرایط محیطی بازار، قوانین و مقررات بازار، سیستمهای اطلاعات بازار، تعهدات اخلاقی در امور بازاریابی و بازاریابی بینالمللی نام برد. بدین ترتیب روشن میگردد که دامنه بازاریابی بسیار وسیع بوده و فعالیتهای گسترده اقتصادی را شامل میگردد. به همین جهت در حدود نیمی از جمعیت فعال کشورهای پیشرفته صنعتی را شاغلین امور بازار تشکیل میدهند در کشورهای در حال توسعه از جمله در کشور ایران با اینکه تمام وظایف نام برده شده به وسیله شرکتها و کارخانجاتی که سهم عمدهای در بازار دارند اعمال میگردد لیکن نظر به شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی این کشورها تکیه بر پارهای از فعالیتهای بازاریابی بیشتر از سایر فعالیتها میباشد. مثلا نحوه توزیع کالا از تولید به مصرف و حذف واسطه هایی که صرفا جنبه احتکار و بورسبازی دارند یکی از وظایف مهم مدیران بازار در کشورهای در حال رشد میباشد در مقابل به علت کمبود منابع تولیدی و نیاز فراوان مصرفکنندگان در مواردی که رقابت عامل موثری در سهم بازار باشد توجه زیادی به آگهی های بازرگانی جهت انگیزش خریداران نمیشود. همچنین در جوامعی نظیر کشور ایران که نرخ تورم به نسبت بالاتر از مشابه آن در کشورهای صنعتی است انگیزههایی برای فروش قسطی باقی نمیماند. بدین ترتیب این روش حمایت از فروش کمتر مورد استفاده قرار میگیرد. اطلاعات نقش مهمی در فعالیتهای مدیریت بازاریابی استراتژیک دارد، اطلاعات قابل اطمینان - موثق و در دسترس بخصوص در جهت تشخیص نیازمندیهای بازار بهبود کالا و خدمات - نوآوری و خلاقیت - برنامهریزی و کنترل برای مدیریت بازاریابی با ارزش و موثر است که این موضوع به عنوان یکی از مسائل مهم مدیران بازاریابی در ایران و سایر کشورهای در حال توسعه میباشد. تعریف ما از بازاریابی به شرح ذیل میباشد:
«بازاریابی عبارت از فعالیتهای نیروی انسانی است که از طریق تبادل فرایندها به سمت ارضاء نیازها و خواسته ها هدایت شود.» برای روشنتر کردن این تعریف، نگاهی به واژههای ذیل خواهیم داشت: احتیاجات، خواستهها، تقاضاها، محصولات، داد و ستد، معاملات و بازارها.
احتیاجات (Needs)
اساسیترین و زیربناییترین مفهوم بازاریابی، نیازهای بشر میباشد که ما آن را به شرح زیر تعریف میکنیم: احتیاجات عبارت از بیان احساس کمبود در یک فرد میباشد. وقتی که یک نیاز ارضاء نشود، شخص ناراحت است. یک فرد ناراضی یکی ازاین دو کار را انجام میدهد: یا به دنبال چیزی خواهد گشت که نیاز او را برطرف کند و یا کوشش میکند که نیازهایش را کاهش دهد. مردم در جوامع صنعتی سعی میکنند کالاهایی را پیدا کرده یا توسعه دهند که خواستههای آنها را ارضاء نماید. مردم در جوامع فقیر سعی میکنند که خواستههای خود را به چیزهایی که قابل دسترس باشند کاهش دهند.
خواسته ها( Wants)
دومین مفهوم اساسی در بازاریابی، خواستههای بشر میباشد. خواستههای بشر زمانی که توسط فرهنگ و شخصیت افراد شکل بگیرند، شناخته میشوند. همراه با تکامل جامعه، خواستههای اعضای آن نیز افزایش و گسترش مییابد. مردم در معرض کالاهای متنوعی که علاقه و تمایلات آنها را برمیانگیزد قرار دارند. تولیدکنندگان کوشش میکنند که رابطهای بین چیزهایی که آنها تولید میکنند و نیازهای مردم برقرار نمایند.
تقاضاها (Demands)
مردم اکثرا خواستههای نامحدود، اما منابع محدود دارند. آنها تولیداتی را انتخاب میکنند که حداکثر رضایتمندی را در مقابل پولشان ایجاد نماید. خواستهها وقتی تبدیل به تقاضاها میشوند که با قدرت خرید همراه باشند. مصرفکنندگان به تولیدات به عنوان مجموعههای پرمنفعت مینگرند و کالاهایی را انتخاب میکنند که بهترین و بیشترین استفاده را به آنها میدهد. پس یک تویوتا یعنی یک حمل و نقل اساسی، یک قیمت پایین و سوخت اقتصادی (کم مصرف)، یک اتومبیل خوب یعنی: راحتی، تجمل و منزلت. مردم کالایی را انتخاب میکنند که حداکثر رضامندی را در ارتباط با خواستهها و منافع آنها ایجاد نماید.
محصولات (Products)
احتیاجات، خواسته ها و تقاضاهای بشر، اشاره ضمنی به این مطلب دارد که محصولاتی وجود دارند که میتوانند آنها را ارضاء نمایند ما محصول را به شرح ذیل تعریف مینماییم: یک محصول عبارت از هر چیزی است که بتواند جهت اطلاع و رویت، اکتساب، استفاده یا مصرف، به بازار ارائه شود و بتواند یک خواسته یا یک نیاز را ارضاء نماید. تمامی محصولات به طور مساوی مورد درخواست نیستند. قابل دسترسترین و کم قیمتترین محصولات محتملا در درجه اول اهمیت، برای خریده شدن قرار دارند. مفهوم یک محصول محدود به اشیاء فیزیکی نمیباشد بلکه هر عاملی که توانایی برآورده کردن یک نیاز را داشته باشد یک محصول است علاوه بر کالاها وخدمات محصول شامل: افراد، مکانها، سازمانها، فعالیتها وایدهها میباشد. یک مصرف کننده در مورد سرگرمیهایش تصمیم میگیرد: تلویزیون تماشا میکند، به چه مکانهایی برای تعطیلات برود، در سازمانها عضو شود، از عقاید و نظرات حمایت کند. برای مصرفکننده تمام اینها یک محصول هستند. اگر واژه «محصول» مناسب نباشد، میتوانیم از واژه های ارضاءکننده «منبع یا پیشنهاد» استفاده نماییم.