مقاله آموزش تفسیر قرآن
مقاله ای در باب آموزش تفسیر قرآن
مطلب زیر چکیده ای از مطالب منتشر شده پیرامون آموزش تفسیر قرآن بوده که شامل نکات و اطلاعاتی قابل توجهی درباره ی آموزش تفسیر قرآن است.این مطلب در جهت آشنایی بیشتر کاربران با آموزش تفسیر قرآن توسط مرکز آموزش مجازی پارس گردآوری شده است .
الف ) تفسیر در لغت :
کلمه ی تفسیر در لغت از ریشه« فسر » به معنای آشکار کردن ، کشف و پرده برداشتن از معنای کلام است ، ابن فارس می گوید: فسر دلالت بربیان کردن وروشن ساختن امری دارد .
راغب می گوید : فسر و سفر همان طور که حروف آن ها شبیه هستند در معنا متقارب می باشند و ممکن است بین آنها چنین تفاوتی قائل شده که فسر برای آشکار کردن معنای معقول و ( سفر ) برای آشکار کردن اشیا به جهت قابل رویت شدن است .
سیوطی می گوید : کلمه تفسیر از باب تفعیل برگرفته از فسر به معنای بیان و کشف است و چه بسا گفته شده که فسر در واقع واژگون شده سفر یعنی برخاسته از اشتیاق کبیر است . لغت تفسیر در قرآن به معنای ايضاح و تبین به کار رفته است .چنان که خداوند متعال می فرمایثد ( ولایاتونک مثلٍ الاجئناک بالحق و احسن تفسیراً ) آیه شریفه در پاسخ مشرکان مکه که همواره پیامبر اسلام ( ص) را نکوهش کرده و نبوت و رسالت او را زیر سوال می بردند می فرماید : کافران برای تو هیچ مثلی نیاوردند مگر آن كه برای تو جوابی حق و خوش بیان تر می آوردیم .
ب : تفسیر در اصطلاح
امروزه کلمه تفسیر در اصلاح علوم قرآنی ، مربوط به علم فهم معانی نهفته ی قرآن است به نظر می رسد که کلمه تفسیر در آغاز به معنای شرح و توضیح کتاب ها و نوشته های علمی به کارمی رفته است . بدین دلیل شرح و سط آثار گذشتگان ، همانند ارسطو و افلاطون را تفسیر کلام آنها می دانسته اند .
به تدریج ، این واژه در فرهنگ اسلام به شرح آثار دینی به ویژه قرآن کریم اختصاص می یافت ، از این رو علامه طباطبایی مفسر گرانقدر جهان اسلام ، تفسیر را چنین تعریف می کند تفسیر همان بیان معانی آیات قرآن و کشف مقصود و مضمون آن هاست { برگرفته از کتاب روش های تفسیر قرآن ، دکتر سید رضا مودب صفحه 24}
-روش های تفسیر قرآن :
مقصود از روش تفسیری ، مستند یا مستنداتی است که مفسران درفهم و تفسیر آیات قرآن از آنها بهره گرفته اند که از آن ها می توان به منهج تفسیری نیز تعبیر کرد . آن مستنديا نقل است یا عقل . به تفسیرهایی که با استناد نقل به فهم و در ک معانی آیات پرداخته می شود ، تفسیر به ماثور می گویند وروش تفسیری آن ها را( تفسیر اثری) می نامند که خود دارای اقسامی است اما تفسیر که بااستناد عقل و مدرکات حوزه اندیشه و تدبر فراهم آمده اند«تفسیر های اجتهادی» گویند و روش تفسیر ی آن ها را« تفسیر عقلی» می نامند که آن ها نیز دارای اقسامی است . روش تفسیر به ماثور و اقسام آن :
تفسیر به ماثور که از آن به تفسیر نقلی نیز یاد می شود و دارای روش تفسیر اثری است آن است که در تفسیر آیه از اثر و نقل استفاده می شود ، خواه آن اثرو نقل ، آیات دیگر قرآن باشد یا کلام معصوم ( ع ) یا کلام غیر معصوم( ع ) مانند صحابه . در تفسیر به ماثور ، اصل همان اثر است و اجتهاد و نظرنقش مهمی در آن ندارد لذا تفسیر ماثور دارای اقسامی است:
1- تفسیر قرآن به قرآن که مورد بحث تحقیق ما است.
2- تفسیر قرآن با روایت
3- تفسیر قرآن با قول صحابه و تابعی
- روش تفسیر قرآن به قرآن :
مقصود این است که هر آیه ای به کمک و استعانت از آیات دیگر تفسیر شود . زیرا برخی آیات مبین آیات دیگر هستند و به تفصیل معانی ، لغات و محتوای آن پرداخته اند .
این شیوه ، شیوه ای است که برگرفته از رسول اکرم ( ص) ، حضرت علی ( ع ) و دیگر معصومین ( ع ) در تفسیر آیات می باشد قرآن نیز بر آن تأکید دارد ، چنان که خداوند می فرماید:
-و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی و هدی و رحمه و بشری للمسلمین ) سوره نحل آیه 89..
-ما این کتاب را بر تو نازل کرده ایم که بیان گر همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است .
قرآن که بیانگر همه چیز است ، قطعا بیانگر خود نیز هست ، لذا روشن است که بیانگر بودن قرآن با توجه به هدف نزول آن به معنای رشد ، هدایت و تکامل انسان است و قرآن در جهت هدایت انسان هرآنچه را لازم بوده بیان کرده است .
حضرت علی ( ع ) نیز بر این امر تاکیددارد و می فرماید : (کتاب الله ...ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض). کتاب خدا .. برخی از آن برای برخی دیگر گویا و برخی از آن برای بعض دیگر گواه است .
قرآن به قرآن شیو های است که عالمان بزرگی چون طباطبایی برآن تاکید فراوانی دارد و از متقن ترین شیو ه های تفسیری است ، به عنوان مثال وقتی خداوند در باره نزول قرآن می فرماید ( انا انزلناه فی لیله مبارکه ) ما قرآن را درشبی مبارک فرو فرستادیم /سوره دخان – آیه 3
تفسیر لیله مبارکه در سوره قدر چنین آمده است : «اناانزلناه فی لیله القدر » ما قرآن را درشب قدر نازل کردیم ( قد را ) در سوره بقر ه هم می فرماید : «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن » ماه رمضان ، زمانی است که در آن قرآن نازل شد /سوره بقره – آیه 185
براساس تفسیر قرآن به قرآن تمامی آیات مذکور در ارتباط باهم و مبین یکدیگر هستند زیرا قرآن در مجموعه ی واحد از نزد واحد و برای هدف واحدی آماده شده است . از این رو تفسیر آیه به آیه در حد امکان ضروری ترین اقدام خواهد بود و از ارزشهای نوینی که در عصر حاضر در باب تفسیر قرآن معمول و متداول شده است . خود« روش تفسیر قرآن به قرآن» و استخراج معانی آیات به کمک آیات متشابه که موضوع و محتوای آنها یکسان یا نزدیک به هم است ، می باشد . مبنای این روش تفسیری ، براسا س استغنای قرآن از غیر قرآن بوده ، طرفداران مدعی اند هر نوع ابهام و اجمال ابتدایی که دربادی امر نسبت به پاره ای از آیات قرآن مشاهده می شود ، معمول عدم توجه به سایر آیات متشابه بوده ، یا مراجعه و تدبر در مجموعه آیاتی که موضوع آن ها با موضوع آیات مورد نظر یکسان است و یا نزدیک به آنها ست ، برطرف خواهد شد .
از این رو در تفسیر آیات و فهم مقاصد قرآن نیازی به سنت و روایات تفسیری نیست و هر مفسر می تواند در کمال آزادی ،بدون آن که خود را امری جز قرآن مقید نماید ، معانی و مقاصد هر آیه را باتدبر در آن و آیات متشابه آن استخراج نماید.
-نظریه طرفداران روش تفسیر قرآن به قرآن
طرفداران این تفسیر ، که روش مزبور را تنها راه صحیح فهم و در ک معانی قرآن می دانند برای اثبات صحت مبنا و روش تفسیری خود چنین استدلال می کنند :
قرآن برای هدایت توده مردم و طبقات مختلف نازل شده است و خود نیز صریحا به این حقیقت اعتراف نموده ، آن را کتاب هدایت برای عموم مردم معرفی کرده است .
پرواضح است کتابی که برای هدایت مردم از گمراهی وتباهی وجهل وبی ایمانی ونیز بمنظور رفع ابهام وشبهات و غموض در امر دین وبیان راه ورسم فلاح ورستگاری نازل گردیده است،چگونه میتوان خود ،مبهم وغامض وغیر قابل فهم باشد قرآن که خودرا «نور»،«تبیان کل شیئ»،«لسان اشکار »ونظایر آنها معرفی نموده است ،چگونه میتوان تصور کرد که نور خود ،تاریک وغیر واضح باشد وبرای مشاهده ی آن احتیاج به نور دیگری و نیز چگونه می توان پذیرفت کتابی که بیان کننده ی همه چیز است ،خود با چیز دیگری بیان گردد وبا داشتن لسان آشکار وواضح خود به زبان دیگری نیازمند باشد؟؟!!
درجایی که قرآن با کمال صراحت وحد ت مقاصد واهدا ف آیات رابیان میدارد وکوچکتربن اختلافی رااز خودنفی می کند ،آیا قرینه ای شایسته تر،بهتر،ومفیدترازخود آیات برای توضیح آیات دیگری میتوان یافت ؟؟؟
به علاوه تذکرات مکرروتکرار پاره ای ازمطالب اسلامی در آیات ،که از نقطه نظر ترتیبی امری ضروری می باشد وبیان ها واسلوبهای مختلفی که در این باره درآیات متعدد به کار رفته ،خود برای توضیح بسیاری از آیات میتواند کمک موثر ی باشد .
-ارزش سنت در تفسیر قرآن به قرآن :
ازجمله موضوعاتی که در روش تفسیر قرآن به قرآن مورد بحث ونظر است،مسئله ی ارزش سنت درتفسیر قرآن ونیاز به روایات تفسیری میباشد .درمیان مفسران قرن اخیر که روش تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان روش تفسیری خود اتخاذ نموده اندکه در خصوص این مسئله دو نظر یه کاملا متفاوت مشاهده میشود:
1-نفی احتیاج به سنت در تفسیر قرآن وعدم اعتماد به روایات در فهم مقاصد ومعانی قرآن وانکار ارزش تفسیری روایات
برطبق نظریه ،تنها راه صحیح رسیدن به معانی دست نخورده ی آیات قرآن همان است که به متن قرآن وتوضیحات قرآن موجود درآن مراجعه شود واستعانت به غیر قرآن خودداری گردد.
چون تنها منبع تحریف نشده ومبرا ازپیرایه ها و پندارها ی غلط مدعیان دین متن قرآن میباشد.و روایات واخبار به جهت آن که دچار دستبرد وتحریف میشوند وچند برابر روایات صحیح میشوند و روایات جعلی نیزبر آنها افزوده شده است .لذا ارزش واعتبارخود را ازدست داده ،فاقد صلاحیت لازم برای تفسیر قرآن میباشد .ازتفاسیری که براساس این نظریه تالیف شده است ومولف آن ازمدافعان سرسخت محسوب میگردد،کتاب تفسیری « الهدایه والعرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن» را میتوان نام برد .
2-درست است که قرآن خود واضح بوده ،مبین خویش است ،ولی روایات صحیح نیز میتواند درتوضیح پاره ای از آیات از جمله آیات احکام وقصص واموری که به اختصار در قرآن بیان شده است مورد استفاده قرار گیرد.
برطبق این نظریه :هیچ منافاتی بین روشن وواضح بودن معانی قرآن ولزوم استفاده از سنت در پاره ای حقایق قرآن وجود ندارد.بدیهی است درجایی که قرآن خود به توضیحات پیامبر اکرم(ص)ارجاع داده باشد نباید بیان وی را جدا از قرآن به شمار آورد .واستفاده از آن رابه معنای عدم استغنای قرآن تلقی نمود .
تفسیر معروفی که از این نظریه پیروی کرده تفسیر نفیس وگرانقدر «المیزان»میباشد.
-معرفی کتاب:
الف:الهدایه والعرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن:
این کتاب همان گونه که ازاسم آن پیداست براساس روش تفسیر قرآن به قرآن تالیف شده ،مولف آن سعی نموده قرآن رابا حذف پیرایه های اضافی تنها از راه مراجعه بر متن قرآن تفسیر نماید .
مفسر مزبور بر این اساس روایات را به کلی کنار گذارده ارزش تفسیری آن رابه یکباره انکار نموده است تا آنجا که در مورد آیات احکام وقصص نیز از توضیحات روایات صرف نظر کرده، به استناد ظواهر آیات قسمتی ازمسلمات ومطالب اتفاقی مسلمانان را انکار وادعاهای عجیبی را به قرآن نسبت داده است. به خصوص درباره ی آیات احکام وقصص قرآن هر آنچه را که از مدلول ظاهری آیات بیرون می باشد (گرچه ازمسلمات فقه و تاریخ باشد)سخت مورد انتقاد قرار داده وآنها راانكارنموده است .
نمونه هایی از نظریات تفسیری کتاب نام برده :ارز
1)در تفسیر آیه ی«فلیحذرالذین یخافون من امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم»سوره نورآیه 63
می نویسد:
ازاین آیه استفاده می شود که آنچه درباره ی اوامررسول اکرم(ص)ممنوع می باشد مخالفت واعراض ازاوامر آن حضرت است .اما اگر مخالفت بااوامر آن حضرت بنا بر مصلحت ومقتضای رای باشد محذوری نخواهد داشت بلکه خود بر وفق طریقه وفلسفه ی مشاوره است.
2)درموردآیه های «والذین هم لفروجهم حافظون»«الاعلی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین »سوره مومنون آيات 5و6 مي گويد:
مراد از فروج" عیوب ونقایصی است که مردم ازاظهار آن شرم دارند لکن درمورد کنیزان،اطلاع برآنها محذوری ندارد.
3)درمورد آیه ی زکات می گوید :زکات زراعتی است که اززمین بدست می آیدوبرطبق این آیه واجب است ولی مقدار آن بیان نشده ،به رای ونظر امت واگذار شده است.
ب:المیزان فی تفسیر القرآن:
استاد علامه طباطبایی مولف گرانقدر این تفسیر نفیس ،باوجود اینکه روش تفسیر قرآن به قرآن راموردتایید قرار داده ،آن را به عنوان مبنای اساس و پایه اصلی تفسیر خود معرفی نموده است .امادراین حال ارزش تفسیری سنت رانیز نادیده نگرفته ،رجوع به روایات رادرپاره ای موارد لازم واز مقدمات ضروری تفسیرصحیح به شمار آورده است
درمورد فهم حقایق قرآن چنین میفرماید :اصولا درفهم قرآن دوراه وجود دارد.
1)راه اول :این است که ما پس از اثبات مطالب به کمک بحثهای علمی وفلسفی آنها را به آیات عرضه کنیم وآیات رادر آن معانی حمل میکنیم .این راه گرچه از نظر بحث علمی مورد پسند است ،ولی قرآن هیچگاه به آن رضایت نمیدهد
2)راه دوم:این است که قرآن رابا خود قرآن تفسیر نموده با تدبری که بدان ماموریم از خود قرآن برای کشف معانی قرآن استمداد می جوییم ونظایر آن ها دقیق بررسی می کنیم واز مجموع آنها تفسیر آیه ی مورد مطالعه را بدست می آوریم وآنگاه مصادیق مختلف آیات را با خواص وجهاتی که از خود آیات بدست می آید جستجو می کنیم درست همانطور که خداوند می فرمایند :«ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء» وکتاب که بیانگر همه چیز است بر تو فرستادیم /سوره نحل 89آیه
ودرآیه ی دیگر:« هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان» هدایت کننده ی مردم ودرآن نشانه هایی از هدایت وفرقان قرارداده است .
استاد علامه طباطبایی درمناسبتی دیگر به تبیین روش عترت در تفسیر قرآن پرداخته ،چنین توضیح می دهد :پیامبران واهل بیت گرامیش گرچه بر طبق نصوص قرآن شارح ومفسرومبین معانی ومقاصد قرآن میباشند ولی اساس بیانات وروش تعلیم وتفسیرشان،همان طریق وروش تفسیر قرآن به قرآن بوده که قرآن خودآن را به ما آموخته است وازطریق روایات نیز برما معلوم گشته است که در هیچ مورد از بیانات ایشان درزمینه ی تفسیر آیات ازغیر قرآن استعانت واستفاده بعمل نیامده است .{مبانی وروشهای تفسیر قرآن تالیف حجه الاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی ص185وص186}
-به هم زدن ترتیب آیات قرآن:
دربعضی روایات ،ازبه هم خوردن ترتیب آیات قرآن نکوهش شده به طور صریح ازتفسیر قرآن با به هم ریختن آیات وحمل آیه ای بر آیه ای دیگر تحت عنوان «ضرب القرآن بعضه ببعضا»نهی شده است .مخالفان نیز عنوان «ضرب القرآن بعضه ببعضا» رابه معنای همان تفسیر قرآن به قرآن دانسته اند وبه این ترتیب مدعی شده اند روش مزبور مانند روش تفسیر به رای وهر دو از نظر سنت ممنوع می باشد{مبانی وروشهای تفسیرقرآن تالیف حجه الاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی ص188 }مثلا سیوطی در کتاب درالمنثور نقل می کند «ان رسول الله خرج علی قوم یتراجعون فی القرآن وهو مغضب فقال:بهذا فعلت الامم قبلکم باختلافهم علی انبیائهم وضرب الکتاب بعضه ببعض قال :وان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا،ولکن نزل ان یصدق بعضه بعضا فما عرفتم منه فاعملوا به وما تشابه علیکم فآمنوا به»
«رسول خدا از کنار گروهی گذشتند که آیات قرآن راتفسیر کرده آیه ای را به آیه ای دیگر ارجاع می دادند ایشان در حالی که از این عمل آنان خشمناک بودند فرمودند: باهمین طریق امتهای قبل از شما گمراه شدند چه درباره ی پیامبرانشان بایکدیگر اختلاف کردند ومطالب کتابشان رابه یکدیگر ارجاع دادند.
فرمودند:براستی که قرآن نازل نشد تابرخی ازآن برخی دیگر راتکذیب نمایند ،بلکه نزول آن بدان جهت بود که بعضی از آن برخی دیگر راتصدیق نماید.پس از قرآن هر چه را بدرستی شناختید به آن عمل کنید وهرآنچه راکه بر شما مشبه بود به آن ایمان آورید.»{درالمنثور،ج2 ص149 }
هیچ کس آیه ای از قرآن رابا آیه ی دیگر تفسیر نکرد مگر آنکه کافر شد.{معانی الاخبار شیخ صدوق(ره)ص190}
9-نمونه آیاتی از المیزان علامه
*وماکنتم تستترون ان یشهد علیکم سمعکم و لاابصارکم ولاجلودکم ولکن ظننتم ان الله لایعلم کثیرا مماتعملون /*سوره فصلت آیه 22
هیچ شکی نیست در اینکه خدای سبحان خالق هر چیز ی است و به جز او هیچ چیزی پدید آرنده نیست و معلوم است که بين او و پدیده های که پدیده آورده چیزی حایل نمی شود و اورا از خلقتش بی خبر و غافل نمی سازد پس در این نتیجه او با یک یک موجودات در هر حال و در هر جاست
*هم چنان که خودش می فرماید : ان الله علی کل شی شهید /*سوره حج آیه 17 خدا بر هر چیز ی ناظر است .
*و نیز فرمود : وکان الله علی کل شی رقیبا /* سوره احزاب آیه 52 -و خدا هموراه مراقب تمامی موجودات است .
پس انسان هم یکی از موجودات است هر جا و به هر حال که باشد خدا با اوست و هر عملی که انجام می دهد خدا با عملش هم هست و هر عضوی از اعضای خودرا که به کار بزند و هر سبب و ابزاری هم که به کار بکند و هر طریقه ای را هم که اتخاذ کند ، خدای عزوجل با آن عضو و آن سبب و آن طریقه نیز هست بدین جهت است که می فرماید : و هو معکم اینماکنتم /* سوره حدید آیه 4 - واوبا شما هست هرجا که بوده باشید .
ونیز فرموده : فمن هو قائم علی کل نفس بما کسبت /* سوره رعد آیه 33
و نیز فرموده : ان ربک لبا لمرصاد /* سوره فجر آیه 14 - به درستی پروردگار تو در کمین گاه است .
از اینجا نتیجه می گیریم که انسان که همواره اعمالی انجام می دهد هر چه می کند در بين کمین گاه های بسیاری می کند و پروردگارش از هر سو او را می بیند و مراقب و ناظر اوست ، پس کسی که مر تکب گناه می شود ، در همان حالی که سرگرم کار زشت خویش است ، و از خدای خود غافل و نسبت به مقام پروردگار ش در جهل عظیم فرورفته و بی اعتنایشش به مقام ربوبیتش را،ناظر و مراقب است .
واین حقیقت همان مطلبی است که جمله (وماکنتم تسترون )البته به کمک سياق، آن را افاده می کند . پس جمله ای ( وماکنتم تسترون ) استتار و پوشیدگی بندگان را که در این دنیا در حال معصيت هستند نفی می کندو می فرماید : در آن حال به هیچ وجه نمی توانید خود را از نظر خدا بپوشانید و جمله ( ان تشهد ) الخ ، منصوب به حذف حرف جر است و تقدیرش ( من ان تشهد ) است
ولکن ظننتم ان الله لایعلم
این جمله استدراک در معنای اعراض است و از چیزهای که حذف شده و در صد ر آیه بر آن دلالت می کرده ، اعراض می کند و تقدیر کلام ( ولم تظنوا انها لاتعلم اعمالکم ولکن ظننتم ان الله لایعلم ) شما گمان نکرده بودید که اعضای بدنتان از اعمال شما خبر ندارند بلکه گمان می کردیدحتی خدا هم از اعمالتان خبر ندارد و این بیان توبیخ مشرکین و یا عموم گناه کاران مجرم است که در روز قیامت از ناحیه خدا به آنان گفته می شود .
وحاصل معنا این است که شما در این دنیا در هنگام معاص پروا نداشتید از اینکه اعضای بدنتان که آنها را در معصیت به کار می زدید علیه شما شهادت دهند و این پروا نداشتن شما برای این نبود که شما می پنداشتید اعضا بدنتان در ک و شعور ندارند را اعمال شما را نمی بینند بلکه برای این بود که می پنداشتید خدااز بسیاری کارهای شما بی خبر است و خلاصه در هنگام معصیت به اعضای بدن خود بی اعتنا ئی نمی کردید بلکه به شهادت ما بی اعنتا یی می نمودید . (لکن ) در این آیه به معنی ( بل ) آمده است نظیراستعمال آن به معنای ( بل ) در آیه : ومارمیت اذرمیت ولکن الله رمی/*سوره انفال آیه 17 ونیز ، وما ظلمونا ولکن کانوا انفسهم یظلمون /* سوره بقره آیه 57
کثیرا مما تعلمون :
بعضی گمان کردید که خدای تعالی بیشتر کارها را نمی داند در این جا این سوال پیش می آید که چرا نفرمود: ( گمان کردید خدا کارهای شما را نمی داند )و چرا کلمه (بیشتر ) را آورد؟ شاید جهتش این بوده که مشرکین اعتقاد به خدا و صفات علیای او که یکی از آنها علم است داشتند و معتقد بودند که تا اندازه ای علم دارد ولی حالشان در ارتکاب گناهان ، حال کسی بود که معتقد است خد ابه بیشتر کارهایش اطلاع ندارد .پس شهادت شهود به وجهی شهادت خدا ی تعال نیز هست و این معنای صریح آیه شریفه (ولاتعلمون من علمت الالکنا علیکم شهودا اذتضیحون منه )/* سوره یونس آیه 61 هیچ عملی انجام نمی دهید مگر آنکه او در همان آنی که دارد آن عمل می شوید شاهد بر شما است . هذه جهنم التی کنتم توعدون /* سوره یس آیه 63
کلمه (کنتم ) استمرار را می رساند می فهماند تهدیدتان به جهنم یک بار و دوبار نبوده ، بلکه به زبان انبیا ء و رسولان علیهم السلام دائما تهدید می شدید و اولین باری که تهدید شدید همان روزی بود که به ابلیس فرمود : ان عباد ی لیس لک علیهم سلطان ، والا من اتبعک من الغاوین و ان جهنم لموعدهم اجمعین /* سوره فجر ایه 43
به درستی بندگان من بندگی مرا می کنند و توتسلط و دسترسی به آنها نداری ، مگر آنهایی که خودشان پیروی تو کنند ، چون خواهان گمراهی اندو به درستی که جهنم میعادگاه همه آنها ست و در لفظ آیه اشاره هست به اینکه در روز قیامت جهنم را حاضر می کنند.
فلماذهب عن ابراهیم الروع و جاءتهُ البشری یجاد لنا فی قوم لوط /*سوره هود آیه 74
بیان : ( روع ) یعنی خوف و رعب و مجادله در اصل به معنی الحاح و اصرار در بحث و سوال و جواب به منظور غلبه در رای و نظریه است . و معنی آیه این است : وقتی ترسی که عارض ابراهیم شده بود از بین رفت زیرا معلوم شد که مهمانان در دل قصد سو و نیت بدی نسبت به او ندارند و به او بشارت رسید که خداوند به او و زنش اسحاق را خواهد داد پس از اسحاق یعقوب خواهد آمد ، شروع کرد در باره قوم لوط با ملایکه مجادله کردن و قصدش این بود که بدین وسیله عذاب را از آنان بازگرداند. پس جمله ی ( یجاد لنا فی قوم لوط ) برای حکایت حال گذشته و یا به تقدیر فعل ما(فی )پیش از آنست و تقدیرش این است ( اخذیجاد لنا) یعنی شروع کرد به مجادله با ما زیرا در اصل در جواب ( لما ) این است که فعل ماضی باشد .
از آیه چنین بر می آید که ملائکه ابتدا به ابراهیم خبر دادند که بسوی قوم لوط فرستاده شده اند وبعد به او خبر دادند که قضای الهی حتم است ( یعنی قطعی است ) عذاب نازل خواهد شد و به هیچ وجه بازگشت ندارد . مطلبی که خدا درباره مجادله ابراهیم با ملائکه ذکر کرده این است که در جای دیگر می فرماید ( ولما جات رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا انا مهلکوا اهل هذه القریه ان اهلها کانوا ظالمین قال ان فیها لوطا قالوا نحن اعلم لمن فیها لننجینه و اهله الاامراته کانت من الغابرین /* سوره عنکبوت آیه 32
چون فرستاد گان ما برای ابراهیم بشارت آوردند گفتند ما اهل آبادی را هلاک خواهیم کرد که اهل آن ستمکار ند گفت : لو ط در آن جا ست گفتند: ما بهتر می دانیم که در آن جا هست هر آینه او وخاندان او جز زنش را که در زمره هلاک شدگان است نجات خواهیم داد { تفسیر المیزان جلد 10}